اصلاح نفس و تدارک مافات

أعوذُ بِاللَهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم

بِسـمِ اللَهِ الـرَّحمَنِ الـرَّحيم

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ بارِئِ الخَلآئِقِ أجمَعينَ و باعِثِ الأنبيآءِ و المُرسَلينَ و الصّلَوةُ و السّلامُ علَى حَبيبِ إلَهِ العالَمينَ أبى‌القاسِمِ المُصطَفى مُحمّدٍ و علَى أخيهِ و ابنِ‌عَمِّهِ و وَصيِّهِ و وَزيرِهِ و خَليفَتِهِ فى أُمّتِهِ مِن بَعدِهِ و وارِثِ عِلمِهِ عَلىِ‌بنِ‌أبى‌طالِبٍ أميرِالمُؤمِنينَ و سَيّدِ الوَصيّينَ و قآئِدِ الغُرِّ المُحَجَّلينَ و إمامِ المُتَّقينَ و يَعسوبِ المُؤمِنينَ و علَى الصِّدّيقَةِ الطّاهِرَةِ فاطِمةَ الزَّهرآءِ سَيّدَةِ نِسآءِ العالَمينَ مِنَ الأوّلينَ و الأَخِرينَ و علَى الأحَدَعَشَرَ مِن وُلْدِها حُماةِ الدّينِ و أئِمّةِ المُؤِنينَ و لَعنَةُ اللَهِ علَى أعدآئِهِم أجمَعينَ مِنَ الأَنَ إلَى قيامِ يَومِ الدّين [۱]

السّلامُ علَى ميزانِ الأعمالِ و سَيفِ ذى‌الجَلالِ، السّلامُ علَيكَ يا أميرَالمُؤِنينَ.

شادى روح مطهّر و قدسى حضرت مولى‌الموحّدين أميرالمؤنين علىّ‌بن‌أبى‌طالب عليه‌السّلام إجماعاً صلوات غرّائى ختم كنيد.

قالَ أميرُالمؤنينَ عليهِ‌السّلامُ: تَدارَكْ فى ءَاخِرِ عُمْرِكَ ما أَضَعْتَهُ فى أَوَّلِهِ؛ تَسعَدْ بِمُنقَلَبِكَ.[۲] «آنچه را در اوّل عمر ضايع نموده‌اى، در آخر عمر تدارك كن، تا در آخرت و پايان مسير، به فلاح و رستگارى رسيده و سعادتمند شوى.»

به نحو إجمال درباره اين كلام مبارك حضرت مطالبى عرضه مى‌شود. اميدواريم كه هم براى حقير و هم براى سروران معظّم مفيد واقع شود و إن‌شاءالله بتوانيم از باقيمانده عمر در راه تهذيب و طهارت نفس و وصال حضرت حق حدّأكثر استفاده را بنمائيم.

براى تبيين فرمايش حضرت ابتدا بايد مقدّمه‌اى عرض كنم:

لزوم شناخت قدر و ارزش عمر

تا انسان جوان است قدر عمر خود را نمى‌داند. نوع جوانان عمر خود را به بطالت مى‌گذرانند؛ عمرشان را در چه راهى‌صرف مى كنند؟ شبشان را به چه چيزى مى‌گذرانند؟ ساعات روزشان را چگونه سپرى مى‌نمايند؟ آيا عمرشان در راه خدا صرف مى‌شود؟ چقدر عبادت خدا مى‌كنند؟ چقدر به خدا نزديك مى‌شوند؟ مع‌الأسف همه‌اش تضييع عمر است!

هركس بايد در درون خود كمى به گذشته بازگردد و تفكّر كند كه اين سالهاى گذشته، سى، چهل يا پنجاه سال را در چه راهى صرف نموده است! اگر انسان يك محاسبه إجمالى درباره عمر خود نمايد مى‌بيند بيشتر عمرش را تضييع كرده است. مجالسى كه شركت نموده مجالس خدائى نبوده، صحبت‌هائى كه با دوستان خود داشته درباره دنيا و اهل دنيا بوده است.

قَلَّما يَتَّفِق كه ساعاتش در راه خدا صرف شده باشد؛ كم هستند جوانانى كه مراقبه داشته و اهل خشوع در برابر خداوند باشند، جوانانى كه به‌واسطه آنها خداوند بلا را برمى‌دارد.

چنانكه از نبىّ مكرّم صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم روايت شده است كه: ملكى هر شب جمعه ندا مى‌دهد: لَولا مَشايِـخُ رُكَّعٌ و فِتْيانٌ خُشَّعٌ و صِبْيانٌ رُضَّعٌ لَصُبَّ عَلَيكُمُ العَذابُ صَبًّا.[۳] «اگر پيرمردانى اهل عبادت و ركوع در برابر خداوند و جوانانى اهل خضوع و خشوع در مقابل پروردگار و كودكانى شيرخواره نبودند، قطعاً عذاب إلهى بر شما فروريخته و شما را فرا مى‌گرفت.»

آرى، جوانان باخدا كم هستند، أمّا ذى‌قيمت‌اند و خداوند به‌واسطه آنان عذاب را برمى‌دارد. جوانان به‌واسطه كمى تجربه و غرور و جهلى كه دارند نوعاً عمر خود را به بطالت مى‌گذرانند و مخصوصاً چون غرق در نعمت‌اند، قدر اين نعمات را نمى‌دانند؛ نعمت حيات و سلامتى و فراغت و...

ولى همين‌كه انسان پا به سن گذاشت و قواى خود را به تدريج از دست داد و كسالت بر او عارض شد، آن‌وقت قدر سلامتى را مى‌فهمد! آن‌وقت است كه قدر عمر خود را مى‌داند و به طرف خداوند روى مى‌آورد! قبل از آن به اين معنا ملتفت نبود؛ حال بعد از گذر عمر و زوال سلامتى و جمال مى‌خواهد از عمرش استفاده كند، أمّا عمر گذشته است، گذشته! حضرت أمير صلوات‌الله‌عليه مى‌فرمايند:

ما فاتَ مَضَى و ما سَيَأتيكَ فَأَيْنْ

قُمْ فَاغْتَنِمِ الفُرْصَةَ بَينَ العَدمَيْنْ

(غررالحكم ودررالكلم، ص۲۲۲.)

«آنچه گذشت كه گذشت و ديگر انسان نمى‌تواند آن را به‌دست بياورد، و آن ساعاتى كه بعداً مى‌آيد كجاست تا بتوانى از آن استفاده كنى؟! پس برخيز و فرصت را بين اين دو زمان گذشته و آينده غنيمت شمار!»

ساعت‌هائى كه از دستتان رفته را نمى‌توانيد به‌دست آوريد. آن‌قدر دوست داشتيد كه در زمان شباب به ذكر خدا مشغول باشيد و مثلاً روزى چهارصد بار ذكر يونسيّه را بگوئيد! نگفتيد، از دستتان رفت. الآن غصّه و حسرت آن را مى‌خوريد. در روز قيامت هم كه «يَومُ الحَسرَة» نام دارد،[۴] حسرت مى‌خوريد.

از روايات استفاده مى‌شود كه: مؤن و كافر در روز قيامت حسرت مى‌خورند. كافرين كه معلوم است حسرت مى‌خورند، چون به خدا ايمان نياورده و به تبع آن أعمال صالحه انجام ندادند. مؤنين چرا حسرت مى‌خورند؟ حسرت مى‌خورند كه چرا كم كار كردند و چرا آن استفاده‌اى را كه بايد در طول حيات مى‌بردند نبردند![۵]

من مى‌توانستم بيشتر ياد خدا باشم نبودم، مى‌توانستم بيشتر ذكر خدا بگويم نگفتم، تنبلى و كسالت كردم، حسرت مى‌خورم. وقتى درجات سائر مؤنين را مى‌بينم كه در درجات بالا و قصور عاليه هستند و درجه نازله خود را نسبت به آنها مى‌سنجم حسرت مى‌خورم؛ لذا يكى از اسماء روز قيامت «يَومُ الحَسرَة» است.

نام ديگر قيامت «يَومُ التَّغابُن» است.[۶] همه احساس غبن مى‌كنند، چه مؤن و چه كافر. فقط يك عدّه‌اند كه احساس غبن نمى‌كنند؛ آن افرادى‌كه به مقام خلوص رسيده و در حرم امن إلهى وارد شده‌اند، آنها خواصّ سلطان و مَلِكند، آنها خدا را دارند و ديگر حسرت نمى‌خورند. حسرت براى كسى هست كه فاقد چيزى باشد. أمّا كسى‌كه خدا را دارد همه چيز را دارد و ديگر حسرت نمى‌خورد؛ ما الَّذى فَقَدَ مَن وَجَدَكَ.[۷]

تدارك عمر از دست رفته

أميرالمؤنين عليه‌السّلام مى‌فرمايند: تَدارَكْ فى ءَاخِرِ عُمْرِكَ ما أَضَعْتَهُ فى أَوَّلِهِ تَسعَدْ بِمُنقَلَبِكَ. «آنچه در اوّل عمر تضييع كردى در آخر عمر تدارك كن.» خرابى‌ها را اصلاح كنيد، اين عمارت مخروبه را تعمير

و اين نفس معيوب را درست نمائيد. اين معناى تدارك است. چرا اين كار را انجام دهيد؟ تَسعَدْ بِمُنقَلَبِكَ. «براى اينكه در آخرت سعادتمند شويد.»

چگونه مى‌شود عمر از دست رفته را تدارك كرد؟ تدارك به اين‌است‌كه نفس خود را بسازيم، اين نفس سركش را رام كنيم. تدارك به اين‌است‌كه خود را در مقام عبوديّت و تذلّل پروردگار درآوريم و بنده شويم.

أميرالمؤنين عليه‌السّلام فرمودند: امْلِكوا أَنْفُسَكُم بِدَوامِ جِهادِها.[۸] «با دوام مجاهده با نفستان، مالك آن شويد.» دائماً با آن مجاهده و جنگ كنيد و دنبال هوا و هوس و أميال نفس نرويد و هرچه گفت گوش ندهيد.

اصلاح نفس

در جاى ديگر فرمودند: صَلاحُ النَّفْسِ مُجاهَدَةُ الهَوَى.[۹] «درست‌شدن نفس به مجاهده‌كردن با هواى نفس است.» آنچه را نفس مى‌خواهد و ميل دارد، شما انجام ندهيد؛ در اين‌صورت نفس اصلاح شده و از فساد بيرون مى‌آيد.

هركسى أميال و آرزوهائى دارد، اگر انسان جلوى اين آمال و آرزوها را بگيرد و شهوات و لذّات خود را قطع كند، در اين‌صورت نفس اصلاح مى‌گردد؛ مثلاً دوست دارد در مجلس از فلان رفيقش غيبت كند يا به نامحرم نگاه نمايد، بايد مجاهده كند و جلوى نفس را بگيرد تا مالك آن شود و نفسش اصلاح گردد. يا دوست دارد در زندگى بلندپروازى كرده و بيش از درآمدش خرج كند، بايد جلوى خودش را بگيرد و إلاّ نفس اصلاح نمى‌شود.

أميرالمؤين عليه‌السّلام در جاى ديگر مى‌فرمايند: سَبَبُ صَلاحِ النَّفْسِ العُزوفُ عَنِ الدُّنْيا.[۱۰] «وسيله اصلاح نفس، زهد در دنياست.» در بيان ديگرى حضرت مى‌فرمايند: إذا رَغِبْتَ فى صَلاحِ نَفْسِكَ، فَعَلَيكَ بِالاِقتِصادِ و القُنوعِ و التَّقَلُّلِ.[۱۱] «اگر به اصلاح نفس خود ميل دارى، بر تو باد به ميانه‌روى و قناعت و كم‌طلبى.» و مى‌فرمايند: أَعوَنُ شَىْ‌ءٍ عَلَى صَلاحِ النَّفْسِ القَناعَةُ.[۱۲] «چيزى‌كه بيشترين كمك را بر اصلاح نفس مى‌كند، قناعت است.»

انسان بايد قانع باشد؛ اگر انسان با هرچه خدا برايش تقدير نموده بسازد و قانع باشد نفسش اصلاح مى‌شود. كسى‌كه ميل به زياده‌طلبى دارد و به‌جاى اينكه جلوى نفس را گرفته و مالك آن شود به دنبال هواى نفس مى‌رود، به صلاح نمى‌رسد.

همچنين أميرالمؤنين عليه‌السّلام مى‌فرمايند: كَيفَ يَستَطيعُ صَلاحَ نَفْسِهِ مَن لايَقنَعُ بِالقَليلِ؟[۱۳] «كسى‌كه نمى‌تواند به كم قناعت كند، چگونه توان دارد نفس خود را اصلاح نمايد؟»

مؤن بايد جلوى نفس خود را گرفته و مالك نفس شود، نه اينكه نفس مالك ما شود و به‌جاى اينكه ما زمام نفس را بگيريم و آن را به اين‌طرف و آن‌طرف ببريم او زمام ما را به‌دست گرفته و ما را به اين‌طرف و آن‌طرف بكشد! اگر ما زمام نفس را به‌دست بگيريم او را به طريق هدايت مى‌بريم و اگر او زمام ما را بگيرد ما را به فساد مى‌كشاند.

أميرالمؤنين عليه‌السّلام مى‌فرمايند: أَقبِلْ عَلَى نَفْسِكَ بِالإدْبارِ عَنها.[۱۴] چقدر جمله عجيبى است! انسان بايد اين جملات را حفظ نموده و از آن استفاده كند. «به طرف نفس خود رو بياور، به حقيقت نفست كه نورانى است و دعوت به خيرات مى‌كند إقبال كن! چگونه؟ به اينكه به نفست پشت كنى و از نفس أمّاره كه دعوت به بديها مى‌كند إعراض نمائى.»

اگر به نفس أمّاره پشت كردى و با هواى نفس مقابله نمودى مالك آن خواهى شد و به حقيقت نورانى نفس دست مى‌يابى، أمّا اگر به نفس أمّاره إقبال كردى و هرچه گفت قبول نمودى، إقبال به آن مساوى با إدبار از حقيقت نفس است و زمام نفس از دست خارج شده و ديگر مالك آن نخواهى شد.

انسان بايد به نفس خود پشت كند تا مالك آن شود، نه اينكه نازش را بكشد و هرچه گفت قبول كند كه در اين‌صورت انسان بيچاره مى‌شود.

در روايت ديگرى حضرت مى‌فرمايند: لاتَترُكِ الاِجْتِهادَ فى إصلاحِ نَفْسِكَ فَإنّهُ لايُعينُكَ عَلَيها إلاّ الجِدُّ.[۱۵] «هيچ‌گاه براى اصلاح نفس خود سعى و كوشش را ترك نكن و تا مى‌توانى براى آن تلاش نما، چون هيچ‌چيزى تو را در اصلاح نفس كمك نخواهد كرد مگر همين كوشش و جدّيت در زمين‌زدن نفس.»

رام‌نمودن نفس سركش

خلاصه، اين نفس حيوان سركشى است كه نبايد آن را رها كرد، بايد آن‌قدر بر سر اين حيوان زد تا رام شود؛ چگونه؟ با اطاعت پروردگار و انجام فرامين إلهى، انجام واجبات و ترك منهيّات و بالاتر از آن ترك مكروهات و انجام مستحبّات و هر چيزى كه مورد رضاى پروردگار است. بنده ميل دارم اين كار را انجام دهم ولى مى‌دانم خلاف رضاى خداست، اگر آن را ترك كردم نفس خود را اصلاح كرده و مالك نفس مى‌شوم.

در روايت ديگر حضرت فرمودند: إذا صَعُبَتْ عَلَيكَ نَفْسُكَ فَاصْعُبْ لَها تَذِلَّ لَكَ و خادِعْ نَفسَكَ عَن نَفسِكَ تَنقَدْ لَكَ.[۱۶] «اگر نفس شما بر شما سخت گرفته و رام نمى‌شود، شما هم بر آن سخت بگيريد؛ اگر اين كار را بكنيد، نفس، ذليل و رام شما مى‌شود. براى نجات و اصلاح نفس خود با نفست مكر كن و هرچه گفت انجام نده تا اينكه منقاد و مطيع تو شود.»

راهِ نفى خواطر

از مرحوم علاّمه والد رضوان‌الله‌تعالى‌عليه سؤل كردند كه: ما با خواطرى كه در حال نماز و ذكر مى‌آيد و نمى‌گذارد آن توجّه لازم را به پروردگار داشته باشيم چه كنيم؟

ايشان مى‌فرمودند: تنها راه مقابله با خواطر، مجاهده است؛ بايد جلوى نفس بايستيد و نگذاريد اين خواطر بيايد. شما وقتى در حال نمازيد و با خدا راز و نياز مى‌كنيد نبايد اجازه دهيد خواطر وارد شود. اين خواطر مال كيست؟ خواطر من متعلّق به خود من است كه نماز مى‌خوانم، نه متعلّق به شما! خواطر شما نيز متعلّق به خود شماست، نه من! من بايد در برابر خواطر خود مجاهده كنم و شما هم بايد مجاهده كنيد تا اينكه مالك نفس خود شده و نگذاريد اين خواطر وارد قلبتان شود. اين دريچه قلب شما مال خود شماست نبايد بگذاريد خواطر وارد آن شود.

آن‌قدر بايد توجّهتان را قوى كنيد و توجّهتان نسبت به پروردگار تام باشد كه اگر اين خواطر آمد، آن را بيرون كنيد، نه اينكه درب دل را رها كرده و بگذاريد هرچه از اين خواطر مى‌خواهد وارد شود و مانع توجّه شما به خداوند گردد و هستى و بنيان شما را ازبين ببرد.

خيلى از افراد مى‌گويند: ما هيچ خواطرى نداريم، أمّا همين‌كه وارد نماز مى‌شويم و «اللهُ أكبَر» مى‌گوئيم يا مشغول ذكر مى‌شويم، سيل خواطر به ما هجوم مى‌آورد و قلب و فكر ما را فرا مى‌گيرد. طبيعى است كه شيطان در اين موقع مى‌آيد. شيطان به‌واسطه نفس، خواطر را مى‌آورد و جلوى توجّه انسان به پروردگار را مى‌گيرد و تنها راه مقابله با آن مجاهده است.

إن‌شاءالله خداوند توفيق مجاهده را و همچنين توفيق تدارك مافات در ايّام شباب را به همه ما عنايت كند. آنهائى كه جوان هستند با توجّه به اين فرمايشات حضرت بايد حدّأكثر استفاده را از عمر خود ببرند تا اينكه وقتى پا به سن گذاشتند حسرت نخورند كه چرا ما از عمرمان استفاده نكرديم.

اللهمّ صَلّ على محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم

پانویس

۱. مطالب بيان‌شده در شب نوزدهم رمضان‌المبارك ۱۴۲۵ هجرى قمرى.

۲. غررالحكم ودررالكلم، ص۳۲۴.

۳. إرشادالقلوب، ج۱، ص۱۹۳.

۴. آيه ۳۹، از سوره ۱۹: مريم؛ وَ أَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِىَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فِى غَفْلَةٍ وَ هُمْ لاَيُؤمِنُونَ.

۵. ديلمى ره از حضرت رسول اكرم صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم روايت مى‌كند كه: إنّ أهلَ الجَنَّةِ لايَندَمونَ علَى شَى‌ءٍ مِن أُمورِ الدُّنيا إلاّ علَى ساعَةٍ مَرَّتْ بِهِم فى الدُّنيا لَم‌يَذكُروا اللهَ تَعالَى فيها. ( إرشادالقلوب، ج۱، ص۵۲ و۵۳) درباره ترك زيارت حضرت سيّدالشّهداء عليه‌السّلام نيز از امام صادق عليه‌السّلام روايت شده است كه: إنّهُ أتاهُ رَجُلٌ فقالَ: هَل يُزارُ والِدُكَ؟ قالَ: نَعَم! قالَ: فما لِمَن زارَهُ؟ قالَ: الجَنَّةُ إن كانَ يَأتَمُّ بِهِ. قالَ: فما لِمَن تَرَكَهُ رَغبَةً عَنهُ؟ قالَ: الحَسرَةُ يَومَ الحَسرَةِ. وسآئل‌الشّيعة، ج۱۴، ص۴۳۳

۶. قسمتى از آيه ۹، از سوره ۶۴: التّغابن؛ يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذَ لِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ.

۷. بحارالأنوار، ج۹۵، ص۲۲۶. ذيل دعاى عرفه

۸. غررالحكم ودررالكلم، ص۱۵۰ و ۱۵۱.

۹. همان‌مصدر، ص۴۱۶.

۱۰. همان‌مصدر، ص۳۹۶.

۱۱. همان‌مصدر، ص۲۹۵.

۱۲. همان‌مصدر، ص۲۰۴.

۱۳. همان‌مصدر، ص۵۱۶.

۱۴. همان‌مصدر، ص۱۴۵؛ أقبِلْ علَى نَفسِكَ بِالإدبارِ عَنها؛ أعنى أن‌تُقبِلَ علَى نَفسِكَ الفاضِلَةِ المُقتَبِسَةِ مِن نورِ عَقلِكَ الحآئِلَةِ بَينَكَ و بَينَ دَواعى طَبعِكَ. و أعنى بِالإدبارِ عَن نَفسِكَ الأمّارَةِ بِالسّوءِ المُصافَحَةِ بِيَدِ العُتُوِّ.

۱۵. همان‌مصدر، ص۷۵۸.

۱۶. همان‌مصدر، ص۲۸۸.

مطالب جدید