احتیاط در دین و تواضع

گلشن احباب (جلد اول) - مجلس ششم: احتیاط در دین و تواضع.

أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ

و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ

و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم

قال الله تبارک‌وتعالی: فَلْیَنظُرِ الاْءِنسَنُ إِلَی طَعَامِهِ.[۱] «انسان باید در غذای خود تأمّل کند.»

احتیاط در دین

در یک عصر جمعه آقا رضوان‌الله‌تعالی‌علیه درباره این آیه صحبت کردند و فرمودند: انسان باید مأکولات و مشروبات شبهه‌ناک را ترک کند و نخورد، چون علاوه بر اینکه انسان باید در دین خود جانب احتیاط را بگیرد و در فقه در بسیاری از موارد به قاعده: خُذْ بِالحآئِطَةِ لِدینِکَ تمسّک شده است، علاوه بر این، نصّ صریح قرآن است که: فَلْیَنظُرِ الاْءِنسَنُ إِلَی طَعَامِهِ، انسان باید در غذای خود تأمّل کند، در طهارت و نجاست غذا تأمّل کند.

یکی از اصحاب در ضمن نامه‌ای از امام کاظم علیه‌السّلام سؤال می‌کند: اگر خورشید از دید ما پنهان شده ولی هنوز ذهاب حمره مشرقیّه نشده است، آیا می‌شود نماز خواند یا اگر کسی روزه است آیا می‌تواند افطار کند؟ حضرت در پاسخ می‌نویسند: أَرَی لَکَ أَن‌تَنْتَظِرَ حَتَّی تَذْهَبَ الحُمْرَةُ و تَأْخُذَ بِالحآئِطَةِ لِدینِکَ.[۲] «تا یقین به ذهاب حمره مشرقیّه نکردید منتظر باشید و نماز مغرب را نخوانید.» بعد حضرت به قاعده احتیاط تمسّک کرده می‌فرمایند: و تَأْخُذَ بِالحآئِطَةِ لِدینِکَ؛ یعنی در امر دین خود احتیاط کن.

غروب آفتاب برای نماز کفایت می‌کند ولی اگر احتمال می‌دهید هنوز غروب آفتاب نشده است صبر کنید تا با ذهاب حمره مشرقیّه یقین به غروب برای شما حاصل شود. لذا اگر انسان در بیابان غروب آفتاب را ببیند دیگر نیازی به این نیست که تا ذهاب حمره مشرقیّه صبر کند و این فرمایش امام علیه‌السّلام درباره مناطق کوهستانی است که به علّت وجود کوه یا ابر، غروب خورشید دیده نمی‌شود و نشانه و علامت غروب آفتاب این‌است‌که حمره مشرقیّه از بالای سر انسان بگذرد و دیگر در سمت شرق هیچ حمره و سرخی وجود نداشته باشد. پس به این قاعده احتیاط در خیلی موارد تمسّک می‌شود و خود أئمّه نیز تمسّک می‌کردند.

البتّه اذان مغربی که الآن پخش می‌شود چه‌بسا چند دقیقه بعد از ذهاب حمره مشرقیّه است و خود ذهاب حمره مشرقیّه بعد از غروب آفتاب است و ملاک غروب آفتاب است.

علی أیّ حال، آقا رضوان‌الله‌تعالی‌علیه درباره این آیه مفصّل صحبت کردند و فرمودند: باید از مأکولات و مشروبات شبهه‌ناک اجتناب کنید و در موضوعات مستنبطه و در این موضوعات جدیده نمی‌شود به حدیث رفع و برائت تمسّک کنید و بگوئید: ما نمی‌دانیم که این شی‌ء آب است یا شراب، و چون نمی‌دانیم پس اشکال ندارد آن را بخوریم، چون: رُفِعَ عَن أُمَّتی... ما لایَعْلَمونَ.[۳]

حرمت کوکاکولا

می‌فرمودند: من خودم دیدم در روزنامه نوشته بود که در نوشابه‌های کوکاکولا الکل وجود دارد، منتهی درصد الکل آن خیلی کم است. می‌فرمودند: الکل هرچقدر هم کم باشد باز نجس بوده و خوردن آن جایز نمی‌باشد و انسان نمی‌تواند بگوید ما شک داریم و برائت جاری می‌کنیم، نه! اگر شما یقین به وجود الکل در کوکاکولا یا در پپسی هم نداشته باشید و فقط احتمال وجود آن را بدهید، به مقتضای آیه مبارکه که می‌فرماید: فَلْیَنظُرِ الاْءِنْسَنُ إِلَی طَعَامِهِ. «انسان باید در غذای خود تأمّل کند.» نمی‌توانید برائت جاری کنید، چرا؟ چون فَلْیَنْظُر امر است و امر دلالت بر وجوب می‌کند؛ یعنی باید انسان در غذای خود تأمّل کند و در شبهات موضوعیه کلّیه (مانند نوشابه) تا احراز حلّیت نکرده نمی‌تواند بخورد. و حکم به حلّیت و طهارت آن منوط به حاکم شرع و فقیه است، زیرا مانند موضوعات مستنبطه می‌باشد که عرف عام را برای تشخیص آن، راهی نیست.

پس در این موارد از مأکولات و مشروبات، اگر انسان شکّ در حلّیت آن داشت باید احتیاط کند و از آن اجتناب نماید؛ به‌خصوص الکل، چرا که منشأ حرمت خمر اسکار آن‌است و اسکار آن هم به علّت الکل موجود در آن است، حالا چه درصدش زیاد باشد یا کم باشد؛ مانند فقّاع و آبجو که آن هم حرام است؛ هیَ [الفُقّاعُ] خُمَیْرَةٌ اسْتَصْغَرَها النّاسُ.[۴] البتّه آبجوی طبّی که بدون الکل است حرام نیست.

آقا می‌فرمودند: اینکه می‌گویند: در کوکاکولا یا پپسی یک‌درصد الکل موجود است، اگر یک درصد نباشد، نیم درصد باشد، یک‌هزارم درصد باشد باز حرام است و خوردن آن جائز نیست.

و از حرمت آن بالاتر، آثار وضعی‌ای است که بر آن مترتّب می‌شود؛ پس چه بهتر است انسان احتیاط کند و به‌جای آن از نوشیدنی‌های دیگر استفاده نماید؛ مثلاً دوغ یا شربت بیدمشک بخورد؛ می‌فرمودند: چه اشکالی دارد انسان هنگام پذیرایی بر سر سفره شربت بیدمشک بگذارد؟! مگر سابقین چکار می‌کردند؟!

مضافاً به اینکه این مشروبات صنعتی ضرر دارد؛ اگر الکل آن را هم کنار بگذاریم، اینها به‌خاطر گاز یا اسانسی که دارد برای معده ضرر دارد.

بعضی از آقایان برای بنده نقل کردند که به کارخانه کوکا رفته بودند و از مهندسش پرسیده بودند: مایع اصلی این نوشابه چیست؟ مهندسِ آنجا که شخص خبیری بوده گفته بود: مایع اصلی آن چیزی مثل قیر است که از خارج می‌آید و اینجا آن را حل می‌کنند. بعد گفته بود: به احتمال نوددرصد در این، الکل وجود دارد و یکی از أجزاء آن الکل است.

حالا چه صددرصد باشد، چه نوددرصد، چه یک‌درصد باشد؛ اگر انسان احتمال بدهد خوردن آن حرام است، به مقتضای آیه: فَلْیَنظُرِ الاْءِنسَنُ إِلَی طَعامِهِ خوردن آن جایز نیست و نمی‌شود گفت: اینجا شبهه موضوعیّه است و در شبهه موضوعیّه برائت جاری می‌شود، بلکه شبهه موضوعیّه کلّیه می‌باشد؛ مثل موضوعات مستنبطه کلّیه مانند غِناء که در آن برائت جاری نیست.

این نکته‌ای بود که برای بعضی از رفقا مجهول بود و امروز که رفقا جمع هستند آن را متذکّر شدیم.

تواضع

صحبت به اینجا رسید که آقا می‌فرمودند: سالک راه خدا برای وصول به خدا، برای رسیدن به کمال، باید از همه چیز بگذرد، باید از خودش بگذرد. تا وقتی یک ذرّه إنّیت و أنانیّت در وجودش هست محال است که به آن شاهراه حقیقت برسد. محال است از آن شریعه ماء معین استفاده کرده و از آن شرابها بنوشد؛ محال است!

می‌فرمودند: در میان افرادی که در جلسات حضور پیدا می‌کنند بالاترین و بهترین أفراد آن فردی است که بین خود و خدا، خودش را از همه پست‌تر ببیند. حالا می‌خواهد این شخص عالم باشد، می‌خواهد متمکّن باشد، می‌خواهد دارای اعتبار باشد؛ فقط در صورتی در مقام ثبوت درجه‌اش بالاست که خود را از همه پائین‌تر ببیند. واقعاً افتاده‌تر باشد، نه اینکه تصنّعی باشد؛ واقعاً خودش را نیست ببیند.

أمّا اگر فرض کنید توهّم این معنی برایش حاصل شود و حدیث نفس کند و مثلاً بگوید: من بیست سال درس خوانده‌ام، درس خارج خوانده‌ام، درس می‌دهم، یا سایر اموری که اهل دنیا روی آن حساب می‌کنند؛ مثلاً: من زیباتر هستم یا من قوی‌ترم، اعتبار من بیشتر است، سنّ من بیشتر است، یا اینکه من بیشتر خدمت آقا بودم، پس مقامم عالیتر است، یا مثلاً من مرحوم قاضی را درک کرده‌ام و دیگران درک نکرده‌اند ـ البتّه رفقائی که مرحوم قاضی را درک کردند الآن در قید حیات نیستند ـ اگر چنین خطوری در ذهن سالک پیش بیاید، کلاًّ از درجه اعتبار ساقط می‌شود!

پیرزنی در راه خدمت پیغمبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم رسید و شروع کرد به صحبت‌کردن؛ صحبت کرد، صحبت کرد و رسول خدا هم همین‌طور گوش می‌دادند، گوش می‌دادند و خیلی طول کشید تا صحبتش تمام شد. این معنی برای برخی از افراد که از خارج آمده بودند خیلی موجب تعجّب شد؛ کسی‌که دارای این‌قدر مُکنت و قدرت است و جزیره‌العرب در تحت سیطره و قدرت اوست، چطور این‌قدر متواضع است؟! پیامبر این‌است! بنده خداست، به مقام عبودیّت رسیده است، لذا فرقی بین خود و پیرزن نمی‌بیند و خود را أشرف از او نمی‌داند، گرچه أشرف الأنبیاء و المرسلین و اشرف اولاد آدم است.[۵]

یا مثلاً مردی را خدمت پیغمبر أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم آوردند، تا خدمت حضرت رسید، بدنش شروع به لرزیدن کرد. حضرت فرمودند: چرا می‌لرزی؟! من پادشاه نیستم! من فرزند زنی از زنان قریشم که گوشت نمک سودشده خشک‌شده میل می‌کرد![۶]

امام رضا علیه‌السّلام با پست‌ترین غلامانشان می‌نشستند و غذا می‌خوردند؛ همه غلامان حضرت حضور می‌یافتند و حضرت با ایشان غذا می‌خوردند، چه سیاه و چه سفید، حتّی مثلاً غلامی که پیش استرها بوده و آنها را تمییز می‌نمود و به‌حسب ظاهر از همه پست‌تر بود.

یکی از اصحاب، حضرت را مورد اعتراض قرار داد که: یابن رسول الله! شما با این مقامتان، چرا با آن غلامان غذا می‌خورید؟! ای کاش برای این غلامان سفره‌ای جدا می‌انداختید! حضرت فرمودند: مَهْ! پروردگار ما یکی است و پدر و مادر همه ما یکی بوده و پاداش ما به‌حسب اعمال است.[۷] یعنی هیچ‌کس فضلی بر دیگری ندارد مگر به تقوی. اینها برای ما درس است! برای ما درس است!

یک روز آقا متغیّر و ناراحت شدند و به بنده فرمودند: به فلانی بگوئید: اشکال کار شما این‌است‌که شما خودت را یک سر و گردن از دیگران بالاتر می‌بینی! رفقای ما همه مثل دانه‌های شانه می‌مانند و همان‌طور که دانه‌های شانه با هم مساوی هستند و هیچ‌کدام بر دیگری فضیلتی ندارد، رفقای ما هم همین‌طور هستند، برای ما این‌طور هستند. کسی بر دیگری فضیلتی ندارد؛ یعنی کسی‌که خودش را یک سر و گردن از دیگران بالاتر ببیند این اشتباه است! راه سلوک این‌است‌که انسان خود را افتاده و از همه پست‌تر ببیند!

منظور و مقصود امام علیه‌السّلام این‌است‌که خود را نسبت به مردم عادی، نه تنها نسبت به أهل سلوک، پست‌تر ببینید! حتّی نسبت به آن بنده‌خدائی که صبحها زباله‌ها را جمع‌آوری کرده و درزباله‌دانی می‌ریزد، خودتان را پست‌تر ببینید.

امام باقر علیه‌السّلام می‌فرمایند: النّاسُ کُلُّهُمْ بَهآئِمُ إلاّ قَلیلاً مِنَ المُؤمِنینَ.[۸] «مردم همه بهائمند مگر عدّه کمی از مؤنین.» چرا حضرت این‌طور می‌فرماید؟ چون همه به دنبال دنیا هستند و مثل بهائم تمام فکر و همّ و غمّشان فقط خوراک و شهوت است و غیر از این چیزی نمی‌فهمند. اگر شما صد جلسه با آنها صحبت کنید باز از دنیا صحبت می‌کنند؛ علامتش همین است. «از کوزه همان برون تراود که در اوست!»

در مجالسشان هیچ اسمی از خدا نیست و همه مجالسشان تکلّم با محوریّت دنیا است! ولی مع‌ذلک شما خود را از آنها پست‌تر ببینید، واقعاً پست‌تر ببینید، بین خود و خدا پست‌تر ببینید؛ اینها همه برای انسان درس است.

ملاک رفعت و برتری فقط و فقط تقوی است و بس! و تقوی، تواضع و فروتنی و عبودیّت در مقابل حضرت حقّ است، نیستی است! اگر من بگویم: من هستم، این اظهار وجود است. خدا متکبّر است، أصلاً اسم متکبّر مال خداست و حقیقت کبر برای خداست؛ الکِبْرِیآءُ رِدآئی فَمَن نازَعَنی قَصَمْتُهُ.[۹] «کبریاء رداء من است و لباسی است که فقط بر تن من زیبنده بوده و بر تن هیچ بشری زیبنده نیست، هرکس بخواهد اظهار وجود کند و این کبریاء را به خود نسبت دهد، او را می‌شکنم و خرد می‌کنم.» حالا اگر خداوند کسی را شکست، چه برای او باقی می‌ماند؟!

پس باید خدمت خدا لُنگ انداخت و اظهار عجز و لابه کرد! اینکه ذکر یونسیّه: لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّلِمِینَ،[۱۰] این‌قدر فضیلت دارد و موجب تنویر و نورانیّت قلب می‌شود، به جهت این‌است‌که انسان را مدام پائین می‌آورد، پائین می‌آورد، پائین می‌آورد تا او را نیست کند! لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ. «جز تو ای خدا خدائی نیست!» کبریائی مال توست، عزّت مال توست، شرف مال توست، خدایی مال توست.

سُبْحَنَکَ. «منزّهی تو ای پروردگارم!» إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّلِمِینَ. «حقّاً که من از ستمکاران بودم!»

می‌فرمودند: وقتی قسمت اوّل ذکر یونسیّه را می‌گوئید: لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنتَ، سُبْحَنَکَ، عظمت و کبریائی خدا را در نظر بگیرید و این عظمت را ببرید بالا، در اوج عظمت! و وقتی می‌گوئید: إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّلِمِینَ. بیائید پائینِ پائین، بیائید به أسفل سافلین و ذلّت و فقر و مسکنت خودتان را در نظر بگیرید؛ در حضیض ذلّت.

پس اگر نفسی از نفوس برای خود إنّیتی قائل شود، اگرچه نماز بخواند، روزه بگیرد، حجّ انجام دهد، اگر صدسال هم در سلوک باشد، به مطلوب نخواهد رسید! در صورتی به مقصود می‌رسد که حتّی از أصغر و أدون افراد ـ به‌حسب خیال خودش و إلاّ در متن واقع که همه مساویند ـ خود را کوچک‌تر ببیند، خود را از همه پست‌تر ببیند؛ دراین‌صورت با اطاعت و بندگی خدا به وصال حضرت حق نائل گشته و إلاّ به مقصود نخواهد رسید!

پرهیز از غفلت

إن‌شاءالله امیدواریم که خدا توفیق دهد آنی و لحظه‌ای غافل نباشیم، همیشه متذکّر باشیم و دائم به یاد او باشیم. این غفلت‌هاست که انسان را زمین می‌زند! انسان هرچقدر هم بالا برود اگر یک غفلت کوچک بکند ممکن است ساقط شود؛ مثل جادّه هراز و بعضی جادّه‌ها که خیلی سخت و خطرناک است، آن‌قدر این جادّه باریک است که اگر راننده یک آن غفلت کند به داخل درّه می‌افتد، حالا هرچقدر هم که راه رفته باشد، گاهی دوازده ساعت راه رفته که به آن جادّه رسیده است و الآن نزدیک قلّه است، أمّا هرچه بالاتر برود راه دقیق‌تر و باریک‌تر می‌گردد و اگر یک آن غفلت کند ساقط می‌شود.

اللَهُمَّ لاتَکِلْنا إلَی أَنْفُسِنا طَرْفَةَ عَیْنٍ.[۱۱] «خدایا! یک آن، یک چشم‌به‌هم‌زدن ما را به خودمان وامگذار!» چون نفس است و این نفس رام نشده است. بله، اگر انسان از نفس بگذرد، از تیررس شیطان دور می‌گردد، ولی در صورتی که از نفس نگذشته باشد این نفس مثل یک اسب سرکش لگد می‌زند.

لذا انسان باید همیشه به خدا توکّل کند و از او بخواهد؛ نه به علمش مغرور شود، نه به حالش مغرور شود، نه به خوابهائی که می‌بیند مغرور شود، نه به اینکه فرزند فلان آقا هست مغرور شود، فرزند امام هم که باشد ملاک تقواست؛ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَهِ أَتْقَیکُمْ.[۱۲]

الحمد للّه خدا به ما بصیرت داده و راه را روشن می‌بینیم، فقط خدا غفلت را از ما دور کند. خدمت آقا عرض می‌کردیم: اگر همه عالم بیایند و بگویند شب است، ما که داریم خورشید را می‌بینیم. روز را داریم می‌بینیم، این چه نعمتی است که خدا به ما داده است! نعمت ولایت چه نعمتی است! نمی‌شود شکر آن را به‌جای آورد. برای این نعمت که خدا ما را با این راه آشنا کرد، با آقای حدّاد آشنا کرد، با راه ایشان آشنا کرد، با آقا آشنا کرد، اگر تا روز قیامت هم شکر کنیم باز نمی‌توانیم شکر آن را به‌جای آوریم.

یک روز خدمت آقا عرض کردم: آقا من خیلی دوست داشتم مرحوم آقای قاضی را می‌دیدم! ایشان فرمودند: اگر یکی از آنها را ببینی مثل این‌است‌که همه ایشان را دیده‌ای! یعنی چه؟ یعنی هرکدام از این اولیاء خدا را ببینی مثل این‌است‌که همه را دیده‌ای؛ اگر مرحوم حدّاد را دیدی یعنی همه را دیده‌ای. راه، راه خداست. گرچه به‌حسب ظاهر ندیده‌ای أمّا همین‌که وصل شدیم مثل این‌است‌که همه را دیده‌ایم. این چراغ که الآن روشن است یعنی وصل به منبع است؛ آیا غیر از این‌است؟! کلید را که بزنید از منبع قطع شده خاموش می‌شود، ولی تا وقتی روشن است وصل است!

إن‌شاءالله خداوند همه ما را موفّق کند در راه او باشیم، در مقام إطاعت باشیم، در مقام مراقبه باشیم و همیشه خود را عبد ببینیم، بنده ببینیم؛ بنده موجودیّتی ندارد و برای خودش نیز موجودیّتی قائل نیست؛ لاَیَمْلِکُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لاَ نَفْعًا وَ لاَیَمْلِکُونَ مَوْتًا وَ لاَ حَیَوةً وَ لاَ نُشُورًا.[۱۳] «موجودات و مخلوقات برای خودشان مالک هیچ‌گونه نفع یا ضرری، مرگی یا حیاتی یا نشور و حشری نیستند.»

اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم

پانویس

۱. آیه ۲۴، از سوره ۸۰: عبَس.

۲. تهذیب‌الأحکام، ج۲، ص۲۵۹.

۳. الخصال، ج۲، ص۴۱۷.

۴. الکافی، ج۶، ص۴۲۳.

۵. ابن‌هشام در السّیره‌النّبویّة از عَدیّ‌بن‌حاتم نقل می‌کند که: فخرجتُ حتّی أقدَمَ علی رسولِ اللهِ صلّی‌اللهُ‌علیه[وءالِه]وسلّمَ المدینةَ، فدخَلتُ علیه و هو فی مسجدِه، فسَلّمتُ علیه، فقالَ: مَن الرّجلُ؟ فقلتُ: عَدیُ‌بنُ‌حاتِمٍ. فقامَ رسولُ اللهِ صلّی‌اللهُ‌علیه[وءالِه]وسلّمَ، فانطَلقَ بی إلی بیتِه، فواللهِ إنّه لَعامِدٌ بی إلیه، إذ لقیَتْه امرأةٌ ضعیفةٌ کبیرةٌ، فاستَوقَفتْه، فوقَف لها طویلاً تُکلّمُه فی حاجتِها. قال: قلتُ فی نفسی: واللهِ ما هذا بمِلکٍ!

قال: ثمّ مضی بی رسولُ اللهِ صلّی‌اللهُ‌علیه[وءالِه]وسلّمَ حتّی إذا دخَل بی بیتَه، تناوَل وِسادةً من أدَمٍ مَحشوّةً لیفًا، فقذَفها إلیَّ، فقال: اجلِسْ علی هذه! قال: قلتُ: بل أنت فاجلِسْ علیها. فقال: بل أنت! فجلَستُ علیها و جلَس رسولُ اللهِ صلّی‌اللهُ‌علیه [وءالِه]وسلّمَ بالأرضِ، قال: قلتُ فی نفسی: واللهِ ما هذا بأمرِ ملِک! (السّیره‌النّبویّة، ج۲، ص۵۸۰)

۶. مکارم‌الأخلاق، ص۱۶.

۷. الکافی، ج۸، ص۲۳۰.

۸. الکافی، ج۲، ص۲۴۲.

۹. منیه‌المرید، ص۳۳۰.

۱۰. قسمتی از آیه ۸۷، از سوره ۲۱: الأنبیآء.

۱۱. المصباح کفعمی، ص۲۶۷.

۱۲. قسمتی از آیه ۱۳، از سوره ۴۹: الحُجرات.

۱۳. ذیل آیه ۳، از سوره ۲۵: الفرقان.

مطالب جدید