صوت تفسیر آیهٔ «هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً» از سلسله دروس تفسیر آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی مدّ ظلّه العالی میباشد که در سال ۱۴۴۱ ایراد فرمودند.
تفسیر آیه شریفه «هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا»
معنای[هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّه]؛ این است که در آن جا ولایت برای خداوند است و این قسمت از آیه را به دو گونه می توان تفسیر نمود برخی گفته اند مراد از [هُنالِکَ] روز قیامت است یعنی در روز قیامت ولایت پروردگار بر موجودات ظاهر خواهد شد.
اما برخی مانند تفسیر «المیزان» و تفسیر «بیان السعاده» ملا سلطان گنابادی این آیه را ناظر به آیات قبل دانسته و می گویند: [هُنالِکَ] اشاره به آن نقطهٔ حساس از زندگی دارد که انسان در آن جا منقطع به سوی خدا می شود یعنی در حال انقطاع است که انسان ولایت و سلطنت خدا را درک می کند.
معنای ولایت این است که دو چیز و یا بیشتر، به گونه ای باشند که بین آن ها هیچگونه حجاب و فاصله و غیریّت و بینونتی نباشد بطوری که اگر چیزی بین آن دو فرض شود آن چیز از خود آنها باشد، نه از غیر آنها! بر این اساس می توان گفت در عالم تکوین خداوند تعالی، ولیّ همه موجودات است، و همه موجودات نیز بدون استثناء تکوینا ولی خدا هستند، زیرا هیچ حجابی بین خداوند و موجوداتوجود ندارد مگر آنکه از خود آنهاست.
امّا در عالم تشریع و عرفان، ولایت حقّ، اختصاص به کسانی دارد که از مراحل شرک خفی بطور کلّی عبور کرده، و از همه حجابهای نفسانی گذشته، و در نقطه اصلی و حقیقت عبودیّت قرار گرفتهاند، آن جاست که آن ها ولیّ خدا شده و خدا ولی آن هاست [هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً]
کسی که در مقام عبودیت است اول باید آن چه موجب انانیت می شود را از بین ببرد و نفس خود را سرکوب کند، در غیر این صورت همان عبادات، بت انسان می شود که من نماز شب خواندم! نماز جعفر طیار خواندم! ... لذا فرموده اند: «أفضَلُ الزّهدِ اخفَائُه» مستحب است انسان نمازهای مستحبی را در خانه بخواند.
کسی که با مجاهده و مراقبه انانیّت خود را از بین ببرد خدا تفضل کرده و پاداشی به او می دهد که هیچ گوشی نشنیده و هیچ چشمی ندیده و به قلب هیچ کسی خطور نکرده است یعنی خود خدا ثواب و پاداش او می شود [هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً]؛ خدا بهترین ثواب و بهترین عاقبت است!
انسان باید دائم مراقبه داشته باشد تا در نهایت بتواند نفس امّارهٔ خود را سرکوب کند، بعد از نفس امّاره انسان به نفس لوّامه می رسد، نفسی که خودش را ملامت می کند البته ملامت کردن نیز کفایت نمی کند باید انسان حرکت کند و به مرحلهٔ آرامش برسد و نفس او نفس مطمئنّه شود.
کسی که می خواهد از اولیاء الهی شود باید از نفس بگذرد زیرا در عالم تشریع ولایت خدا اختصاص به کسی دارد که از نفس گذشته باشد.
برای ذلت و مسکنت در مقابل خدا باید مراقبه و مجاهده داشت، انسان باید آن قدر در مقابل خدا ذلیل شود که هستی خود را از دست دهد و تا نفس خود را از دست ندهد ولیّ خدا نمی شود.
مؤمن باید در مقابل پروردگار ذلیل باشد اما در مقابل خلق باید عزیز باشد، هر فعل و گفتاری که موجب ذلّت مؤمن شود حرام است [وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنین]. امام صادق علیه السلام فرمودند: جایز نیست مؤمن خود را ذلیل کند، شخصی از حضرت سؤال کرد که چگونه مؤمن خود را ذلیل می کند؟ حضرت فرمودند: «یَتَعَرَّضُ لِمَا لَا یُطِیقُ»؛ کاری را قبول کند که از عهدهٔ آن بر نمی آید. و یا در نقل دیگر آمده که حضرت فرمودند: «لَا یَدْخُلُ فِی شَیْءٍ یَعْتَذِرُ مِنْهُ»؛ مؤمن نباید کاری بکند که موجب عذر خواهی و ذلت شود. البته تواضع غیر از ذلت است تواضع عند الناس ممدوح است.
کسی که نفس خود را افناء کند به مقام مخلَصین می رسد و فقط ایشان هستند که ولایت خدا را بدست آورده و به تجلیات ذاتی می رسند و لذتشان از همه بیشتر است:
طوطیان در شکرستان کامرانی می کنند
وز تحسر دست بر سر می زند مسکین مگس
منظور از طوطیان عاشقان خدا هستند که در عالم قدس و ملأ أعلی کامرانی می کنند یعنی از شرابهای بهشتی می نوشند اما کسانی که در دنیا گرفتارند حکم مگس را دارند.
برای افناء نفس ابتدا باید با مجاهده و انجام دستورات شرع محبت الهی را بدست آوریم سپس با عجز و نیاز در درگاه خدا از خدا بخواهیم که نفس را از ما بگیرد و هستی ما را از میان بردارد.
از خصوصیات نفس این است که بزرگترین دشمن انسان است؛ «لَا عَدُوَّ أَعْدَی عَلَی الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ» و اگر کسی بخواهد به مقام ولایت برسد باید با نفس مخالفت کند و با مراقبهٔ کامل، نفس را زمین بزند. در روایت معراجیه خداوند متعال بعد از سفارش به مخالفت با نفس خصوصیاتی را برای نفس بیان می کند مانند «فَإِنَّ النَّفْسَ مَأْوَی کُلِّ شَرٍّ»؛ نفس منشأ تمام بدی هاست! و «هِیَ قَرِینَةُ الشَّیْطَان»؛ نفس همیشه همراه و مقارن شیطان است. انسان باید این خصوصیات را نصب عین قرار داده و نه تنها در گناه بلکه در هر چیزی که نفس به آن متمایل است با او مخالفت کند تا در نتیجه مصداق آیهٔ [فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر] قرار گیرد.
نفس دون را زیر دستی تا به بکی؟
شو مسلمان، بتپرستی تا به بکی؟
همچو یوسف خوش برآ از قعر چاه
تا شوی در مصر عزّت پادشاه
کشف و کرامات برای سالک علامت خوبی نیست بلکه چه بسا کسی که کشف و کرامات ندارد از جهاتی با خطرات کمتری در سیر و سلوک مواجه می شود زیرا کشف و کرامات از دو جهت خطرناک است؛ اول: این که ممکن است انسان مکاشفهٔ خود را باور کند و بر اساس آن عمل نماید و حال آن که مکاشفه مانند خواب هیچ حجیتی ندارد مگر این که استادی که از نفس گذشته آن را تایید کند بلکه حجیت مکاشفه از خواب نیز کم تر است زیرا خواب خیال متصل و مکاشفه خیال منفصل می باشد. خطر دومی که اهل مکاشفه را تهدید می کند این است که ممکن است موجب انانیت و عجب شود و همین که شخص گمان کند از رفیقش بالاتر است ساقط شده است زیرا بالایی از آن خداست و هر که خود را از همه پایین تر ببیند بالاتر است. لذا مرحوم علّامهٔ طهرانی رحمة الله علیه می فرمودند: مسیر اهل توحید و عرفان با مسیر اهل کشف و کرامات متفاوت است، اهل عرفان به دنبال فناء نفس بوده و در نهایت به نیستی خود اعتراف می کنند بر خلاف دراویش که مجاهدات آن ها برای تقویت نفس بوده و به حالات خوش و کرامات خود افتخار می کنند.
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده
اگر انسان لیوان آبی می خورد اول دقت می کند که این آب آلوده و کدر نباشد سپس استفاده می کند اعمال انسان نیز نباید آلوده و کدر باشد و تطهیر اعمال فقط با اخلاص ممکن است لذا انسان قبل از هر کاری اول باید نفس و انیّت و هستی خود را کنار بگذارد و یک لگد محکم به نفسش بزند سپس وارد عمل شود چه می خواهد آن عمل ذکر و تهجّد و یاد خدا باشد و یا درس و هر کاری دیگری!
«مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ»؛ اگر انسان چهل روز غذای طیب و طاهر بخورد، چشمه های حکمت بر زبانش جاری می شود، امتحانش آسان است این گوی و این میدان بسم الله! کسی که اخلاص داشته باشد بعد می تواند با مجاهده به مقام مخلَصین را پیدا کند که در این صورت خود خدا پاداش او خواهد شد؛ [هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً]؛ خدا بهترین ثواب و بهترین عاقبت است!
[هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً]؛ خدا بهترین ثواب و بهترین عاقبت است! شاید مراد حدیث قدسی که می فرماید: «أعْدَدْتُ لِعِبَادِی الصَّالِحِینَ مَا لَا عَیْنٌ رَأتْ، وَ لَا اذُنٌ سَمِعَتْ، وَ لَا خَطَرَ عَلَی قَلْبِ بَشَر» این باشد که خداوند متعال برای مخلَصین پرده از چهره خود برداشته و ایشان از جمال خدا بهره می برد. خداوند می فرماید: «لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَ لَا سَمَائِی بَلْ یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤمِن بِی»؛ آسمان و زمین گنجایش مرا ندارند و فقط قلب بندهٔ مؤمن است که چنین ظرفیتی دارد یعنی بر اثر سیر سماوات دل مؤمن وسعتی پیدا می کند که می تواند خدا را ببیند.
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعهٔ فال بنام من دیوانه زدند
زیبایی های آخرتی آن قدر زیاد است که هر کس آن را ببیند به دنبال اصلاح آخرت رفته و بساط امتحان برچیده می شود لذا می گویند از این لذات دنیوی چشم پوشی کنید تا از آن لذات آخرتی به شما بدهند.
کسی که تمام قیود را کنار گذاشته و به فناء برسد و وارد عالم ذات الهی شود در واقع غیر متناهی شده است و گنجایش خدای نامتناهی را دارد لذا خود خدا پاداش او می شود: [هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً]؛ خدا بهترین ثواب و بهترین عاقبت است! دریا را نمی توان در کاسه ریخت اما وقتی کاسه قیودش را از دست داد دیگر کاسه نیست و دریا شده است.
رسیدن به این مقام در زمان غیبت نیز ممکن است و این سفره برای تمام ما گسترده است اولیاء خدا از اول مثل ما بودند و بعد بر اثر مراقبه و مجاهده از اولیاء خدا شدند! باید در جمیع امور اخلاص داشته باشیم تا بتوانیم با انابه این حجابها را کنار زده و به قرب الهی نائل شده و به مقام فنا برسیم. باید همت کرد و کار کرد، این تجّاری که به مال و منال رسیده اند خیلی سختی کشیدند حالا شما می خواهید بدون سختی به خدا برسید؟! [أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ] (العنکبوت:۲)
کسی که با مجاهده و همت عالی به لقاء خدا مشرّف شود خود خدا پاداش او می شود: [هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْباً]؛ خدا بهترین ثواب و بهترین عاقبت است! البته اقل چیزی که در راه خدا باید بدهیم این است که جانمان در کف دستمان باشد، اما کسی که اهل مجاهده نیست نمی تواند راه خدا را طی کند:
نازپرورد تنعم نبرد راه بدوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
برای رسیدن به مقامات عالی جذبهٔ الهی لازم است «جذبة من جذبات الرّحمن توازی عبادة الثّقلین» ولی انسان باید خود را در معرض این جذبات قرار دهد نه این که در خانه بنشیند و در را ببنندد! باید با مجاهده و همت عالی از این عالم بیرون رود و خود را در معرض جذبات و نسیم های رحمانی قرار دهد تا جذبات الهی شامل حال او شده به مقامات عالی برسد:
گدایی گردد از یک جذبه شاهی
به یک لحظه دهد کوهی به کاهی