سنگینی مصیبت امام حسین علیه‌السلام و گریه بر آن حضرت

سنگينى مصيبت امام حسين عليه‌السّلام و گريه بر آن حضرت

مصيبت آقا امام حسين عليه‌السّلام مصيبتى بسيار سنگين بوده، مصيبتى بوده كه حضرت رسول اكرم صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم را در همان زمان حيات در گريه فرو برده است.

هنگامى‌كه حضرت امام حسين عليه‌السّلام متولّد شدند آقا رسول خدا اشك ريختند.[۱] در سنّ يك سالگى بودند كه ملائكه بر حضرت نازل شدند و ايشان را به جهت شهادت امام حسين عليه‌السّلام تسليت گفتند.[۲] در موارد متعدّد، آن حضرت به‌واسطه مصيبت فرزندشان امام حسين عليه‌السّلام اشك ريختند.

جبرائيل از جانب پروردگار نازل مى‌شد و عرضه مى‌داشت: خدايت سلام مى‌رساند و مى‌فرمايد: اين فرزند تو در زمين كربلا به شهادت مى‌رسد و ستمگران از بنى‌اميّه او را در زمين كربلا مى‌كشند، زنانش را اسير و اموالش را غارت مى‌كنند.

مصيبت آن‌قدر سنگين بوده است كه رسول اكرم در زمان حياتشان بالاى منبر تشريف مى‌برند و خطبه مى‌خوانند و اين پيامد ناگوار را به امّت تذكّر مى‌دهند و مردم گريه مى‌كنند. آقا رسول خدا مى‌فرمايند كه: أ َتَبكونَهُ و لاتَنصُرونَهُ؟[۳] «آيا براى حسين گريه مى‌كنيد و فردا او را يارى نمى‌كنيد؟»

لذا نقل شده است كه بعد از خطبه رسول خدا، همه قيام أباعبدالله عليه‌السّلام را انتظار مى‌كشيدند و كشته‌شدن آقا امام حسين عليه‌السّلام به‌واسطه خطبه حضرت رسول خدا در خاطره‌ها زنده بود.[۴]

أميرالمؤمنين عليه‌السّلام از صفّين برمى‌گردند. وقتى به كربلا مى‌رسند آنجا پياده مى‌شوند و مقدارى از اين تربت را برداشته و شروع به گريه مى‌كنند و به اصحاب خودشان مى‌فرمايند: مُناخُ رِكابٍ و مَصارِعُ عُشّاقٍ شُهَدآءَ لايَسبِقُهُم مَن كانَ قَبْلَهُم و لايَلحَقُهُم مَن بَعدَهُم.[۵] اين خاك، خاك ارزشمندى است. اين تربت كربلا خيلى ارزش دارد. «اينجا محلّ فرودآمدن مركبها و به‌زمين‌افتادن و ريخته‌شدن خون عاشقان خداست. آن شهدائى كه هيچ‌يك از سابقين در فضيلت به اينها نرسيدند و هيچ‌يك از شهداء لاحق هم به آنها نخواهند رسيد.»

فاطمه زهرا سلام‌الله‌عليها براى مصيبت آقا امام حسين عليه‌السّلام در زمان حياتشان گريه مى‌كردند. كثيراًما ديده مى‌شد كه رسول خدا جميع بدن امام حسين را مى‌بوسد. مى‌گفتند: يا رسول الله! چطور شما سر تا به پاى حسين را غرقه در بوسه مى‌كنيد؟! حضرت مى‌فرمود: أُقَبِّلُ مَوضِعَ السُّيوفِ.[۶] «من جاى شمشيرها را مى‌بوسم.» زير گلوى حضرت را مى‌بوسيدند. سينه حضرت را مى‌بوسيدند. در وقعه عاشورا از بس تير و نيزه و شمشير به بدن مبارك حضرت رسيده بود تمام بدن حضرت قطعه‌قطعه شده بود!

هنگام شهادت امام حسن مجتبى عليه‌السّلام وقتى كه جُعده به حضرت زهر داد، برادرشان امام حسين عليه‌السّلام در كنارشان نشستند. آقا امام حسين شروع مى‌كنند به گريه‌كردن. آقا امام حسن مى‌فرمايند: برادرم! براى چه گريه مى‌كنى؟ حضرت فرمودند: أَبْكى لِما يُصنَعُ بِكَ. «براى اين مصيبتى كه به شما وارد شده است گريه مى‌كنم.» اين مصيبت سنگينى كه به‌واسطه آن لخته‌هاى جگر امام حسن در طشت ريخته است. حضرت فرمودند: اى حسين جان! اين سمّى است كه به من داده شده و چيز مهمّى نيست! و لَكِنْ لا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يا أَباعَبْدِاللَهِ! يَزدَلِفُ إلَيكَ ثَلاثونَ‌أَلْفَ رَجُلٍ. «هيچ روزى مثل روز تو نيست اى حسين جان! روزى كه سى‌هزار لشكر دور تو را گرفته باشند.» يَدَّعونَ أَنّهُم مِن أُمَّةِ جَدِّنا مُحَمَّدٍ صَلَّى‌اللَهُ عَلَيهِ‌وءَالِهِ و يَنتَحِلونَ الإسْلامَ. ـ همه مصيبت در اينجاست ـ «اينها همه ادّعا مى‌كنند كه از امّت جدّ ما حضرت رسول‌اند و مى‌گويند كه ما مسلمانيم!»

فَيَجتَمِعونَ عَلَى قَتْلِكَ و سَفْكِ دَمِكَ و انْتِهاكِ حُرْمَتِكَ و سَبْىِ ذَرارِيِّكَ و نِسآئِكَ و انْتِهابِ ثَقَلِكَ. «اين سى‌هزار نفر همه اجتماع مى‌كنند بر كشتن تو و ريختن خونت و شكستن حرمتت و اسيرگرفتن زنان و ذرارى و فرزندان تو و غارت‌نمودن حرم تو.» هيچ روزى مثل روز تو نيست! بعد فرمودند: اى حسين جان! در اين وقت است كه: تُمطِرُ السَّمآءُ دَمًا وَ رَمادًا و يَبْكى عَلَيكَ كُلُّ شَىْ‌ءٍ حَتَّى الوُحوشُ و الحيتانُ فى البِحارِ.[۷] «آسمان خون و خاكستر ببارد و همه چيز بر تو گريه مى‌كنند حتّى حيوانات وحشى در بيابان و ماهيها در درياها.»

امام رضا عليه‌السّلام به ابن‌شبيب فرمودند: يابْنَ‌شَبيبٍ! إن كُنْتَ باكِيًا لِشَىْ‌ءٍ فَابْكِ لِلحُسَينِ‌بْنِ‌عَلىِ‌بْنِ‌أَبى‌طالِبٍ عَلَيهِمُ‌السّلامُ، فَإنّهُ ذُبِحَ كَما يُذبَحُ الكَبْشُ.[۸] «اى پسرشبيب! اگر خواستى بر چيزى گريه كنى، پس بر حسين عليه‌السّلام گريه كن كه او را ذبح نمودند.»

ترسم كه بر صحيفه امكان قلم زنند

گر ماجراى كرب‌وبلا را رقم زنند

گوش فلك شود كر و هوش ملك ز سر

گر نغمه‌اى ز حال امام اُمَم زنند

زان نقطه وجود، حديثى اگر كنند

خطّ عدم به ربطِ حدوث و قِدم زنند

آن رهبر عقول كه صد همچو عقل پير

در وادى غمش نتوان يك قدم زنند

ماء معين چو زهر شود در مذاق دهر

گر از لبان تشنه او لب به هم زنند

وز شعله سُرادقِ گردون قِبابِ او

بر قُبّه سرداق گردون علم زنند

سيل سرشك و اشك دمادم روان كنند

گر ز اشك چشم سيّد سجّاد دم زنند

تا حشر، دل شود به كمند غمش اسير

گر ز اهل بيت او سخن از بيش و كم زنند

كِلك قضاست از رقم اين عزا، كليل

لوح قدر فرو زده رخساره را به نيل

(ديوان‌كمپانى، ص۶۵.)

صَلَّى اللهُ عَلَيكَ يا أَباعَبدِالله

السّلامُ عَلَى الحُسَينِ و عَلَى عَلىِ‌بنِ‌الحُسَينِ و عَلَى أَولادِ الحُسَينِ و عَلَى أَصحابِ الحُسَين.

آقا در قتلگاه افتاده است! راوى مى‌گويد: آقا در همان حال به پروردگار عرضه مى‌داشت: صَبْرًا عَلَى قَضآئِكَ و بَلآئِكَ يا رَبِّ! لا مَعبودَ سِواكَ، يا غياثَ المُسْتَغيثينَ.[۹]

لاأضحَكَ اللهُ سِنَّ الدَّهْرِ إن ضَحِكَتْ

و ءَالُ أحمَدَ مَظلومونَ قَدقُهِروا

مُشَرَّدون نُفوا عَن عُقْرِ دارِهِمُ

كَأنّهُم قَدجَنَوْا ما لَيسَ يُغتَفَرُ[۱۰]

اللهمَّ إنّا نَسأَلُكَ و نَدعوكَ و نُقسِمُكَ و نَرجوكَ بِمُحمّدٍ و عَلىٍّ و فاطِمَةَ و الحَسَنِ و الحُسَينِ و التِّسعَةِ الطّاهِرَةِ مِن ذُرّيَّةِ الحُسَينِ، يا اللهُ! يا اللهُ! يا الله!...

بارپروردگارا! ما را بيش از پيش با حقيقت توحيد آشنا بگردان. بارپروردگارا! ما را در همين دنيا به لقاء خودت مشرّف بگردان. بارپروردگارا! جميع موانع راه خود را با جمال خودت از ميان بردار. بارپروردگارا! خير دنيا و آخرت به اين جمع و همه شيعيان أميرالمؤمنين عليه‌السّلام كرامت بفرما. شرّ دنيا و آخرت از اين جمع و از همه شيعيان دور بدار. در فرج آقا امام زمان عليه‌السّلام تعجيل بگردان. چشمان رمددار ما را به جمال ايشان روشن و منوّر بفرما.

و عَجِّلِ اللهمَّ فى فرجِ مولانا صاحبِ الزّمان

پانویس

۱. الأمالى شيخ صدوق، ص۱۳۶؛ و نفس‌المهموم، ص۱۲. «پس از ولادت حضرت، صفيّه‌بنت‌عبدالمطّلب ايشان را محضر پيامبر آورد و حضرت درحالى‌كه قنداقه امام حسين عليه‌السّلام در دستشان بود گريستند.»

۲. مرحوم علاّمه مجلسى ره از مثيرالأحزان نقل مى‌كند كه: قالَ أصحابُ الحديثِ: فلَمّا أتَتْ علَى الحُسَينِ سَنَةٌ كامِلَةٌ هَبَطَ علَى النَّبىِّ اثْناعَشَرَ مَلَكًا علَى صُوَرٍ مُختَلِفَةٍ أحَدُهُم علَى صورَةِ بَنى‌ءَادَمَ يُعَزّونَهُ و يَقولونَ: إنّهُ سَيَنزِلُ بِوَلَدِكَ الحُسَينِ‌بنِ‌فاطِمَةَ ما نَزَلَ بِهابيلَ مِن قابيلَ و سَيُعْطَى مِثلَ أجرِ هابيلَ و يُحمَلُ علَى قاتِلِهِ مِثلُ وِزْرِ قابيلَ.

و لَم‌يَبْقَ مَلَكٌ إلاّ نَزَلَ إلى النَّبىِّ يُعَزّونَهُ و النَّبىُّ يَقولُ: اللهُمَّ اخْذُلْ خاذِلَهُ و اقْتُلْ قاتِلَهُ و لاتُمَتِّعْهُ بِما طَلَبَهُ. ( بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۴۷)

۳. سيّدابن‌طاووس مى‌گويد: فلَمّا أتَى علَى الحُسَينِ علَيهِ‌السّلامُ مِن مَولِدِهِ سَنَتانِ، خَرَجَ النَّبىُّ صَلَّى‌اللهُ‌علَيهِ‌وءَالِهِ‌وسَلَّمَ فى سَفَرٍ لَهُ فوَقَفَ فى بَعضِ الطَّريقِ و اسْتَرْجَعَ و دَمَعَتْ عَيْناهُ، فسُئِلَ عَن ذلِكَ. فقالَ: هذا جَبرَئيلُ علَيهِ‌السّلامُ يُخبِرُنى عَن أرضٍ بِشَطِّ الفُراتِ يُقالُ لَها: «كَربَلآءُ» يُقتَلُ علَيها وَلَدىَ الحُسَينُ‌بنُ‌فاطِمَةَ علَيهِماالسّلامُ. فقيلَ لَهُ: مَن يَقتُلُهُ يا رَسولَ اللهِ؟! فقالَ صَلَّى‌اللهُ‌علَيهِ‌وءَالِهِ‌وسَلَّمَ: رَجُلٌ اسْمُهُ يَزيدُ لَعَنَهُ‌اللهُ! و كَأنّى أنظُرُ إلى مَصرَعِهِ و مَدفَنِهِ.

ثُمَّ رَجَعَ مِن سَفَرِهِ ذلِكَ مَغمُومًا، فصَعِدَ المِنبَرَ فخَطَبَ و وَعَظَ و الحَسَنُ و الحُسَينُ علَيهِماالسّلامُ بَينَ يَدَيْهِ، فلَمّا فَرَغَ مِن خُطبَتِهِ وَضَعَ يَدَهُ اليُمْنَى علَى رَأسِ الحَسَنِ علَيهِ‌السّلامُ و يَدَهُ اليُسْرَى علَى رَأسِ الحُسَينِ علَيهِ‌السّلامُ ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ إلى السَّمآءِ و قالَ: اللهُمَّ إنّ مُحَمّدًا عَبدُكَ و نَبيُّكَ و هذانِ أطآئِبُ عِترَتى و خِيارُ ذُرّيَّتى و أُرومَتى و مَن أُخَلِّفُهُما فى أُمَّتى و قَدأخبَرَنى جَبرَئيلُ علَيهِ‌السّلامُ أنّ وَلَدى هذا مَقتولٌ مَخذولٌ. اللهُمَّ فبارِكْ لَهُ فى قَتْلِهِ و اجْعَلْهُ مِن ساداتِ الشُّهَدآءِ. اللهُمَّ و لاتُبارِكْ فى قاتِلِهِ و خاذِلِهِ.

قالَ: فضَجَّ النّاسُ فى المَسجِدِ بِالبُكآءِ و النَّحيبِ. فقالَ النَّبىُّ صَلَّى‌اللهُ‌علَيهِ وءَالِهِ‌وسَلَّمَ: أتَبكونَهُ و لاتَنصُرونَهُ؟! ثُمَّ رَجَعَ صَلَّى‌اللهُ‌علَيهِ‌وءَالِهِ‌وسَلَّمَ و هُوَ مُتَغَيِّرُ اللَوْنِ مُحْمَرُّ الوَجْهِ، فخَطَبَ خُطبَةً أُخْرَى موجَزَةً و عَيْناهُ تَهمِلانِ دُموعًا، ثُمَّ قالَ: أيُّهَا النّاسُ! إنّى قَدخَلَّفْتُ فيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: كِتابَ اللهِ و عِترَتى أهلَ بَيتى و أُرومَتى و مِزاجَ مآئى و ثَمَرَةَ فُؤدى و مُهْجَتى لَن‌يَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ. (اللهوف، ص۱۶ تا ۱۸)

۴. همان‌مصدر، ص۲۱.

۵. بحارالأنوار، ج۴۱، ص۲۹۵.

۶. روايت شده است كه امام باقر عليه‌السّلام فرمودند: كانَ رَسولُ اللهِ صَلَّى‌اللهُ‌علَيهِ‌وءَالِهِ‌وسَلَّمَ إذا دَخَلَ الحُسَينُ علَيهِ‌السّلامُ جَذَبَهُ إلَيهِ، ثُمَّ يَقولُ لِأميرِالمُؤِنينَ علَيهِ‌السّلامُ: أمْسِكْهُ! ثُمَّ يَقَعُ علَيهِ فيُقَبِّلُهُ و يَبْكى! يَقُولُ: يا أبَتِ! لِمَ تَبْكى؟ فيَقُولُ: يا بُنَىَّ! أُقَبِّلُ مَوضِعَ السُّيوفِ مِنكَ!

قالَ: يا أبَتِ و أُقتَلُ؟ قالَ: إى وَاللهِ! و أبوكَ و أخوكَ و أنتَ! قالَ: يا أبَتِ! فمَصارِعُنا شَتَّى؟ قالَ: نَعَم يا بُنَىَّ! قالَ: فمَن يَزورُنا مِن أُمَّتِكَ؟ قالَ: لايَزورُنى و يَزورُ أباكَ و أخاكَ و أنتَ إلاّ الصِّدّيقونَ مِن أُمَّتى. (كامل‌الزّيارات، ص۷۰)

۷. اللهوف، ص۲۵ و ۲۶.

۸. عيون‌أخبارالرّضا عليه‌السّلام، ج۱، ص۲۹۹.

۹. موسوعه‌الإمام‌الحسين عليه‌السّلام، ج۴، ص۶۰۹.

۱۰. عيون‌أخبارالرّضا عليه‌السّلام، ج۲، ص۲۶۶؛ از اشعار دعبل خُزاعى در مدح اهل بيت عليهم‌السّلام.«اگر روزگار قصد خنده و شادى داشته باشد، خداوند دندان آن را به خنده آشكار نگرداند، درحالى‌كه آل‌پيغمبر مورد ستم واقع شده و حقّ آنها را به زور غصب كرده‌اند.آنها از خانه و كاشانه اصلى خود رانده و دور شده‌اند، گوئى جنايتى از آنها سر زده است كه به هيچ وجه قابل بخشش نمى‌باشد.»

مطالب جدید