سلسله جلسات «لیالی نور» صوت بیانات حضرت آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی مدّظلّه العالی است که در شبهاى قدر سنوات ۱۴۱۹، ۱۴۲۲، ۱۴۲۵ و ۱۴۲۹ هجرى قمرى ایراد فرمودند.
قالَ اللهُ تبارکوتعالی:
إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ * وَ مَآ أَدْرَیکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلَنءِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أَمْرٍ * سَلَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ.
«به درستی که ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم، و تو چه میدانی که شب قدر چیست؟! شب قدر از هزار ماه بهتر است! در این شب نسبت به هر امر إلهی، ملائکه و روح با إذن و اجازه پروردگارشان از عالم بالا نزول میکنند، تمام این شب تا طلوع فجر سلامتی و عافیت است.»
قالَ اللهُ الحکیمُ فی کتابِه الکریم: [ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ.] (الغافر:۴۰)؛ مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. شبهای قدر أعمالی دارد که از مهمترین آنها دعاست. دعا یعنی: خواندن پروردگار و خواستن و طلبکردن از او. آنچه در این لیالی مدّ نظر أئمّه علیهمالسّلام بوده، إحیاء این لیالی به عبادت پروردگار است و حقیقت و اصل عبادت، عبارت است از: «دعا»، زیرا در روایت داریم که: «الدُّعآءُ مُخُّ العِبادَةِ»؛ دعا، جان و مغز عبادت است.
در روایات داریم که: إنّ اللَهَ یُحِبُّ السّآئِلَ اللَحوحَ؛ «خداوند بندهای که از او درخواست مینماید و در خواسته خود مُصر بوده و پافشاری میکند را دوست دارد.» در روایت داریم که: خدا دوست ندارد انسان در درخواست خود از دیگران، بر خواستهاش پافشاری کند، ولی در درخواست از خودش دوست دارد که بندگان پافشاری کنند و خودش فرموده است: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ. و همچنین فرمود: قُلْ مَا یَعْبَؤا بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَآؤکُمْ. ۲ «بگو خدا چه ارج و قرب و منزلتی برای شما قائل بود اگر دعای شما نبود.»
پروردگار متعال در روایت معراجیّه به حبیب خود حضرت رسول اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم میفرماید: یا أَحمَدُ! هَل تَدْری أَیُّ عَیشٍ أَهنَأُ و أَیُّ حَیَوةٍ أَبقَی؟ قالَ: اللَهُمَّ لا! قالَ: أَمّا العَیْشُ الهَنیءُ فَهُوَ الَّذی لایَفتُرُ صاحِبُهُ عَن ذِکْری و لایَنسَی نِعْمَتی و لایَجهَلُ حَقّی، یَطلُبُ رِضایَ فی لَیْلِهِ و نَهارِهِ. «یا احمد! آیا میدانی کدام زندگی شیرینتر و گواراتر و کدام حیات بقائش بیشتر است؟ عرضه میدارد: بارپروردگارا! نه! خداوند میفرماید: زندگی شیرین و گوارا آن زندگی است که صاحب آن هیچوقت برایش فتور و سستی و خستگی از یاد من حاصل نمیشود و نعمت مرا فراموش نمیکند و همیشه به حقّ من آگاه است و در تمام شبانهروز به دنبال رضای من میباشد.»
کسی که دائماً به یاد خداوند باشد زندگی شیرن و گوارا دارد، همانطور که قدوه أولیا حضرت أمیرالمؤنین علیهالسّلام فرمودند: إنّما کُنْتُ جارًا جاوَرَکُم بَدَنی أَیّامًا. ۳ «من همسایهای بودم که بدنم مدّتی با شما همسایگی داشت.»
استجابت دعا شرائطی دارد که چنانچه آن شرائط محقّق شود دعای انسان مستجاب میشود. یکی از شرائط استجابت دعا حالت تضرّع و تذلّل است. ۴ آیا دیدهاید که وقتی فقیری از کسی چیزی طلب میکند خود را در مقام علوّ قرار داده و بر آن شخص استعلا نماید؟! همیشه ید سائل، ید سافله است و ید مُعطی، ید عالیه. آیا هیچ سائلی میآید به زور از شما چیزیدرخواست کند؟!
نسبت به پروردگار هم همینطور است. کسیکه میخواهد از خدا چیزی طلب کند باید با حالت تضرّع وتذلّل و انکسار طلب کند تا خداوند اجابت نماید. مگر ما از خدا طلبکاریم که بخواهیم با حالت استعلا از خداوند چیزی بطلبیم؟! یکی از اسامی پروردگار «متکبّر» است و بنده در برابر این اسم باید عبد و ذلیل و صغیر باشد تا بتواند استفاده کند. در صورتی دعای ما مستجاب میشود که هستی خود را در مقابل هستی خدا زمین بیندازیم و اگر هنوز هستی خود را واقعاً کنار نگذاشتهایم لاأقل تصنّعاً این کار را انجام دهیم و بگوئیم: خدایا ما بیچارهایم، ما چیزی نداریم، ما فقیریم، تو خودت به ما عنایت کن! در اینصورت خدا اجابت میکند.
قالَ اللهُ الحکیمُ فی کتابِه الکریم: مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَهِ بَاقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ. (النحل:۹۶)؛ «آنچه در نزد شماست از بین میرود و آنچه در نزد خداست باقی میماند و هر آینه آنانکه صبر کردند اجر و پاداششان را به حسب بهترین اعمالی که انجام میدادند عطا خواهیم نمود.»
در آیهٔ دیگری از قرآن خدا می فرماید: کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ (الرحمن:۲۶)؛ «همه آن کسانیکه روی زمین هستند همه فانیاند.» نفرموده است: یَفْنونَ (بعداً فانی میشوند) نه! میفرماید: همین الآن از بین رفته و فانیاند و موجودیّتی ندارند. «فانٍ» اسم فاعل است. وقتی میگویند: «زیدٌ ضاربٌ» یعنی فردا میزند یا همین الآن ضارب است؟ اسم فاعل دلالت بر داشتن صفت در زمان حال میکند. آیه میفرماید: همه افراد روی زمین همین الآن فانی هستند؛ فنا یعنی چه؟ یعنی: بطلان و وجودیّتنداشتن.
وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُوالْجَلَلِ وَ الاْءِکْرَامِ. ۵ «و آنچه بقا دارد وجه پروردگار توست، آن وجهی که صاحب جلال و إکرام است.» ذُوالْجَلَلِ وَ الاْءِکْرَامِ صفت رَبِّکَ نیست و إلاّ باید بجای ذوالجَلَلِ میفرمود: ذیالجَلالِ» بلکه صفت وَجْهُ است.
سایه هستی می نماید لیک اندر اصل نیست
نیست را از هست ار بشناختی یابی نجات
حضرت أمیرالمؤنین علیهالسّلام وارد بصره شدند و با جوانی مواجه گشتند که مشغول وضوگرفتن بود. حضرت به او فرمودند: خوب و نیکو وضو بگیر تا خدا با تو به احسان و نیکی رفتار کند. این جمله أمیرالمؤنین به دل این جوان نشست، حرکت کرد و به دنبال حضرت راه افتاد، حضرت فرمودند: أَ لَکَ إلَیَّ حاجَةٌ؟ «آیا حاجتی داری؟» عرضه داشت: بله! عَلِّمْنی کَلامًا یَنفَعُنیَ اللَهُ بِهِ. «یا أمیرالمؤنین! به من دستورالعملی بیاموزید که خدا بدان مرا بهرهمند نماید.»
حضرت فرمودند: یا غُلامُ! مَن صَدَقَ اللَهَ نَجا. «ای جوان! هرکس از در صدق با خدا وارد شود نجات مییابد.» یعنی اگر چنانچه به خودش کلک میزند با خدا دیگر از در صدق وارد شود که هرکس چنین باشد نجات پیدا میکند.
و مَن أَشفَقَ عَلَی دینِهِ سَلِمَ مِنَ الرَّدَی. «و هرکس بر دین خود خائف باشد، از هلاک سالم میماند.» چون کسیکه خوف داشته باشد مراقب است کاری نکند که دین و اعتقادش بر باد برود.
و مَن زَهِدَ فی الدُّنْیا قَرَّتْ عَیْنُهُ بِما یَرَی مِن ثَوابِ اللَهِ عَزَّوجَلَّ. «و هرکس در دنیا زهد پیشه کند چشمش به آنچه از ثواب خداوند عزّوجل خواهد دید، روشن میشود.» معنای زهد ایناستکه انسان میل به دنیا نداشته باشد.
بعد حضرت فرمودند: أَ لاأَزیدُکَ یا غُلامُ؟ «ای جوان! بیشتر برایت بگویم؟» (عنایت حضرت را ببینید! وقتی میبینند جوان مستعدّ است میفرمایند: أَ لاأَزیدُکَ یا غُلامُ؟) عرضه داشت: بله یا أمیرالمؤنین! ....
مرحوم علاّمه حسینی طهرانی رضواناللهتعالیعلیه و أعلَیاللهُدرجتَه درباره شب قدر به نکته دقیقی اشاره کرده میفرمودند: «تمام خطورات ذهنی شما در شب قدر، در سال آینده شما اثر میگذارد.»
یعنی اگر چنانچه خطورات ذهنی انسان خطورات توحیدی باشد در سال پیش رو تأثیر گذاشته تمام خطوراتش توحیدی و با خدا میشود، و اگر خطوراتش شیطانی یا نفسانی باشد خطورات شیطانی یا نفسانی را در پیش خواهد داشت، و اگر مشوب باشد به هر مقداری که خطورات إلهی در این لیله ذهن و قلب انسان را پر کند در سالی که در پیش دارد نیز به همان مقدار از خطورات توحیدی بهرهمند خواهد شد.
این مطلب خیلی دقیق است! لذا باید انسان در شب قدر کار کند؛ تا میتواند به خدا توجّه کند و از فضول کلام و صحبتکردن زیادی جدّاً پرهیز نماید. أعمال شب قدر آنقدر زیاد است که اگر انسان بخواهد انجام دهد از عهده آن برنمیآید.
أمیرالمؤنین علیهالسّلام میفرمایند: تَدارَکْ فی ءَاخِرِ عُمْرِکَ ما أَضَعْتَهُ فی أَوَّلِهِ تَسعَدْ بِمُنقَلَبِکَ. «آنچه در اوّل عمر تضییع کردی در آخر عمر تدارک کن.» خرابیها را اصلاح کنید، این عمارت مخروبه را تعمیر
و این نفس معیوب را درست نمائید. این معنای تدارک است. چرا این کار را انجام دهید؟ تَسعَدْ بِمُنقَلَبِکَ. «برای اینکه در آخرت سعادتمند شوید.»
چگونه میشود عمر از دست رفته را تدارک کرد؟ تدارک به ایناستکه نفس خود را بسازیم، این نفس سرکش را رام کنیم. تدارک به ایناستکه خود را در مقام عبودیّت و تذلّل پروردگار درآوریم و بنده شویم.
أمیرالمؤنین علیهالسّلام فرمودند: امْلِکوا أَنْفُسَکُم بِدَوامِ جِهادِها. ۶ «با دوام مجاهده با نفستان، مالک آن شوید.» دائماً با آن مجاهده و جنگ کنید و دنبال هوا و هوس و أمیال نفس نروید و هرچه گفت گوش ندهید.
یکی از اسباب تملّک نفس و اصلاح آن «قناعت» است؛ أمیرالمؤنین علیهالسّلام فرمودند: أَعوَنُ شَیْءٍ عَلَی صَلاحِ النَّفْسِ القَناعَةُ. ۷ «کمککنندهترین امور برای صلاح نفس، قناعت است.»
مؤمن باید این حال قناعت را همیشه داشته باشد؛ نفس بلندپرواز هیچگاه به سعادت نمیرسد، چون باید نفس در تحت کنترل انسان باشد و این امر با بلندپروازی جمع نمیشود.
یکی دیگر از اموری که در لسان أمیرالمؤنین علیهالسّلام بیان شده «مذمّتنمودن نفس» است. خیلی مهمّ است که انسان همیشه خود را مذمّت کند و هیچوقت از خود مدح ننماید؛ مَن ذَمَّ نَفْسَهُ أَصلَحَها و مَن مَدَحَ نَفْسَهُ فَقَدذَبَحَها. ۸ «هرکس نفس خود را مذمّت کند آن را اصلاح کرده است، و هرکس نفسش را مدح کند آن را ذبح کرده و از بین برده است.»
نمیشود هم خدا را داشت و هم به دنبال هوای نفس رفت، این امکانپذیر نیست. باید چه کنیم که این نفس اصلاح شود؟ باید به این نفس سوزن زد تا هوایش گرفته شود. کسانیکه در مقام بندگی و اطاعت هستند، اگر خودشان سوزن نزنند خدا به ایشان سوزن میزند؛ یعنی کاری میکند که صدای این بنده به عجز بلند شده و به بیچارگی خود اعتراف کند و بگوید: خدایا من غلط کردم، اشتباه کردم!
این هوا بالأخره گرفته میشود؛ یا قبل از موت یا عِندَ الورودِ فی القبر یا عِندَ المُسآئلَةِ فی البَرزخ یا در قیامت، بالأخره خدا این هوا را میگیرد؛ حال چرا با دست خودمان با رفق و مدارا این هوا را از قلبمان خارج نکنیم؟
أمیرالمؤنین علیهالسّلام میفرمایند: زِنوا أَنْفُسَکُم مِن قَبْلِ أَنتوزَنوا. «قبل از اینکه شما را وزن کنند و بکشند، شما خودتان را بکشید.» یعنی روح خود را، نه جسمتان را، بسنجید و ببینید چقدر وزن دارد!
محبت خدا واجب است یعنی انسان باید خدا را از همه بیشتر دوست داشته باشد بلکه فقط باید خدا را دوست داشته باشد و اگر محبتی به غیر خدا دارد این محبت باید در طول محبت خدا باشد زیرا منعِم حقیقی خداست و هر چه انسان دارد از اصل وجود گرفته تا سائر نعمتها همه را خدا به او عنایت کرده است.
شرک اقسامی دارد که بالاترین آن شرک اخفی است یعنی اگر کسی برای خودش وجودی مستقل قائل باشد دچار شرک اخفی شده است لذا در کلمات اولیاء الهی هیچ وقت کلمۀ «من» و «ما» وجود ندارد بلکه همیشه خود را «بنده» می دانند.
محبت مراتبی دارد و بالاترین مرتبۀ آن این است که محبت خدا تمام قلب انسان را پر کند به نحوی که دیگر خود را نیز فراموش کند.