السّلامُ علَيكَ يا أميرَالمؤنين صَلَّى اللهُ علَيكَ يا أباالحسنِ و علَى روحِكَ الطَّيّبِ و بَدَنِكَ الطّاهِر.
ملائك زين مصيبت اشكبارند
خلائق چهره در خون مىنگارند
خزانِ گلشنِ دين شد كه مردم
ز سيلِ اشك چون ابرِ بهارند
چه جاىِ گريه است و اشكبارى
به جاىِ اشك بايد خون ببارند
همانا سوزِ برق و ناله رعد
ز سوزِ سوگواران يادگارند
عزيزان روى از اين غم مىخراشند
كنيزان زين مصيبت داغدارند
جوانان، پير در عهدِ جوانى
كه يك عالَم بلا را زيرِ بارند
نواميسِ امامت بىملامت
پريشانموى و زارند و نزارند
خواتينِ حجازى را ز آشوب
سزد ملكِ عراق از بن برآرند
نواخوان، بانوانِ شورشانگيز
به سوزِ قُمرى و شورِ هَزارند
ز خون، محراب و مسجد لالهگون است
أميرالمؤنين غرقابِ خون است
(ديوانكمپانى، ص۳۱ و ۳۲.)
محمّدبنحنفيّه مىگويد: برادرانم مشغول غسل پدرم شدند؛ امام حسين عليهالسّلام آب مىريختند و امام حسن عليهالسّلام غسل مىدادند و بدن پدرم أميرالمؤنين هنگام غسل بدون اينكه كسى به آن دست بزند از اينطرف به آنطرف مىشد و بوئى خوشتر از مشك و عنبر از جسد مطهّر آن حضرت به مشام مىرسيد.
بعد از اتمام غسل، امام حسن عليهالسّلام صدا زدند: خواهرم، زينب! بقيّه حنوط جدّم رسول خدا صلّىاللهعليهوآلهوسلّم را بياور. حضرت زينب بقيّه حنوط حضرت رسول و حضرت فاطمه زهرا را خدمت امام حسن آوردند، همينكه درب حنوط را گشودند بوى عطر اين كافور تمام شهر كوفه را برداشت.
اين همان حنوطى بود كه جبرئيل از بهشت براى رسول خدا آورده بود و به ايشان و حضرت فاطمه زهرا و أميرالمؤنين صلواتاللهعليهم اختصاص داشت.
آن حضرت را حنوط كرده و در پنج جامه كفن نمودند و بنابر وصيّت أميرالمؤنين عليهالسّلام كه فرموده بودند: جلوى سرير را جبرائيل و ميكائيل حركت مىدهند و شما عقب سرير را بگيريد، امام حسن و امام حسين عقب سرير را گرفتند و جلوى جنازه خودش حركت مىكرد.
برخى از مردم مىخواستند براى تشييع همراهى كنند ولى امام حسن عليهالسّلام آنها را امر به بازگشت كردند و جز چند نفر از اولاد حضرت أمير عليهالسّلام و برخى از اصحاب خاص مثل صعصعهبنصوحان عبدى همه برگشتند.
محمّدبنحنفيّه مىگويد: جنازه پدرم أميرالمؤنين به هيچ درخت و جمادى نمىرسيد إلاّ اينكه بهجهت تعظيم آن حضرت، خم شده و احترام مىكردند و چون جنازه به «قائم غَرىّ» كه بنائى شبيه ميله بوده و به آن «عَلَم غَرىّ» نيز مىگفتند رسيد، اين بنا بهجهت تعظيم بر جنازه أميرالمؤنين عليهالسّلام كج و منحنى شد و همينطور باقى ماند، همانطور كه تخت ابرهه هنگام واردشدن عبدالمطّلب به احترام ايشان كج شد.[۱]
جنازه به نجف و موضع دفن أميرالمؤنين رسيد و جلوى سرير پائين آمد و روى زمين نشست و بنابر وصيّت أميرالمؤنين عليهالسّلام، حسنين عقب سرير را بر زمين گذاشتند و امام حسن عليهالسّلام با هفت تكبير بر حضرت نماز خواندند.[۲]
بعد جنازه مطهّر حضرت را كنار گذاشتند و همان محل را حفر كردند ديدند قبرى آماده و لحدى ساخته و مهيّا وجود دارد و در آن لوحى چوبى بود كه بر آن نقشى به سريانى نوشته شده است و ترجمه آن به عربى اين مىشود كه:
بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحيمِ هَذا ما حَفَرَهُ نوحٌ النَّبىُّ لِعَلىٍّ وَصىِّ مُحَمَّدٍ صَلَّىاللَهُعَلَيهِوءَالِهِوسَلَّمَ قَبْلَ الطّوفانِ بِسَبْعِمِائَةِ عامٍ. «اين مقبرهاى است كه هفتصد سال قبل از وقوع طوفان، نوح پيغمبر براى على، وصىّ حضرت رسول حفر نموده است.»
همينكه جنازه مطهّر حضرت را برداشتند تا وارد قبر كنند هاتفى ندا داد: وارد كنيد او را بهسوى تربت طاهره و مطهّره كه حبيب مشتاق حبيب خود است. و به روايتى، منادى ندا كرد: خداوند به شما در مصيبت مولايتان و حجّت خدا بر خلق خود صبر نيكو عنايت فرمايد.
طبق نقل صاحب مشارقالأنوار، أميرالمؤنين عليهالسّلام فرموده بودند: وقتى جنازه مرا داخل قبر كرديد، قبل از اينكه خاك بريزيد، دو ركعت نماز بخوانيد و بعد به قبر نگاه كنيد. امام حسن و امام حسين بعد از اينكه حضرت را داخل قبر كردند دو ركعت نماز خواندند، ديدند كه روى قبر پردهاى از سندس كشيده شده است.
امام حسن عليهالسّلام بالاى اين پرده را كنار زدند و مشاهده كردند رسول خدا صلّىاللهعليهوآلهوسلّم و آدم صفىّالله و إبراهيم خليلالله نشستهاند و با أميرالمؤنين مشغول صحبت و تكلّماند. پائين پرده را امام حسين عليهالسّلام كنار زدند ديدند كه حضرت صدّيقه زهرا، حضرت حوّا، حضرت مريمبنتعمران و آسيه مشغول نوحهكردن بر عزاى أميرالمؤنين هستند.
بعد از اينكه قبر را مستوى نمودند، يك خشت از قبر برداشتند، ولى آقا را داخل قبر نديدند، هاتفى ندا كرد كه: هيچ وصىّ پيغمبرى از دنيا نمىرود إلاّ اينكه خداوند او را به پيغمبرش ملحق مىسازد ولو اينكه پيغمبر در مشرق از دنيا رفته و وصيّش در مغرب باشد.[۳]
خاك روى قبر مطهّر أميرالمؤنين عليهالسّلام ريختند؛ صعصعهبنصوحان عبدى كه از محبّين و حواريّين خاصّ حضرت بود، برخاست و يك مشت از خاك قبر مطهّر برداشت و بر سر خود ريخت و عرضه داشت: پدر و مادرم فداى تو باد يا أميرالمؤنين! هَنيـئًا لَكَ يا أبَاالحَسَنِ! فلَقَدطاب مَولِدُكَ و قَوِىَ صَبرُكَ و عَظُمَ جِهادُكَ و ظَفَرْتَ بِرَأيِكَ و رَبِحَتْ تِجارَتُك. «كرامتهاى خدا بر تو گوارا باد اى أميرالمؤنين! همانا به تحقيق مولد تو پاكيزه و طيّب و طاهر، صبر تو قوى و جهاد تو عظيم و بزرگ بود و به آروزى خود رسيدى و تجارت مُربحه و سودمندى كردى.»
و همينطور جملاتى را در اينباره بيان مىنمود و فضائل أميرالمؤنين عليهالسّلام را مىشمرد، بهنحوىكه خودش گريه مىكرد و حسنين را به گريه واداشت و تمام فرزندان أميرالمؤنين و هركس در آنجا حضور داشت شروع به گريه كردند.
بعد رو كردند به امام حسن و امام حسين و عون و جعفر و يحيى و حضرت عبّاس و اين بزرگواران را تعزيت و تسليت دادند و عرضه داشتند: عَظَّمَ اللهُ لَكُمُ الأجرَ يا أبنآءَ أميرِالمؤنين![۴]
گرچه اين مصيبت، مصيبتى است كه تسلّى ندارد وليكن از باب وظيفه شما هم خود را در كنار قبر أميرالمؤنين ببينيد و امام حسن و امام حسين و فرزندان أميرالمؤنين را كه دور قبر جمع شدهاند را مورد خطاب خود قرار دهيد و تعزيت و تسليت دهيد و بگوئيد: عَظَّمَ اللهُ لَكُمُ الأجرَ يا أبنآءَ أميرِالمؤنين، يا أولادَ عَلىِبنِأبىطالب! «خدا أجر شما را در مصيبت پدر عزيزتان عظيم گرداند.»
شما مخدّرات محترمات هم سرى به منزل أميرالمؤنين عليهالسّلام بزنيد و به زينبين كه در سوگ و ماتم أميرالمؤنين عليهالسّلام نشستهاند، آن بزرگواران را تسليت بدهيد و بگوئيد: عَظَّمَ اللهُ لَكُنَّ الأجرَ يا بَناتِ رَسولِ الله! عَظَّمَ اللهُ لَكُنَّ الأجرَ يا بناتِ أميرِالمؤِنين!
لاأضحَكَ اللهُ سِنَّ الدَّهْرِ إن ضَحِكَتْ و ءَالُأحمَدَ مَظلومونَ قَدقُهِروا[۵]
۱. بعداً در جاى عَلَم مسجدى ساختند كه به آن «مسجد حنّانه» مىگويند و تقريباً در يكونيم كيلومترى شرقى نجف واقع است و خوب است كه انسان وقتى براى زيارت حضرت أميرالمؤنين عليهالسّلام مشرّف مىشود، به آن مسجد هم برود و در آنجا دو ركعت نماز بخواند.
مرحوم مجلسى ره روايتى را نقل مىكند كه: سَأَلْتُ الصّادِقَ علَيهِالسّلامُ فقُلْتُ: كَيفَ تَزورُ أميرَالمُؤِنينَ علَيهِالسّلامُ؟ فقالَ: يا صَفْوانُ! إذا أرَدْتَ ذلِكَ فاغْتَسِلْ... فإذا بَلَغْتَ العَلَمَ و هِىَ الحَنّانَةُ فصَلِّ هُناكَ رَكعَتَيْنِ. ( بحارالأنوار، ج۹۷، ص۲۸۲)
۲. أميرالمؤنين عليهالسّلام به امام حسن وصيّت كرده بودند كه: حسن جان! هرجا جلوى جنازه روى زمين آمد توقّف كنيد كه آنجا محلّ دفن من است و در نماز، بر من هفت تكبير بگو و هفت تكبيرگفتن جائز نيست مگر بر من و قائمآلمحمّد عليهمالصّلوهوالسّلام. منتهىالأَمال، ج۱، ص۴۳۷؛ و بحارالأنوار، ج۴۲، ص۲۹۱ و۲۹۲
۳. امام صادق عليهالسّلام فرمودند: إنّهُ لَمّا أُصيبَ أميرُالمُؤِنينَ علَيهِالسّلامُ قالَ لِلحَسَنِ و الحُسَينِ علَيهِماالسّلامُ: غَسِّلانى و كَفِّنانى و حَنِّطانى و احْمِلانى علَى سَريرى و احْمِلا مُؤخَّرَهُ تُكْفَيانِ مُقَدَّمَهُ فإنّكُما تَنتَهِيانِ إلى قَبرٍ مَحفورٍ و لَحْدٍ مَلحودٍ و لَبِنٍ مَوضوعٍ، فأَلحِدانى و أشرِجَا اللَبِنَ علَىَّ و ارْفَعا لَبِنَةً مِمّا يَلى رَأسى فانْظُرا ما تَسمَعانِ.
فأَخَذا اللَبِنَةَ مِن عِندِ الرَّأسِ بَعدَ ما أشرَجا علَيهِ اللَبِنَ فإذًا لَيسَ فى القَبرِ شَىءٌ و إذًا هاتِفٌ يَهتِفُ: أميرُالمُؤِنينَ علَيهِالسّلامُ كانَ عَبدًا صالِحًا فأَلحَقَهُ اللهُ بِنَبيِّهِ و كَذلِكَ يَفعَلُ بِالأوصيآءِ بَعدَ الأنبيآءِ حَتّى لَو أنّ نَبيًّا ماتَ فى المَشرِقِ و ماتَ وَصيُّهُ فى المَغرِبِ لَأَلحَقَ اللهُ الوَصىَّ بِالنَّبىِّ. تهذيبالأحكام، ج۶، ص۱۰۶ و ۱۰۷
۴. منتهىالأَمال، ج۱، ص۴۴۰ تا ۴۴۳؛ و بحارالأنوار، ج۴۲، ص۲۹۴ تا ۲۹۶.
۵. عيونأخبارالرّضا عليهالسّلام، ج۲، ص۲۶۶؛ از أشعار دعبل خُزاعى در مدح أهل بيت عليهمالسّلام.«اگر روزگار قصد خنده و شادى داشته باشد، خداوند دندان آن را به خنده آشكار نگرداند، درحالىكه آلپيغمبر مورد ستم واقع شده و حقّ آنها را به زور غصب كردهاند.»