تبعیّت از روش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و شرائط اجتهاد

گلشن احباب (جلد اول) - مجلس نهم:تبعیّت از روش پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم و شرائط اجتهاد.

أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ

و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ

و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم[۱]

خداوند درباره پیغمبر أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم به حضرت عیسی فرمود: طوبَی لَهُ مِن نَبیٍّ وَ طوبَی لِأُمَّتِهِ إنْ هُمْ لَقونی عَلَی سَبیلِهِ.[۲] «خوشا به حال این پیغمبر و خوشا به حال امّت او! اگر درحالی‌که بر راه و روش پیغمبرشان هستند مرا ملاقات کنند.» یعنی همان راهی که پیغمبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم رفته و همان ممشائی که در زندگی داشته‌اند را مدّ نظر داشته باشند و از آن طریق تخطّی نکرده راه را کج ننموده باشند، راه و روش پیغمبر را نصب‌العین خود قرار داده و طبق أمیال و خواسته‌های نفسانی حرکت نکرده باشند.

عمل به دستورات شارع مقدّس

این خیلی مهمّ است که انسان در أعمال خود، چه واجبات و محرّمات و چه مستحبّات و مکروهات، همیشه به آنچه مدّ نظر شارع مقدّس است عنایت داشته و به آن عمل کند.

گاهی دیده شده است که انسان به یک مستحب عمل می‌کند، به او اعتراض می‌کنند که: آقا چه داعی‌ای بر انجام این مستحب دارید؟ آیا لازم است حتماً به این مستحب عمل کنید؟! یا انسان فعل مکروهی را ترک می‌کند، به او اعتراض می‌شود که: چرا این کار را ترک می‌کنید؟! آن‌قدر مکروه زیاد است که اگر بنا باشد هرچه مکروه است را انسان مراعات کند، تمام وقتش مشغول می‌شود و تمام فکرش را استیعاب کرده دیگر نمی‌تواند راه خدا را برود!

عرض می‌کنیم: راه خدا همین است! مگر راه خدا غیر از این است؟! راه خدا عبارت است از واجبات و محرّمات و مستحبّات و مکروهات، حال می‌خواهد در ضمن أمور اخلاقی باشد یا عبادی، أمور اجتماعی باشد یا أمور فردی؛ طیّ راه خدا با عمل به همین دستورات إلهی است!

این افرادی که اعتراض می‌کنند که چرا به مستحبّات و مکروهات عمل می‌کنی، همه از خواسته‌های نفسانی است. مؤمن واقعی خود را در حدّی نمی‌بیند که چنین اعتراضی بکند! چرا؟ چون کسی‌که به دستور شرع مقدّس عمل‌کرده جائی از برای اعتراض به او نیست! مؤمن واقعی باید از پیغمبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌وآله تبعیّت کند و این مجموعه را بتمامه قبول داشته باشد. اینکه بگوئیم: نُؤمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ،[۳] نمی‌شود. آن مقداری که مطابق خواسته‌های نفسانی است بپذیریم و آنچه با خواسته‌های نفسانیمان منطبق نیست قبول نکنیم؛ این درست نیست.

دوری از هوای نفس، در اجتهاد

بعینه مانند احکامی است که مجتهد استنباط می‌کند؛ مجتهد اگر چنانچه از هوای نفس نگذشته باشد حکم را طبق دلخواه خود می‌چرخاند، مثل ارّه و تیشه‌ای که به‌دست نجّار ماهر بدهید، می‌تواند از این ارّه و تیشه استفاده کند و یک میز بسیار خوب بسازد و می‌تواند یک شی‌ء حرام بسازد؛ دست خودش است! حرفه است، حرفه را یاد گرفته و هرچه بخواهد می‌سازد.

عجیب است! از زمان أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام علماء سوئی وجود داشتند که حکم می‌کردند: یزید، أولی‌الأمر بوده و اطاعت او واجب است و هرکسی تمرّد کند واجب‌القتل است و حسین‌بن‌علی تخلّف کرده پس حسین‌بن‌علی واجب‌القتل است! و برخی از مردم به استناد همین حرفها برای قتل امام حسین علیه‌السّلام حرکت کردند.

مجتهد اگر هوای نفس داشته باشد احکام إلهی را طبق هوای نفس خود استنباط می‌کند؛ آنجائی که حکم خدا منطبق بر هوای نفس اوست که هیچ! ولی آنجائی که حکم خدا بر طبق هوای نفس او نیست حکم را تغییر می‌دهد و هرچه بگوئی: آقا! حکم خدا این است! قبول نمی‌کند.

حالا بنده خدمت شما، خدمت آقایانی که درس خارج می‌خوانند یا قریب به درس خارج هستند مطلبی عرض کنم؛ این مطلب خیلی دقیق است! وقتی شخص می‌خواهد اجتهاد کند و روایات را ببیند باید خالی‌الذّهن و فارغ‌البال باشد و درباره این مسأله هیچ چیزی جز روایات ندیده باشد؛ یعنی ابتدا اقوال علما را تتبّع نکند و مثلاً ببیند مرحوم ملاّ احمد نراقی در مستند در این مسأله چه می‌گوید و دلیلش چیست؟ مرحوم شیخ انصاری چه می‌فرماید و دلیلش چیست؟ صاحب جواهر چه می‌گوید و دلیلش چیست؟ صاحب حدائق چه می‌فرماید و دلیلش چیست؟

بهترین روش برای استنباط احکام این‌است‌که: اوّل وسائل یا کافی را بردارد و هر آنچه روایت در این مسأله هست را نگاه کند و ببیند به ذهن خودش چه می‌رسد و چه چیزی از روایات استفاده می‌کند، بعد وارد تتبّع اقوال شده ببیند مرحوم ملاّ احمد نراقی صاحب مستند چه فرموده است؟ صاحب حدائق چه فرموده است؟ صاحب جواهر چه فرموده‌است؟ چون اگر اوّل به سراغ اقوال برود چه‌بسا هنوز روایات را ندیده فکرش به یک طرف متمرکز شده و در استنباط او تأثیر بگذارد.

محقّقین از علماء و مجتهدین فرموده‌اند: کسی‌که می‌خواهد حکم شرعی را استنباط کند باید در ابتدا سراغ روایات برود و حکم را از روایات به‌دست آورد و بعداً فتاوی علماء و ادلّه ایشان را نگاه کند.

این را برای چه عرض کردم؟ برای اینکه مجتهد باید فارغ‌البال باشد؛ یعنی وقتی روایات را نگاه می‌کند در ذهنش گرایش به هیچ طرف نباشد. بعینه این مطلب درباره مجتهدی که از فطرت خود دور شده و در هواهای نفسانی گرفتار است وجود دارد؛ اگر چنین مجتهدی استنباط کند مسلّماً به خطا می‌رود، نمی‌گوئیم: تمام احکامش خطا می‌شود، نه! ولی در خیلی جاها هوای نفس تأثیر می‌گذارد، چون او هوای نفس خود را أمری ثابت گرفته و آن را اصل قرار داده است، بعد، روایاتی که منطبق بر این اصل باشد را قبول می‌کند.

به عنوان مثال: پیغمبر أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم فرموده است: تَناکَحوا تَناسَلوا تَکْثُروا فَإنّی أُباهی بِکُمُ الأُمَمَ یَوْمَ القِیَمَةِ وَ لَو بِالسِّقْطِ.[۴] شما به هر کوچه و بازاری که بروید و از هر چاه‌کنی معنای این روایت را بپرسید، می‌گوید: یعنی اولاد خودتان را از حیث کمّیت زیاد کنید، مخصوصاً که می‌فرماید: فَإنّی أُباهی بِکُمُ الأُمَمَ یَوْمَ القِیَمَةِ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ. «من به شما در روز قیامت بر سائر امّتها مباهات می‌کنم ولو به بچّه‌ای که سقط شده باشد.» و این تعبیر، کمّیت را می‌رساند.

بعضی از آقایان که شهرت هم دارند گفتند: روایت: تَناکَحُوا تَناسَلوا، ناظر به کیفیّت است و اصلاً نظر به کثرت و کمّیت ندارد! یعنی پیغمبر می‌فرمایند: اولاد خود را صالح کنید، نه اینکه زیاد کنید و اصلاً نظر به کمّیت ندارد.

وقتی در ذهن کسی این مطلب هست که باید أولاد کم باشد هرچه پیغمبر هم بر سرش بکوبد که: تَناکَحوا تَناسَلوا درباره کمّیت است، می‌گوید: نه! ناظر به کیفیّت است! اصلاً توی سرش نمی‌رود، حالا تقریرات درسش تا طاق هم چیده شده باشد، شاگردانش تا بیرون مسجد هم نشسته باشند؛ اصلاً توی سرش نمی‌رود!

کسی‌که اجتهاد می‌کند باید نفس خود را کنار بگذارد! خدا رحمت کند، استاد خارج فقه و اصول ما مرحوم آیه‌الله‌العظمی حاج شیخ مرتضی حائری می‌فرمود: آقا، ما هستیم و مُرّ دلیل! یعنی ما هستیم و آنچه معصوم فرموده است، آنچه پیغمبر فرموده است؛ از خودمان که نباید مایه بگذاریم!

یکی داشت قرآن را نگاه می‌کرد و به اصطلاح می‌خواست ببیند کجایش درست و کجا غلط است! رسید به آیه: شَغَلَتْنَآ أَمْوَ لُنَا وَ أَهْلُونَا؛[۵] گفت: نباید در قرآن غلط باشد لذا «شَغَلَتْنَا» را تصحیح کرد و «شَدُرُسْتْنا» نوشت. این اجتهاد آقا هم از قبیل «شَدُرُسْتْنا» می‌باشد، آخر شما با چه مبنایی روایت را این‌گونه معنا می‌کنید؟!

اگر خود پیغمبر أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم الآن حاضر بودند و شما می‌گفتید: روایت ناظر به کیفیّت است، چه جوابی به شما می‌دادند؟! تَکْثُروا یعنی اولاد خود را زیاد کنید؛ چگونه شما آن را حمل بر کیفیّت می‌کنید؟!

یا در روایت دیگری پیغمبر أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم می‌فرماید: وَ لَلمَوْلودُ مِن أُمَّتی أَحَبُّ إلَیَّ مِمّا طَلَعَتْ عَلَیهِ الشَّمْسُ.[۶] «یک انسان از امّت من در نزد من محبوب‌تر است از آنچه خورشید بر آن می‌تابد.» آن وقت، ای آقای عالم! روز قیامت جلویت را می‌گیرند و می‌گویند: تو که بی‌سواد نبودی! اگر این روایت را به یک آب‌حوضی می‌دادیم از این روایت کثرت را می‌فهمید، در کوی و برزن و بازار همه کثرت می‌فهمند، چرا نفسانیّت خود را داخل کردی و این روایت را ناظر به کیفیّت دانستی؟ نه فقط این حکم، دهها حکمی که بر طبق نفسانیّات گفته می‌شود همه در روز قیامت مورد سؤال قرار می‌گیرد.

اشتراط ملکه قدسیّه در اجتهاد

لذا مرحوم شهید می‌فرماید: غیر از صرف و نحو و لغت و منطق و فقه و اصول و حدیث و تفسیر و کلام، یکی از شرائط اجتهاد، ملکه قدسیّه است.[۷] نفرمود که یکی از شرائط، عدالت است، نه! ایشان ملکه قدسیّه را که بالاتر از عدالت بوده و نایاب است و هرکسی آن را ندارد از شرائط اجتهاد می‌شمرد.

مرحوم سیّد محمّد عاملی صاحب مفتاح‌الکرامة می‌فرماید: این ملکه قدسیّه محتاج مجاهدات کثیره و ریاضات طولانی و اخلاص تامّ و صفاء سرّ و مداومت بر انقطاع إلی الله و غرق‌شدن در مناجات با خداوند است و در روایت است که: لاتَحِلُّ الفُتْیا لِمَن لایَسْتَفْتی مِنَ اللَهِ بِصَفآءِ سِرِّهِ وَ إخْلاصِ عَمَلِهِ وَ عَلانیَّتِهِ وَ بُرْهانٍ مِن رَبِّهِ فی کُلِّ حالٍ.[۸] «حلال نیست فتوادادن مگر برای کسی‌که با صفاء سر و اخلاص عمل و خالص‌نمودن کارهای ظاهر و با برهان و دلیل روشنی از جانب پروردگار از خداوند استفتاء می‌نماید و مطلب را از باطن از او أخذ می‌نماید.»

لذا در روایت داریم که: وَ اهْرُبْ مِنَ الفُتْیا هَرَبَکَ مِنَ الأَسَدِ وَ لاتَجْعَلْ رَقَبَتَکَ عَتَبَةً لِلنّاسِ.[۹] «از فتوادادن فرار کن همان‌طور که از شیر فرار می‌کنی! اگر شیر را ببینی چطور فرار می‌کنی؟ از فتوادادن نیز باید همان‌طور فرار کرد و گردن خود را پلی از برای عبور مردم قرار نده!»

درباره این روایت صحبت می‌کردیم که بحث به اینجا کشید. خداوند درباره پیغمبر أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم به حضرت عیسی فرمود: طوبَی لَهُ مِن نَبیٍّ وَ طوبَی لِأُمَّتِهِ إنْ هُمْ لَقونی عَلَی سَبیلِهِ. «خوشا به حال این پیغمبر و خوشا به حال امّت او اگر در حالی که بر راه و روش پیغمبرشان هستند مرا ملاقات کنند، نه اینکه طبق هواهای نفسانی خود به هر راهی بروند.» الآن می‌خواهم به طهران بروم، بگویم میل پیدا کردم از راه اصلی نروم و از راه دیگری بروم؛ آقا این بیراهه است، انسان گم می‌شود و به هلاکت می‌رسد!

میلاد با سعادت حضرت رسول اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم است. این شب خیلی محترم است و همچنین فردا خیلی محترم است و در آن زیارت حضرت رسول وارد شده است. حضرت را از راه دور زیارت کنید! خود حضرت می‌فرماید: «هرکس به من سلام کند از او دستگیری می‌کنم.»[۱۰]

امشب شب خیلی عزیزی است، فردا همین‌طور! از حضرت آنچه را خیر ماست که همان عبور از دنیا و نفس باشد بخواهیم! از حضرت بخواهیم: هرچه نفس داریم، هرچه آمال داریم همه را محو کرده و از بین ببرد و خدا را جایگزین آن فرماید.

اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم

پانویس

۱. این جلسه در ۱۶ ربیع‌المولود ۱۴۱۷، شب میلاد رسول اکرم صلّی‌الله‌علیه وآله برگزار گردیده است.

۲. الکافی، ج۸، ص۱۳۹.

۳. قسمتی از آیه ۱۵۰، از سوره ۴: النّسآء.

۴. جامع‌الأخبار، ص۱۰۱؛ و سفینه‌البحار، ج۳، ص ۵۰۹.

۵. قسمتی از آیه ۱۱، از سوره ۴۸: الفتح.

۶. من‌لایحضره‌الفقیه، ج۳، ص۱۵۸.

۷. وَ لایَکفی ذلک کلُّه إلاّ بهِبةٍ من اللهِ تعالی إلهیّةٍ و قوّةٍ منه قُدسیّةٍ، توصِلُه إلی هذه البُغْیةِ و تُبلِّغُه هذه الرّتبةَ. و هی العُمدةُ فی فقهِ دینِ اللهِ تعالی، و لا حیلةَ لِلعَبدِ فیها، بل هی مِنْحةٌ إلهیّةٌ و نَفحةٌ ربّانیّةٌ یَخُصّ بها مَن یشآءُ مِن عبادِه؛ إلاّ أنّ لِلجِدِّ و المُجاهدةِ و التّوَجّهِ إلی اللهِ تعالی وَ الانقطاعِ إلیه أثرًا بیّنًا فی إفاضتِها مِن الجَنابِ القُدسیِّ؛ وَ الَّذِینَ جَهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ. (منیه‌المرید، ص۳۸۷)

مرحوم علاّمه رضوان‌الله‌علیه نیز در کتاب شریف ولایت‌فقیه درحکومت اسلام، در شرح و تبیین عبارت شهید (ره) می‌فرمایند: بعد از تمام این علوم (صرف و نحو و ادبیّات و فقه و اصول و تفسیر و کلام و روایت و درایه و رجال و أمثالها) که بایستی شخص در تمام اینها مجتهد بشود، علاوه بر اینها یک چیز دیگر هم لازم است، و آن ملکه قدسیّه است. انسان باید دارای قوّه قدسیّ و موهبت إلهی باشد تا بتواند با آن ملکه قدسی و قوّه قدسی اجتهاد کند.

و این قوّه قدسیّه چیزی نیست که انسان بتواند به‌دست آورد. خدا به هرکس که بخواهد می‌دهد و به هرکس که بخواهد نمی‌دهد، و به‌واسطه اختیار به‌دست انسان نمی‌آید و بنده هم هیچ حیله‌ای برای به‌دست‌آوردن آن ندارد، بلکه مِنحه إلهی و نفحه ربّانی است که یخُصّ بها مَن یشآء. ولیکن افرادی که مُجد باشند و التماس کنند و در این راه با صدق تمام قدم بردارند، اثر بیّنی در إفاضه ملکه قدسیّه خواهد داشت. و آن ملکه قدسیّه اگر داده شد، آن‌وقت انسان می‌تواند اجتهاد کند و إلاّ نمی‌تواند.

ممکن است مراد شهید ثانی از این ملکه قدسیّه، همین حالت تقوای باطنی باشد که همان نوری است که پروردگار عنایت می‌کند؛ لَیْسَ العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ، إنّما هُوَ نورٌ یَقَعُ فی قَلبِ مَن یُریدُ اللهُ تَبارَکَ‌وتَعالَی أن‌یَهْدیَهُ. آن نوری که پروردگار عنایت می‌کند و به‌واسطه آن نور، انسان تمام علوم واقعیّه را علم می‌بیند و از علوم اعتباریّه و غیرحقیقیّه جدا می‌کند، عبارت‌است‌از: همین ملکه قدسیّه‌ای که ایشان اشاره می‌فرماید که همان صفای باطن و نورانیّتی است که إجمالاً بدان اشاره شد. (ولایت‌فقیه درحکومت‌اسلام، ج۲، ص۱۰۸ و ۱۰۹)

۸. مفتاح‌الکرامة، ج۱۰، ص۱۷؛ هذه الملکةُ القدسیّةُ هی الّتی علیها المدارُ و هی لاتحصلُ إلاّبالفیضِ الإلهیِّ و إنّها لتحتاجُ إلی مجاهداتٍ کثیرةٍ و ریاضاتٍ زآئدةٍ و إخلاصٍ تامٍّ و صفآءِ سریرةٍ و ملازمةِ الانقطاعِ إلی اللهِ سبحانَه و التوغّلِ فی المناجاةِ. کیف لا و قدورَد أنّه: لاتَحِلُّ الفُتْیا لِمَن لایَستَفْتی مِنَ اللهِ بِصفآءِ سِرِّهِ و إخْلاصِ عَمَلِهِ و عَلانیَّتِهِ و بُرْهانٍ مِن رَبِّهِ فی کُلِّ حالٍ.

۹. وسآئل‌الشّیعة، ج۲۷، ص۱۷۲.

۱۰. ابن‌قولَوَیه در کامل‌الزّیارات از حضرت امام زین‌العابدین علیه‌السّلام نقل می‌کند که: قالَ رَسولُ اللهِ صَلّی‌اللهُ‌عَلَیهِ‌وءَالِهِ‌وَسَلَّمَ: مَن زارَ قَبری بَعدَ مَوتی کانَ کَمَن هاجَرَ إلَیَّ فی حَیاتی؛ فإن لَم‌تَستَطیعوا فابْعَثوا إلَیَّ السَّلامَ، فإنّهُ یَبلُغُنی. (کامل‌الزّیارات، ص۱۴)

همچنین از حضرت امام صادق علیه‌السّلام روایت می‌کند که: قالَ الحُسَینُ‌بنُ‌عَلیٍّ عَلَیهِ‌السَّلامُ لِرَسولِ اللهِ صَلّی‌اللهُ‌عَلَیهِ‌وءَالِهِ‌وسَلَّم: یا أبَتاه! ما جَزآءُ مَن زارَکَ؟ فقالَ صَلّی‌اللهُ‌عَلَیهِ‌وءَالِهِ‌وسَلَّم: یا بُنَیَّ! مَن زارَنی حَیًّا أو مَیِّتًا کانَ حَقًّا عَلَیَّ أن‌أزورَهُ یَومَ القِیَمَةِ و أُخَلِّصَهُ مِن ذُنوبِهِ. (همان‌مصدر)

مطالب جدید