روایاتی در اهمّیت و ضرورت سکوت

در اینجا مناسب است جهت تکمیل بحث و استفاده از انوار معارف ائمّه أطهار علیهم‌السّلام، به چند روایت دیگر در باب اهمّیت صمت و ضرورت سکوت پرداخته و فرمایشات حضرات معصومین علیهم‌السّلام را حسن ختام این قسمت قرار دهیم.

روایت اوّل: قالَ أمیرُالمؤمنینَ علیه‌السّلام: لا حافِظَ أَحْفَظُ مِنَ الصَّمْتِ. [۱]

مرحوم کلینی از جابربن‌یزید جُعْفی ضمن حدیثی طولانی از امام محمّد باقر علیه‌السّلام نقل می‌کند که أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرمودند: «هیچ حافظی، حفظ‌کننده‌تر از سکوت نیست.» چیزی پیدا نمی‌شود که مثل سکوت انسان را در دنیا از گناهان و از خواطر و کثَرات و در آخرت از عذاب حفظ نماید.

روایت دوّم: قالَ رسولُ اللهِ صَلّی‌اللهُ‌علیهِ‌وءَالِه‌وسلَّم: أَعْظَمُ النّاسِ قَدْرًا مَنْ تَرَکَ ما لایَعْنیهِ. [۲]

مرحوم صدوق هم در کتاب معانی‌الأخبار و هم در أمالی خود از رسول خدا صلوات‌الله‌علیه‌وآله نقل کرده‌اند که: «عظیم‌ترین مردم از حیث قدر و منزلت کسی است که چیزهائی که به دردش نمی‌خورد و مقصودش نیست، ترک کند؛ چنین کسی نزد پروردگار از همه قدر و منزلت بیشتری دارد.»

برای مؤمن فقط چیزی مهمّ است و ارزش دارد که او را به خدا نزدیک گرداند و لذا مَنْ‌تَرَکَ ما لایَعْنیهِ، یا کسی است که به مقام لقاء الله و خلوص رسیده و به دنبال غیرخدا نمی‌رود یا سالکی است که در نهایت مراقبه بوده و به هیچ چیزی به جز اموری که مقرِّب إلی الله است مشغول نمی‌شود.

روایت سوّم: قالَ أبوعَبدِاللهِ علیه‌السّلام: ما عُبِدَ اللَهُ بِشَیْ‌ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الصَّمْتِ وَ المَشْیِ إلَی بَیْتِهِ. [۳]

مرحوم صدوق در خصال از ابن‌ولید از صفّار از أیّوب‌بن‌نوح از رَبیع‌بن‌محمّد از أبی‌الرّبیع شامی از امام صادق علیه‌السّلام نقل کرده است که: «خداوند به چیزی بافضیلت‌تر از سکوت و پیاده‌رفتن بسوی کعبه معظَّمه عبادت نشده است.»

از این روایت نیز فهمیده می‌شود که چقدر سکوت فضیلت دارد و ما از آن غافلیم! چرا که سکوت نوعی جهاد است و از پیاده‌رفتن سوی بیت‌الله‌الحرام که با زحمت و مشقّت بسیار انجام می‌گیرد کمتر نیست. مشی و پیاده‌رفتن به سمت خانه خدا بسیار فضیلت دارد و سکوت نیز هم‌رتبه آن قرار داده شده است.

روایت چهارم: قالَ رسولُ اللهِ صَلّی‌اللهُ‌علیهِ‌وءَالِه‌وسلَّم: و کانَ فیها [صُحُف إبْراهیمَ]... عَلَی العاقِلِ أَنْ‌یَکونَ بَصیرًا بِزَمانِهِ مُقْبِلاً عَلَی شَأْنِهِ حافِظًا لِلِسانِه؛ فَإنَّ مَنْ حَسَبَ کَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ کَلامُهُ إلاّ فیما یَعْنیهِ. [۴]

شیخ صدوق در کتاب خصال در ضمن حدیث طویلی که متضمّن سؤالات أبوذر از محضر پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم است، نقل می‌کنند که: رسول خدا فرمودند: در صحُف حضرت ابراهیم علیه‌السّلام آمده است که: بر شخص عاقل سه امر فرض و واجب است:

  • أوّلاً: نسبت به زمانه خود بصیر و آگاه بوده و زمان‌شناس باشد.
  • ثانیاً: بعد از اینکه زمان و زمانه خود را شناخت، با خودش بگوید: من باید چه کنم و شأن من چیست؟ بفهمد که خدا در این زمانه از او چه چیزی خواسته است و به سمت همان امری که مَرضیِّ خداوند است إقبال کرده و با رغبت به آن سو حرکت نماید و بدان مشغول شود. البتّه وظیفه عمده ما در تمام دورانها همان عبودیّت و تهذیب نفس است، ولی باید در هر زمان به اقتضاء شرائط مصداق آن را کشف نمود.
  • ثالثاً: مراقب زبان خود باشد واین زبان را جدّاً از حرفهای بیهوده حفظ نماید، زیرا اگر کسی حرف‌زدن خود را از عملش به حساب آورد، سخنان خود را کوتاه می‌کند مگر در مواردی که جای سخن‌گفتن باشد.

اگر ما حرف‌زدنهایمان را نیز به عنوان اعمال خود به حساب بیاوریم و بدانیم که دو مَلک مُوکَّل بر انسان، کلام شخص را نیز ثبت و ضبط می‌نمایند و بر آن محاسبه می‌شود، مسلّماً در کمّیت و کیفیّت حرف‌زدن خود تغییر ایجاد می‌کنیم.

روایت پنجم: قالَ رسولُ اللهِ صَلّی‌اللهُ‌علیهِ‌وءَالِه‌وسلَّم: عَلَیکَ بِطولِ الصَّمْتِ؛ فَإنَّهُ مَطْرَدَةٌ لِلشَّیاطینِ وَ عَوْنٌ لَکَ عَلَی أَمْرِ دینِکَ. [۵]

مرحوم صدوق در ادامه حدیث قبل، در ضمن وصایای حضرت رسول اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم به جناب أبوذر، نقل می‌کنند که آن حضرت فرمودند: «برتو باد به سکوتهای طولانی! چون این امر موجب طرد شیطان شده و تو را در امر دینت یاری می‌رساند.»

روایت ششم: در وصایای أمیرالمؤمنین به امام حسن علیهماالسّلام آمده است که: الْزَمِ الصَّمْتَ تَسْلَمْ. [۶]

«ملازم صمت باش؛ همیشه سکوت کن که دراین صورت سالم می‌مانی.» هم از گناهان در امان خواهی بود، هم از بسیاری از آفات دنیوی و مشکلاتی که ناشی از حرفهای بیهوده است سالم می‌مانی و هم قلب و جانت از تکثّر و تشتّت حفظ می‌شود.

روایت هفتم: قالَ أبوعَبدِاللهِ علیهِ‌السّلام: فَإنْ أَرَدْتَ أَنْ‌تَقَرَّ عَیْنُکَ وَ تَنالَ خَیْرَ الدُّنْیا وَ الأَخِرَةِ فَاقْطَعِ الطَّمَعَ مِمّا فی أَیْدی النّاسِ وَ عُدَّ نَفْسَکَ فی المَوْتَی وَ لاتُحَدِّثَنَّ نَفْسَکَ أَنَّکَ فَوْقَ أَحَدٍ مِنَ النّاسِ وَ اخْزُنْ لِسانَکَ کَما تَخْزُنُ مالَکَ. [۷]

مرحوم صدوق در خصال این روایت را که متضمِّن وصایای لقمان به فرزند خود است، از حمّادبن‌عیسی از حضرت امام صادق علیه‌السّلام نقل فرموده‌اند و سابقاً به بخشی از آن اشاره کردیم.

امام صادق علیه‌السّلام می‌فرمایند: اگر می‌خواهی چشمانت روشن شود و به خیر دنیا و آخرت دست پیدا کنی، به چهار امر اهتمام داشته باش:

اوّل: از آنچه در دست مردم است، قطع طمع کن! کاری به مال مردم و اعتبارشان نداشته باش! یَأَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَی اللَهِ وَ اللَهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ. [۸] کسی که از مردم قطع طمع می‌کند، وِجهه قلبش بسوی خداوند متمایل می‌شود و کسی که چنین شد، دیگر از خدا أخذ خواهد کرد.

دوّم: خودت را جزء مردگان به حساب بیاور! فرض کن که الآن از دنیا رفته‌ای؛ اگر کسی یقین پیدا کند که تا یک هفته دیگر بیشتر زنده نخواهد بود، چه می‌کند؟! یقیناً خودش را برای سفر آخرت آماده می‌نماید!

خدا رحمت کند استاد فقه و اصول ما، مرحوم آیه‌الله حاج شیخ مرتضی حائری رضوان‌الله‌علیه را، ایشان یک سال مانده به رحلتشان گفته بودند: «من دوست دارم یک سال دیگر زنده بمانم تا مقداری به خودم برسم، عبادت کنم و درسی بگویم و...» یک سال بعد از این سخن از دنیا رفتند!

کسی که بداند یک هفته دیگر از دنیا می‌رود طبعاً خودش را نیز آماده خواهد کرد و هر طور شده سعی و تلاش می‌کند تا از تک‌تک دقائق و ساعات این یک هفته باقی‌مانده استفاده کند. البتّه کم‌کاریها زیاد است، غفلت‌ها خیلی زیاد است، أمّا اگر شخص، مؤمن و طالب خدا باشد، دیگر نماز شبش ترک نمی‌شود، بلکه شبها تا صبح بیدار خواهد بود، چون فقط یک هفته فرصت دارد! دیگر این یک هفته را خواب ندارد! در این یک هفته باید هم موانع راه را از میان بردارد و هم تحصیل زاد و توشه کند.

حضرت می‌فرمایند: خودت را جزء مردگان حساب کن! یعنی برای خودت یک روز هم فرصت حساب نکن و مشغول آخرت باش؛ در اینصورت کار تمام است! اگر پیش خود حساب کنی که رفتنی هستی و دیگر در این دنیا نخواهی بود، از همین الآن مشغول تهجّد و انجام دستورات إلهی خواهی شد.

سوّم: مبادا حدیث نفس کنی که من از فلانی بالاتر هستم! چه‌بسا کسی خود را با دیگری مقایسه کند و برای مثال پیش خود بگوید: من از فلانی زودتر وارد راه خدا شدم، زودتر ایمان آوردم، اخلاص و علم من بیشتر است، حَسَب و نَسَب من چنان است! این حرفها همه خطاست و انسان اصلاً نباید به این معانی توجّه کند.

نون در وَ لاتُحَدِّثَنَّ نون تأکید ثقیله است؛ یعنی به هیچ وجه جایز نیست که خود را از دیگری بالاتر بدانی، به هیچ وجه!

مرحوم علاّمه والد رضوان‌الله‌تعالی‌علیه می‌فرمودند: «مبادا سالکین راه خدا کسی از اهل معصیت را ببینند و با خود گمان کنند که از آن شخصِ اهل معصیت بالاتر هستند، از کجا معلوم که آن اهل معصیت روزی تائب شود و ما عاقبت به خیر نشویم؟!» چه تضمینی است که همه عاقبت به خیر شویم؟

باید همه ما از خدا بخواهیم و با قلب پاک و نیّت صادقه تقاضا کنیم که عاقبت به خیر شویم؛ انسان مؤمن باید همیشه از خداوند طلب عاقبت به خیری نماید و همیشه از اینکه در دام عُجب بیافتد برحذر باشد؛ بزرگترین خطر برای مؤمن همین عُجب و خودپسندی است.

چهارم: زبان خود را در خزانه دهانت بگذار و درِ این خزانه را هم باز نکن! مبادا هرچه می‌خواهی، بگوئی و هر حرف لغوی از دهانت خارج شود! باید از حرفهای مالایَعنی و آنچه نه به درد دنیا می‌خورد و نه به درد آخرت، پرهیز کنی. همان‌طور که مال خودت را در خزانه حفظ می‌کنی و محفوظ می‌داری، زبانت نیز باید محفوظ باشد.

پانویس

۱. الکافی، ج۸، ص۱۹. (خطبه وسیله)

۲. الأمالی شیخ صدوق، ص۲۱؛ و معانی‌الأخبار، ص۱۹۶.

۳. الخصال، ج۱، ص۳۵.

۴. همان‌مصدر، ج۲، ص۵۲۵.

۵. همان‌مصدر، ج۲، ص۵۲۶.

۶. الأمالی شیخ مفید، ص۲۲۲.

۷. الخصال، ج۱، ص۱۲۲.

۸. آیه ۱۵، از سوره ۳۵: فاطر.

مطالب جدید