شبهای قدر و لزوم توجّه و عشق به خداوند

أعوذُ بِاللَهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم

بِسـمِ اللَهِ الـرَّحمَنِ الـرَّحيم

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ بارِئِ الخَلآئِقِ أجمَعينَ و باعِثِ الأنبيآءِ و المُرسَلينَ و الصّلَوةُ و السّلامُ علَى حَبيبِ إلَهِ العالَمينَ أبى‌القاسِمِ المُصطَفى مُحمّدٍ و علَى أخيهِ و ابنِ‌عَمِّهِ و وَصيِّهِ و وَزيرِهِ و خَليفَتِهِ فى أُمّتِهِ مِن بَعدِهِ و وارِثِ عِلمِهِ عَلىِ‌بنِ‌أبى‌طالِبٍ أميرِالمُؤمِنينَ و سَيّدِ الوَصيّينَ و قآئِدِ الغُرِّ المُحَجَّلينَ و إمامِ المُتَّقينَ و يَعسوبِ المُؤمِنينَ و علَى الصِّدّيقَةِ الطّاهِرَةِ فاطِمةَ الزَّهرآءِ سَيّدَةِ نِسآءِ العالَمينَ مِنَ الأوّلينَ و الأَخِرينَ و علَى الأحَدَعَشَرَ مِن وُلْدِها حُماةِ الدّينِ و أئِمّةِ المُؤِنينَ و لَعنَةُ اللَهِ علَى أعدآئِهِم أجمَعينَ مِنَ الأَنَ إلَى قيامِ يَومِ الدّين[۱]

قالَ اللهُ الحكيمُ فى كتابِه الكريم: مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَهِ بَاقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ.[۲]

قبل از اينكه تتمّه روايت شب بيست‌ويكم را عرض كنم، نكته‌اى درباره شب قدر خدمتتان معروض مى‌شود.

تعدّد شبهاى قدر و إحياء شب بيست‌وهفتم

در برخى از روايات آمده كه شب نوزدهم شب قدر است[۳] و در بعضى از روايات بر شب بيست‌ويكم يا شب بيست‌وسوّم إطلاق ليله‌القدر شده است.[۴] و در بعضى از روايات نيز شب بيست‌وهفتم شب قدر دانسته شده است[۵] كه آن هم شب بسيار مهمّى است و آقايان از آن غافل نشوند.

زيدبن‌على مى‌گويد: پدرم امام زين‌العابدين عليه‌السّلام در شب بيست‌وهفتم ماه مبارك رمضان از اوّل تا آخر شب دائماً اين دعا را مى‌خواندند: اللَهُمَّ ارْزُقْنى التَّجافىَ عَن دارِ الغُرورِ و الإنابَةَ إلَى دارِ الخُلودِ و الاِستِعْدادَ لِلمَوْتِ قَبْلَ حُلولِ الفَوْتِ.[۶] «خدايا! به من روزى كن از اين دار دنيا كه دار غرور است و انسان را فريب مى‌دهد، پهلو تهى كنم.»

دار غرور دارى است كه حقيقت و واقعيّت نداشته و مجاز و سراب است؛ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَـلُهُمْ كَسَرَابِ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْـٔانُ مَآءً حَتَّى إِذَا جَآءَهُو لَمْ‌يَجِدْهُ شَيْئًا وَ وَجَدَ اللَهَ عِندَهُو فَوَفَّيهُ حِسَابَهُو وَ اللَهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ.[۷]

«أعمال كافرين مثل سرابى در زمين هموار بى‌آب و علفى مى‌ماند كه وقتى انسانِ تشنه از دور نگاه مى‌نمايد گمان مى‌كند آب است، و چون خود را به آن برساند تا آب بنوشد مى‌بيند كه آبى در كار نيست و سراب بوده است. و خداوند را نزد آن سراب مى‌يابد كه حسابش را به‌طور تمام و كمال رسيدگى مى‌كند و خداوند با سرعت به حساب مى‌رسد.»

سراب يعنى خيال؛ مى‌پندارد كه آب هست ولى نيست. خانه دنيا نيز همين‌طور است، همه‌اش سراب و مجاز است و حقيقت ندارد. انسان خيال مى‌كند در اين دنيا حيات دارد ولى صرف خيال است؛ وقتى به آخرت رو مى‌كند و به اوّلين مراحل عالم آخرت كه همان إماته روح و سپس ورود در قبر است مى‌رسد، تازه متوجّه واقعيّت مى‌شود و مى‌فهمد حيات واقعى در آخرت است.

رسول خدا صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم فرمودند: النّاسُ نِيامٌ فَإذا ماتوا انْتَبَهوا. «مردم در خوابند و وقتى از دنيا بروند تازه بيدار مى‌شوند.» و مى‌فهمند كه آنچه در اين عالم مى‌ديدند همه خواب بوده و حقيقتى نداشته و حقيقت از اينجا به بعد وجود دارد.

اللَهُمَّ ارْزُقْنى التَّجافىَ عَن دارِ الغُرورِ و الإنابَةَ إلَى دارِ الخُلودِ و الاِستِعْدادَ لِلمَوْتِ قَبْلَ حُلولِ الفَوْتِ. «خدايا! به من روزى كن از اين دار دنيا كه دار غرور است و انسان را فريب مى‌دهد پهلو تهى كنم و كنده شوم، و به‌سوى دار خلود و عالم آخرت توجّه و إنابه پيدا كرده و تضرّع و ناله كنم، و قبل از اينكه روح از بدنم مفارقت كند و فرصت از دستم فوت شود، آمادگى و استعداد رفتن به آخرت را پيدا كنم و با زاد و توشه بروم.»

آثار ليله‌القدر در شبهاى مختلف

به هر حال، در برخى از روايات شب نوزدهم و در برخى شب بيست‌ويكم و بيست‌وسوّم ماه مبارك رمضان را ليله‌القدر دانسته‌اند و در برخى شب بيست‌وهفتم ماه رمضان، و شب نيمه شعبان نيز ليله‌القدر شمرده شده است.

از روايت جُهَنى استفاده مى‌شود كه شب قدر خصوص شب بيست‌وسوّم است[۸] وليكن اين روايت هيچ منافاتى با روايات وارده درباره ديگر شبها ندارد و جمع بين آنها به اين‌صورت است كه هريك از اين شبها خصوصيّات و آثار ليله‌القدر را فى‌الجمله واجد است.

در روايت است كه: «تقدير» در شب نوزدهم و «قضاء» در شب بيست‌ويكم و «إبرام» كه قضاء حتمى باشد در شب بيست‌وسوّم است؛[۹] يعنى حقيقت قدر درجاتى دارد؛ درجه ضعيفه آن شب نوزدهم و درجه قوى‌تر در شب بيست‌ويكم و درجه أقوى كه إبرام و تحكيم قضاء إلهى است، در شب بيست‌وسوّم مى‌باشد و در شب بيست‌وهفتم و شب نيمه شعبان نيز به همين منوال مراتبى از شب قدر وجود داشته و تمام اين شبها بهره‌اى از ليله‌القدر دارند.

اينكه اين‌قدر در روايات بر إحياء شب نيمه شعبان تأكيد شده به خاطر همين است كه از شب قدر بهره‌اى دارد و صحيح نيست كه فقط در شب بيست‌وسوّم به عبادت و إحيا مشغول شويم و ديگر شبها را رها نمائيم.

اگر كسى شب نيمه شعبان و شب نوزدهم و بيست‌ويكم و بيست‌وسوّم و بيست‌وهفتم را درك كرده و در همه استفاده نمايد مى‌تواند اطمينان نمايد كه شب قدر را بِتمامِه درك نموده است؛ يعنى جميع جوانب و تمام آثار و بركاتى كه ليله‌القدر دارد را به‌دست آورده است.

رعايت مراقبه و انجام أعمال در شب قدر

مرحوم علاّمه والد معظّم رضوان‌الله‌تعالى‌عليه و أعلَى‌اللهُ‌درجتَه درباره شب قدر به نكته دقيقى اشاره كرده مى‌فرمودند: «تمام خطورات ذهنى شما در شب قدر، در سال آينده شما اثر مى‌گذارد.»

يعنى اگر چنانچه خطورات ذهنى انسان خطورات توحيدى باشد در سال پيش رو تأثير گذاشته تمام خطوراتش توحيدى و با خدا مى‌شود، و اگر خطوراتش شيطانى يا نفسانى باشد خطورات شيطانى يا نفسانى را در پيش خواهد داشت، و اگر مشوب باشد به هر مقدارى كه خطورات إلهى در اين ليله ذهن و قلب انسان را پر كند در سالى كه در پيش دارد نيز به همان مقدار از خطورات توحيدى بهره‌مند خواهد شد.

اين مطلب خيلى دقيق است! لذا بايد انسان در امشب كار كند؛ تا مى‌تواند به خدا توجّه كند و از فضول كلام و صحبت‌كردن زيادى جدّاً پرهيز نمايد. أعمال امشب آن‌قدر زياد است كه اگر انسان بخواهد انجام دهد از عهده آن برنمى‌آيد.

يكى از أعمال امشب، خواندن هزار مرتبه «سوره قدر» است. مرحوم علاّمه مى‌فرمودند: «اگر انسان بنشيند و يكسره مشغول باشد، خواندن هزار مرتبه سوره قدر سه ساعت طول مى‌كشد.» اين فقط يك عمل امشب است. دعاها و نمازهاى فراوانى هم در امشب وارد شده كه اگر همه شب را هم به عبادت مشغول باشد تمام نمى‌شود.

خلاصه امشب، شب كاركردن و استفاده‌بردن است و از عظمت امشب اين‌است‌كه دو غسل دارد: يكى اوّل شب و ديگرى آخر شب. همچنين صد ركعت نماز وارد شده كه هر ركعت ده مرتبه سوره «قُلْ هُوَ اللَه» دارد كه در مجموع هزار مرتبه سوره «قُلْ هُوَ اللَه» خوانده مى‌شود.

با اينكه زمستان است و شبها بلند مى‌باشد وليكن أعمال، زياد و وقت محدود است و انسان تا مى‌تواند بايد استفاده كند و كشكول گدائى خود را پر كرده و براى يك‌سال خود ذخيره نمايد، بلكه انسان مى‌تواند براى عمر خود ذخيره نمايد.

روايت مواجهه أميرالمؤمنين عليه‌السّلام با حسن بصرى

روايتى كه از آن بحث مى‌كرديم إجمالش اين بود كه: حضرت أميرالمؤنين عليه‌السّلام وارد بصره شدند و با جوانى مواجه گشتند كه مشغول وضوگرفتن بود. حضرت به او فرمودند: خوب و نيكو وضو بگير تا خدا با تو به احسان و نيكى رفتار كند. اين جمله أميرالمؤنين به دل اين جوان نشست، حركت كرد و به دنبال حضرت راه افتاد، حضرت فرمودند: أَ لَكَ إلَىَّ حاجَةٌ؟ «آيا حاجتى دارى؟» عرضه داشت: بله! عَلِّمْنى كَلامًا يَنفَعُنىَ اللَهُ بِهِ. «يا أميرالمؤنين! به من دستورالعملى بياموزيد كه خدا بدان مرا بهره‌مند نمايد.»

حضرت فرمودند: يا غُلامُ! مَن صَدَقَ اللَهَ نَجا. «اى جوان! هركس از در صدق با خدا وارد شود نجات مى‌يابد.» يعنى اگر چنانچه به خودش كلك مى‌زند با خدا ديگر از در صدق وارد شود كه هركس چنين باشد نجات پيدا مى‌كند.

و مَن أَشفَقَ عَلَى دينِهِ سَلِمَ مِنَ الرَّدَى. «و هركس بر دين خود خائف باشد، از هلاك سالم مى‌ماند.» چون كسى‌كه خوف داشته باشد مراقب است كارى نكند كه دين و اعتقادش بر باد برود.

و مَن زَهِدَ فى الدُّنْيا قَرَّتْ عَيْنُهُ بِما يَرَى مِن ثَوابِ اللَهِ عَزَّوجَلَّ. «و هركس در دنيا زهد پيشه كند چشمش به آنچه از ثواب خداوند عزّوجل خواهد ديد، روشن مى‌شود.» معناى زهد اين‌است‌كه انسان ميل به دنيا نداشته باشد.

بعد حضرت فرمودند: أَ لاأَزيدُكَ يا غُلامُ؟ «اى جوان! بيشتر برايت بگويم؟» (عنايت حضرت را ببينيد! وقتى مى‌بينند جوان مستعدّ است مى‌فرمايند: أَ لاأَزيدُكَ يا غُلامُ؟) عرضه داشت: بله يا أميرالمؤنين!

حضرت فرمودند: ثَلاثُ خِصالٍ مَن كُنَّ فيهِ سَلِمَتْ لَهُ الدُّنْيا و الأَخِرَةُ. «سه خصلت هست كه هركس آنها را داشته باشد، دنيا و آخرتش سالم مى‌ماند.» اوّل: مَن أَمَرَ بِالمَعروفِ و ائْتَمَرَ بِهِ. «كسى‌كه أمربه‌معروف كند و خودش هم اهل عمل به معروف باشد.» دوّم: و نَهَى عَنِ المُنْكَرِ و انْتَهَى عَنهُ. «و نهى‌ازمنكر كند و خودش هم از منكرات اجتناب نمايد.» سوّم: و حافَظَ عَلَى حُدودِ اللَهِ. «و حدود إلهى را حفظ كند.» از حدودى كه خداوند قرار داده خارج نشود.

سپس فرمودند: اى جوان! آيا دوست دارى كه در روز قيامت خداوند را در حالى ملاقات كنى كه از تو راضى باشد؟ عرضه داشت: بله يا أميرالمؤنين! حضرت فرمودند: كُنْ فى الدُّنْيا زاهِدًا و فى الأَخِرَةِ راغِبًا. «در دنيا زاهد، و به آخرت راغب باش.» يعنى علاقه دنيا را از وجود خود قطع كن و ميل و رغبتت به‌سوى آخرت باشد.

و عَلَيكَ بِالصِّدْقِ فى جَميعِ أُمورِكَ فَإنّ اللَهَ تَعَبَّدَكَ و جَميعَ خَلْقِهِ بِالصِّدْقِ. «و بر تو باد كه در جميع امورت با صدق و راستى و درستى رفتار كنى، چون خداوند تبارك‌وتعالى تو را و جميع خلق خود را به صدق و درستى فرا خوانده است.» يعنى تو را طلب كرده كه بنده او باشى و او را با صدق و راستى عبادت كنى. سپس حضرت حركت كردند تا وارد بازار بصره شدند.

تا اين قسمت را در شب بيست‌ويكم خوانده بوديم و الآن به صورت گذرا تكرار شد. اين فرمايشات نورانى اگر هزار مرتبه هم گفته شود همه‌اش موعظه است و انسان بهره مى‌برد. مرحوم علاّمه والد كراراً مى‌فرمودند: «من دوست دارم كسى بالاى منبر برود و براى من موعظه كند.» ايشان با آن مقام طهارتى كه داشتند چنين مى‌گفتند. موعظه اثر مى‌كند، خواندن فرمايشات أميرالمؤنين و تأمّل در سيره آن حضرت به انسان جان داده، انسان را زنده مى‌كند.

بكاء أميرالمؤمنين در بازار بصره

ثُمَّ مَشَى حَتَّى دَخَلَ سوقَ البَصْرَةِ فَنَظَرَ إلَى النّاسِ يَبيعونَ و يَشتَرونَ. «سپس حضرت وارد بازار بصره شدند، نگاه كردند ديدند كه مردم مشغول خريد و فروشند.» فَبَكَى عَلَيهِ‌السّلامُ بُكآءً شَديدًا. «حضرت گريه شديدى كردند.»

سپس فرمودند: يا عَبيدَ الدُّنْيا و عُمّالَ أَهْلِها! إذا كُنْتُم بِالنَّهارِ تَحلِفونَ و بِاللَيْلِ فى فُرُشِكُم تَنامونَ و فى خِلالِ ذَلِكَ عَنِ الأَخِرَةِ تَغفُلونَ؛ فَمَتَى تُحرِزونَ الزّادَ و تُفَكِّرونَ فى المَعادِ؟

«اى بندگان دنيا و اى كارگزاران اهل دنيا! («عُمّال» جمع عامل به معناى كارگزار است و «أهلِها» يعنى اهل دنيا) شما كه در روز دائماً در حال قسم‌خوردن هستيد (آن هم چه‌بسا قسم‌هاى دروغ؛ مثلاً مى‌گوئيد: به خدا قسم من اين جنس را به اين مقدار خريدم.) شب هم كه در رختخواب تا صبح مى‌خوابيد، و در خلال شب و روز هم كه از آخرت غافليد؛ پس ديگر چه وقتى براى شما باقى مى‌ماند كه زاد و توشه تحصيل كنيد و تفكّر در معاد نمائيد؟»

بكاء حضرت براى چيست؟ آن هم چنين گريه‌اى! چون حضرت پدر اين امّتند؛ آيا پدر وقتى ببيند فرزندش در آتش افتاده و در حال سوختن است دلش نمى‌سوزد؟ اينها در آتش‌اند، أبناء دنيا هستند، خود حضرت فرمودند: يا عَبيدَ الدُّنْيا! عبيد خدا نيستند بلكه بندگان دنيا مى‌باشند.

سؤال از كيفيّت معاش

بعد شخصى خدمت حضرت عرضه داشت: يا أَميرَالمُؤِنينَ! إنّهُ لابُدَّ لَنا مِنَ المَعاشِ، فَكَيْفَ نَصنَعُ؟ «يا أميرالمؤنين! ما چاره‌اى

نداريم؛ بايد به دنبال كسب و كار برويم و روزى به‌دست آوريم، اگر بازار نيائيم پس چه كنيم؟» حضرت فرمودند: إنّ طَلَبَ المَعاشِ مِن حِلِّهِ لايَشغَلُ عَن عَمَلِ الأَخِرَةِ. «طلب معاش از راه حلال انسان را از عمل آخرت مشغول نمى‌دارد.»

شما مى‌توانيد براى خدا كسب حلال كنيد و به طرف خدا هم حركت كنيد؛ رِجَالٌ لاَتُلْهِيهِمْ تِجَـرَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَهِ.[۱۰] انسان مى‌تواند در حين كسب و كار و بيع و شراء، توجّه به خدا داشته باشد و هيچ منافاتى ندارد.

بعد حضرت فرمودند: فَإن قُلْتَ لابُدَّ لَنا مِنَ الاِحْتِكارِ، لَم‌تَكُن مَعذورًا. «اگر بگوئى براى كسب روزى چاره‌اى نداريم جز اينكه احتكار كنيم (گندم و جو را مثلاً در انبار قرار دهيم و انبار را قفل كنيم تا هنگامى‌كه كالا ناياب شده و قيمت بالا رود و سپس آن را در معرض فروش قرار دهيم) اگر چنين حرفى بزنى، پيش خدا معذور نيستى.»

اين فرمايش حضرت شايد به اين جهت بوده كه اين شخص احتكار مى‌كرده و يا در قلبش گذشته كه براى كسب روزى احتكار كند و حضرت جواب آن نيّت و سؤل قلبى را دادند.

فَوَلَّى الرَّجُلُ باكيًا. «اين مرد با شنيدن موعظه أميرالمؤنين سر خود را پايين انداخت و گريه‌كنان بازگشت.» أميرالمؤنين عليه‌السّلام چون ديدند اين مرد مستعدّ است فرمودند: أَقبِلْ عَلَىَّ أَزِدْكَ بَيانًا. «برگرد تا بيشتر برايت بگويم.» فَعادَ الرَّجُلُ إلَيهِ. «مرد برگشت.»

حضرت فرمودند: اعْلَمْ يا عَبْدَاللَهِ! أَنّ كُلَّ عامِلٍ فى الدُّنْيا لِلأَخِرَةِ لابُدَّ أَن‌يُوَفَّى أَجْرَ عَمَلِهِ فى الأَخِرَةِ. «بدان اى بنده خدا! هركس در دنيا براى آخرت كار كند، حتماً خدا اجر عملش را در آخرت به صورت كامل و تمام به او خواهد داد.» و كُلُّ عامِلٍ لِلدُّنْيا عُمالَتُهُ فى الأَخِرَةِ نارُ جَهَنَّمَ. «و هركس براى دنيا كار كند دستمزد و نتيجه عملش در آخرت، آتش جهنّم است.»

سپس حضرت اين آيه را تلاوت كردند: فَأَمَّا مَن طَغَى * وَ ءَاثَرَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِىَ الْمَأْوَى.[۱۱]و[۱۲] «هركس طغيان كند و حيات دنيا را برگزيند جايگاه او آتش جهنّم خواهد بود.»

دنيا، دار عمل؛ قيامت، روز حسرت و تغابن عرض كرديم كه: دار دنيا، دار عمل است؛ بايد انسان در اين دنيا براى خدا كار كند تا در روز قيامت حسرت نخورد. روز قيامت روز «حسرت» و روز «تغابُن» است؛ روزى است كه انسان مى‌فهمد كه مغبون شده و مى‌گويد: اى كاش من بيشتر كار كرده بودم! هم مؤنين و هم كافرين إظهار غبن مى‌كنند. مؤنين هم وقتى درجات بالاتر را مى‌بينند مى‌گويند: اى كاش ساعات غفلتمان كمتر بود! اى كاش بيشتر استفاده مى‌كرديم!

رسول خدا صلّى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم فرمودند: أَنّهُ يُفتَحُ لِلعَبْدِ يَوْمَ    القِيَمَةِ عَلَى كُلِّ يَوْمٍ مِن أَيّامِ عُمْرِهِ أَربَعٌ‌وَعِشْرونَ خِزانَةً عَدَدَ ساعاتِ اللَيْلِ و النَّهارِ. «در روز قيامت براى هر فردى به ازاء هر روزى از روزهاى عمرش بيست‌وچهار خزينه به عدد ساعات شبانه‌روز باز مى‌شود.» شما ضرب كنيد ببينيد وقتى براى هر روزش بيست‌وچهار خزينه باز مى‌شود، اگر پنجاه سال عمر كرده باشد چند خزينه برايش باز مى‌گردد؟!

فَخِزانَةٌ يَجِدُها مَملوءَةً نورًا و سُرورًا. «يك خزينه را باز مى‌كنند مى‌بيند مملوّ از نور و سرور است.» فَيَنالُهُ عِندَ مُشاهَدَتِها مِنَ الفَرَحِ و السُّرورِ ما لَو وُزِّعَ عَلَى أَهْلِ النّارِ لَأَدهَشَهُم عَنِ الإحْساسِ بِأَلَمِ النّارِ. «با مشاهده اين خزينه، آن‌قدر فرح و سرور به اين شخص دست مى‌دهد كه اگر اين فرح و سرور بر اهل جهنّم تقسيم شود اهل جهنّم مدهوش شده و درد آتش را احساس نمى‌كنند.» اين ساعت چه ساعتى است كه چنين خزينه پر نور و سرورى دارد؟ و هىَ السّاعَةُ الَّتى أَطاعَ فيها رَبَّهُ. «و آن، ساعتى است كه در آن پروردگار خود را اطاعت كرده است.»

ثُمَّ يُفتَحُ لَهُ خِزانَةٌ أُخْرَى. «سپس يك خزينه ديگر براى او باز مى‌كنند.» فَيَراها مُظْلِمَةً مُنْتِنَةً مُفزِعَةً. «مى‌بيند كه اين خزينه تاريك است، بوى بد مى‌دهد و انسان را به فزع و وحشت مى‌اندازد.» فَيَنالُهُ مِنها عِندَ مُشاهَدَتِها مِنَ الفَزَعِ و الجَزَعِ ما لَو قُسِّمَ عَلَى أَهْلِ الجَنَّةِ لَنَقَّصَ عَلَيهِم نَعيمَها. «وقتى‌كه اين خزينه و ظلمت و تاريكى آن را مشاهده مى‌كند، وحشت و فزع و جزعى او را مى‌گيرد كه اگر بر اهل بهشت تقسيم شود تمام اهل بهشت حالشان گرفته شده و عيششان ناقص مى‌شود.» و هىَ السّاعَةُ الَّتى عَصَى فيها رَبَّهُ. «و اين خزينه براى آن ساعتى است كه در آن پروردگار خود را عصيان نموده است.»

ثُمَّ يُفتَحُ لَهُ خِزانَةٌ أُخْرَى فَيَراها خاليَةً لَيْسَ فيها ما يَسُرُّهُ و لايَسوؤهُ. «سپس يك خزينه ديگر گشوده مى‌شود، مى‌بيند كه اين خزينه خالى است و هيچ چيزى در آن نيست؛ نه سرور و فرح و نور در آن هست و نه ظلمت.» و هىَ السّاعَةُ الَّتى نامَ فيها أَوِ اشتَغَلَ فيها بِشَىْ‌ءٍ مِن مُباحاتِ الدُّنْيا. «و آن ساعتى است كه در آن خواب يا مشغول يكى از امور مباح دنيا بوده است.»

اين ساعت‌هائى كه ما در خواب هستيم، چه در شب و چه در روز، ساعت‌هائى است كه نامه أعمالمان بسته است و چيزى در آن نوشته نمى‌شود، مگر آنكه با ياد و محبّت خدا و با قصد قربت بخوابيم.

فَيَنالُهُ مِنَ الغَبْنِ و الأَسَفِ عَلَى فَواتِهاحَيْثُ كانَ مُتَمَكِّنًا مِن أَن‌يَملَأَها حَسَناتٍ ما لايوصَفُ. «وقتى اين خزينه را مى‌بيند غبن و تأسّفى بر او عارض مى‌شود كه قابل وصف نيست، چون مى‌بيند كه مى‌توانسته از ساعات خود استفاده كرده و شبها را به عبادت بگذراند و اين خزينه را پر از نور و أعمال حسنه كند، ولى اين كار را نكرده است.» و مِن هَذا قَولُهُ تَعالَى: ذَ لِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ.[۱۳]و[۱۴] «و به اين جهت در قرآن مى‌فرمايد: آن روز، روز تغابن است.»

پس ساعات شبانه‌روز به سه قسمت تقسيم مى‌شود: ساعاتى كه اطاعت پروردگار كرده و ساعاتى كه عصيان پرورگار كرده و ساعتى كه غافل بوده و در اين ساعت نائم بوده و يا اشتغال به مباحات داشته است.

بله در روايت داريم كه: اگر كسى سوره «حشر» را بخواند و بخوابد، اگر از دنيا برود ثواب شهيد به او داده مى‌شود.[۱۵]

همچنين اگر كسى هنگام خواب با وضو و با توجّه و رو به قبله بخوابد، أذكار موقع خواب را بگويد؛ سه مرتبه «قُلْ هُوَ اللَه» و يك مرتبه «آيه‌الكرسى» و آخرين آيه سوره كهف: قُلْ إِنَّمَآ أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَىَّ أَنَّمَآ إِلَـهُكُمْ إِلَـهٌ وَ حِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَـلِحًا وَ لاَيُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا[۱۶] را بخواند و سائر امورى كه هنگام خواب وارد شده است را رعايت كند، در اين‌صورت تا هنگام نماز شب ذاكر محسوب مى‌شود، البتّه اگر پس از آن برنخاست و تا صبح خوابيد، غافل به حساب مى‌آيد. در روايت داريم كسى‌كه تا صبح مى‌خوابد شيطان در گوش او بول كرده است؛ و مانامَ اللَيْلَ كُلَّهُ أَحَدٌ إلاّ بالَ الشَّيْطانُ فى أُذُنَيْهِ.[۱۷]

لزوم عشق خدا و تهجّد در شب

مرحوم علاّمه رضوان‌الله‌تعالى‌عليه مى‌فرمودند: شب كه مى‌خواهيد بخوابيد با وضو باشيد و عشق خدا را در قلب خود مرور دهيد و با عشق خدا بخوابيد و با عشق خدا بيدار شويد و اين موجب مى‌شود غفلت هنگام خواب جبران شود.

عشرت كنيم ورنه به حسرت كشندمان

روزى كه رخت جان به جهانى دگر كشيم

(ديوان‌حافظ، ص۱۵۴، غزل ۳۴۳.)

مراد از «عشرت كنيم» اين‌است‌كه شبها بلند شويم و خدا را عبادت كنيم، با خدا عشق‌بازى كنيم، نه اينكه نماز شب را در عرض يازده دقيقه و هر ركعت را در يك دقيقه بخوانيم؛ اين فائده ندارد!

مى‌فرمودند: وقتى براى نماز شب بلند مى‌شويد يك سوره بزرگ را در نماز شبتان بخوانيد، آن هم با صداى بلند و با حال، تا مشمول اين آيه كريمه شويد كه: وَ مِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَن‌يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا.[۱۸]

يازده ركعت را در يازده دقيقه خواندن انسان را مشمول اين آيه شريفه نمى‌كند. «مقام محمود» مقام كوچكى نيست كه راحت به‌دست بيايد؛ توجّه لازم است! بيدارى لازم است! كار لازم است!

عشرت شب‌گير كن مى نوش كاندر راه عشق

شبروان را آشنائى‌هاست با مير عَسَس

(ديوان‌حافظ، ص۱۲۳، غزل ۲۷۶.)

اگر انسان ده پانزده دقيقه عبادت كند، در راه عشق موفّق نمى‌شود و آشنائى با مير عسس پيدا نمى‌كند، اگر مى‌خواهد آشنائى پيدا كند بايد مدّت زيادى از شب را بيدار باشد؛ عشرت شب‌گير لازم است.

على أىّ حال، عمر مى‌گذرد و انسان كال از دنيا مى‌رود. نوع افرادى‌كه از دنيا مى‌روند نرسيده و كال مى‌روند؛ يك همّتى! يك

حركتى! انسان اگر تا به حال شروع نكرده از همين الآن شروع كند.

أميرالمؤنين عليه‌السّلام در روايت نفيسى مى‌فرمايند: أَيُّها النّاسُ! الأَنَ الأَنَ مِن قَبْلِ النَّدَمِ وَ مِن قَبْلِ أَن‌تَقُولَ نَفْسٌ يَـحَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِى جَنبِ اللَهِ.[۱۹]

«اى مردم! همين‌الآن! همين‌الآن! مشغول شويد قبل از اينكه پشيمانى برسد، قبل از اينكه نفسى بگويد: اى حسرت بر آن كوتاهى‌هائى كه در ارتباط با خدا انجام دادم!» نگوئيد: فردا، پس‌فردا، حالا هنوز ما عمر داريم.

حضرت در ادامه مى‌فرمايند: أَيُّها النّاسُ! الأَنَ الأَنَ مادامَ الوَثاقُ مُطْلَقًا، و السِّراجُ مُنيرًا و بابُ التَّوبَةِ مَفتوحًا و مِن قَبْلِ أن‌يَجِفَّ القَلَمُ و تُطْوَى الصَّحيفَةُ.[۲۰]

«اى مردم! همين‌الآن! همين‌الآن! به داد خود برسيد مادامى‌كه اين بند و گيره آزاد است و به گردن شما نيفتاده، (يعنى مادامى كه اين مرگ شما را نگرفته است) و هنوز چراغ عمر روشن است. (وقتى چراغ عمر خاموش شد پشيمانى فائده‌اى ندارد، آن‌وقت ديگر نمى‌شود انسان كار كند.) و مادامى‌كه باب توبه باز است و مى‌توانيد يك «يا الله» بگوئيد و اشك بريزيد. و قبل از اينكه قلم‌ها خشك شود و صحيفه‌هاى أعمال پيچيده گردد.»

اللهمّ صَلّ على محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم

پانویس

۱. مطالب بيان‌شده در شب بيست‌وسوّم رمضان‌المبارك ۱۴۲۲ هجرى قمرى.

۲. آيه ۹۶، از سوره ۱۶: النّحل.

۳. الكافى، ج۴، ص۱۶۰.

۴. حسّان‌بن‌مهران مى‌گويد: از امام صادق عليه‌السّلام پرسيدم: شب قدر كدام شب است؟ فرمودند: الْتَمِسْها فى لَيلَةِ إحدَى‌وعِشرينَ أو لَيلَةِ ثَلاثٍ‌وعِشرينَ. همان‌مصدر، ص۱۵۶

۵. إقبال‌الأعمال، ج۱، ص۱۵۵؛ و مستدرك‌الوسآئل، ج۷، ص۴۸۴.

۶. إقبال‌الأعمال، ج۱، ص۴۰۲.

۷. آيه ۳۹، از سوره ۲۴: النّور.

۸. شيخ طوسى ره با سند خود از محمّدبن‌يوسف از پدرش روايت مى‌كند كه: سمِعتُ أباجعفرٍ عليهِ‌السّلامُ يقولُ: إنّ الجُهَنىَّ أتَى النَّبىَّ صَلَّى‌اللهُ‌عَلَيه وءَالِهِ‌وسَلَّمَ فقالَ: يا رَسولَ اللهِ! إنّ لى إبِلاً و غَنَمًا و غِلْمَةً و عَمَلَةً، فأُحِبُّ أن‌تَأمُرَنى بِلَيلَةٍ أدخُلُ فيها فأَشهَدُ الصَّلَوةَ و ذلِكَ فى شَهرِ رَمَضانَ؟

فدَعاهُ رَسولُ اللهِ صَلَّى‌اللهُ‌علَيهِ‌وءَالِهِ‌وسَلَّمَ فسآرَّهُ فى أُذُنِهِ. فكانَ الجُهَنىُّ إذا كانَ لَيلَةُ ثَلاثٍ‌وعِشرينَ دَخَلَ بِإبِلِهِ و غَنَمِهِ و أهلِهِ إلى مَكانِهِ. ( تهذيب‌الأحكام، ج۴، ص۳۳۰)

۹. امام صادق عليه‌السّلام فرمودند: فى لَيلَةِ تِسْعَ‌عَشْرَةَ مِن شَهرِ رَمَضانَ التَّقديرُ و فى لَيلَةِ إحدَى‌وعِشرينَ القَضآءُ و فى لَيلَةِ ثَلاثٍ‌وعِشرينَ إبرامُ ما يَكونُ فى السَّنَةِ إلى مِثلِها. لِلّهِ جَلّ‌ثَنآؤُهُ أن‌يَفعَلَ ما يَشآءُ فى خَلقِهِ. الكافى، ج۴، ص۱۶۰

۱۰. صدر آيه ۳۷، از سوره ۲۴: النّور؛ «مردانى هستند كه تجارت و خريد و فروش، آنها را از ياد خدا بازنمى‌دارد.»

۱۱. آيات ۳۷ تا ۳۹، از سوره ۷۹ : النّازعات.

۱۲. الأمالى شيخ مفيد، ص۱۱۹ و ۱۲۰؛ و بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص۳۲.

۱۳. قسمتى از آيه ۹، از سوره ۶۴: التّغابن.

۱۴. عدّه‌الدّاعى، ص۱۱۳.

۱۵. أنَس روايت مى‌كند كه: أنّ رَسولَ اللهِ صَلَّى‌اللهُ‌علَيه‌وءَالِهِ أمَرَ رَجُلاً إذا أوَى إلى فِراشِهِ أن‌يَقرَأَ سورَةَ الحَشرِ و قالَ: إن مِتَّ، مِتَّ شَهيدًا. بحارالأنوار، ج۸۹ ، ص۳۰۹

۱۶. آيه ۱۱۰، از سوره ۱۸: الكهف.

۱۷. إرشادالقلوب، ج۱، ص۹۱.

۱۸. آيه ۷۹، از سوره ۱۷: الإسرآء بنى إسرآئيل.

۱۹. قسمتى از آيه ۵۶، از سوره ۳۹ : الزّمر.

۲۰. الأمالى شيخ طوسى، ص۶۸۵ و ۶۸۶.

مطالب جدید