جلسه روز دهم: مصائب سيّدالشّهداء عليالسّلام در روز عاشورا.
أعوذُ بِاللَهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسـمِ اللَهِ الـرَّحمَنِ الـرَّحيم
الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ بارِئِ الخَلآئِقِ أجمَعينَ و باعِثِ الأنبيآءِ و المُرسَلينَ و السُّفَرآءِ المُقَرَّبينَ لاسيَّما حَبيبِ إلَهِ العالَمينَ أبىالقاسِمِ المُصطَفى مُحمّدٍ و الصّلَوةُ و السّلامُ علَيهِ و علَى أخيهِ و وَصيِّهِ و وَزيرِهِ و خَليفَتِهِ فى أُمَّتِهِ مِن بَعدِهِ و وارِثِ عِلمِهِ عَلىِبنِأبىطالِبٍ أميرِالمُؤمِنينَ و سَيّدِ الوَصيّينَ و إمامِ المُوَحِّدينَ و قآئِدِ الغُرِّ المُحَجَّلينَ و علَى الصِّدّيقَةِ الطّاهِرَةِ فاطِمةَ الزَّهرآءِ سَيّدَةِ نِسآءِ العالَمينَ مِنَ الأوّلينَ و الأَخِرينَ و علَى الأحَدَعَشَرَ مِن وُلْدِها حُماةِ الدّينِ و أئِمَّةِ المُؤمِنينَ و لَعنَةُ اللَهِ علَى أعدآئِهِم أجمَعينَ مِنَ الأَنَ إلَى قيامِ يَومِ الدّين[۱]
قالَ الإمامُ أبوالحسنِ الرّضا علَيهالسّلام: مَن تَذَكَّرَ مُصابَنا و بَكَى لِما ارْتُكِبَ مِنّا كانَ مَعَنا فى دَرَجَتِنا يَوْمَ القِيَمَةِ و مَن ذَكَّرَ بِمُصابِنا فَبَكَى و أَبْكَى لَمتَبْكِ عَيْنُهُ يَوْمَ تَبْكى العُيونُ.[۲] «حضرت امام رضا عليهالسّلام مىفرمايند: كسىكه متذكّر مصائب ما شود و سپس بر ظلمهائى كه به ما روا شده گريه كند، در روز قيامت همدرجه ما خواهد بود. و كسىكه مصيبت ما اهل بيت را براى ديگران بيان كند و بگريد و بگرياند، در روزى كه چشمها گريان است چشم او گريان نخواهد شد.»
امام صادق عليهالسّلام فرمودند: نَفَسُ المَهمومِ لِظُلْمِنا تَسْبيحٌ و هَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ و كِتْمانُ سِرِّنا جِهادٌ فى سَبيلِ اللَهِ. «اگر كسى بهخاطر ظلمى كه به ما شده مهموم بوده و غم دل او را بگيرد، نَفَس او در حكم تسبيح است و همّ و غمّى كه دل او را گرفته برايش عبادت محسوب مىشود و كتمان سرّ ما جهاد در راه خدا خواهد بود.» سپس حضرت فرمودند: يَجِبُ أَنيُكتَبَ هَذا الحَديثُ بِالذَّهَبِ.[۳] «بايد اين حديث با طلا نوشته شود.»
بنا به روايات، هيچ روزى نبود كه مصيبت حضرت أباعبدالله الحسين عليهالسّلام، بلكه نام آن حضرت، در محضر حضرت صادق عليهالسّلام برده شود و آقا را در آن روز خندان ببينند؛ يعنى هر روزى كه نام حضرت سيّدالشّهداء در محضر امام صادق برده مىشد آقا تا شب محزون بودند.[۴]
روايات درباره حزن أئمّه عليهمالسّلام نسبت به حضرت سيّدالشّهداء فراوان است، به خصوص در روز عاشورا كه روز مصيبت و روز عزا است.
حضرت امام علىّبنموسىالرّضا عليهالسّلام صاحب اين مرقد مبارك كه شرف مجاورت اين بزرگوار را داريم، فرمودند: مَن تَرَكَ السَّعْىَ فى حَوآئِجِهِ يَوْمَ عاشورآءَ قَضَى اللَهُ لَهُ حَوآئِجَ الدُّنْيا و الأَخِرَةِ. و مَن كانَ يَوْمُ عاشُورآءَ يَوْمَ مُصيبَتِهِ و حُزْنِهِ و بُكآئِهِ جَعَلَ اللَهُ عَزَّوجَلَّ يَوْمَ القِيَمَةِ يَوْمَ فَرَحِهِ و سُرورِهِ و قَرَّتْ بِنا فى الجِنانِ عَيْنُهُ. و مَن سَمَّى يَوْمَ عاشورآءَ يَوْمَ بَرَكَةٍ و ادَّخَرَ فيهِ لِمَنزِلِهِ شَيْئًا لَميُبارَكْ لَهُ فيما ادَّخَرَ و حُشِرَ يَوْمَ القِيَمَةِ مَعَ يَزيدَ و عُبَيْدِاللَهِبْنِزيادٍ و عُمَرَبْنِسَعْدٍ لَعَنَهُمُ اللَهُ إلَى أَسفَلِ دَرَكَةٍ مِنَ النّارِ.[۵]
«كسىكه در روز عاشورا دنبال حوائج و كارهاى شخصى خود نرود، خدا جميع حوائج دنيا و آخرت او را برآورده مىكند. و كسىكه روز عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه او باشد، خدا روز قيامت را روز فرح و شادى او قرار مىدهد و در بهشت چشمش به ما روشن خواهد شد. و در مقابل اگر كسى روز عاشورا را روز بركت خود قرار دهد و براى منزل خود در چنين روزى چيزى ذخيره كند، خدا براى او در آنچه ذخيره كرده بركتى قرار نمىدهد و در روز قيامت همراه با يزيد و عبيداللهبنزياد و عمربنسعد لعنهاللهعليهم به پائينترين درجه از آتش سقوط كرده و در آنجا جاى دارد.»
شما در زيارت عاشورا مىخوانيد كه: إنّ هَذا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنوأُمَيَّةَ و ابْنُ ءَاكِلَةِ الأَكْبادِ اللَعينُ ابْنُ اللَعينِ.[۶] «روز عاشورا روزى است كه بنىاميّه و فرزند هند جگرخوار، ملعون فرزند ملعون، به اين روز تبرّك جسته و در قتل امام حسين عليهالسّلام به يكديگر مباركباد مىگفتند.»
بنىاميّه براى بركت اين روز، روزه مىگرفتند، لذا در اين روز انسان نبايد روزه بگيرد، بلكه فقط بايد حالت روزه را داشته باشد؛ يعنى مستحبّ است بهخاطر گرسنگى و تشنگى حضرت أباعبدالله الحسين عليهالسّلام، در چنين روزى چيزى نخورد و ساعتى بعد از عصر و قبل از غروب با شربت آبى افطار كند.[۷]
اگر بنىاميّه براى مباركباد، امروز را روزه نمىگرفتند، روزه امروز فضيلت داشت؛[۸] لذا روزه در اين روز بايد به نحوى باشد كه تشبّه به بنىاميّه و أتباع آنها كه امروز را براى بركت روزه مىگرفتند پيدا نكند، به اين صورت كه قبل از غروب به جرعهاى از آب يا طعام مختصرى افطار كند. و على أىّ حال، كمخوردن يا نخوردن در اين روز مطلوب است.
روايت ديگرى نيز از حضرت علىّبنموسىالرّضا عليهالسّلام نقل شده است كه: در روز اوّل محرّم هنگامىكه ريّانبنشبيب بر حضرت وارد شد، حضرت به او فرمودند: اى پسر شبيب! آيا روزهدار هستى؟ عرضه داشت: نه!
فرمودند: امروز روزى است كه زكريّا پروردگار خود را خواند و عرضه داشت: رَبِّ هَبْ لِى مِن لَدُنكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَآءِ.[۹] «خدايا از نزد خود به من ذرّيهاى پاك عنايت كن كه همانا تو دعاى بندگانت را مىشنوى.» فَاسْتَجابَ اللَهُ لَهُ. «و خدا نيز دعوت او را مستجاب كرد.» و خدا به ملائكه أمر فرمود و ملائكه درحالىكه حضرت زكريّا در محراب عبادت ايستاده بود، ندا دادند: أَنَّ اللَهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى.[۱۰] «خدا دعاى تو را مستجاب كرد و تو را بشارت مىدهد كه فرزندى به نام يحيى به تو عنايت مىكند.»
فَمَن صامَ هَذا اليَوْمَ ثُمَّ دَعا اللَهَ عَزَّوجَلَّ اسْتَجابَ اللَهُ لَهُ كَما اسْتَجابَ لِزَكَريّا. «پس كسىكه اين روز را روزه بگيرد و خداوند عزّوجل را بخواند و دعا كند، خدا دعاى او را مستجاب مىنمايد، همانطور كه دعاى حضرت زكريّا را مستجاب كرد.»
سپس فرمودند: يابْنَشَبيبٍ! إنّ المُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذى كانَ
أَهْلُ الجاهِليَّةِ فيما مَضَى يُحَرِّمونَ فيهِ الظُّلْمَ و القِتالَ لِحُرْمَتِهِ؛ فَما عَرَفَتْ هَذِهِ الأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِها و لا حُرْمَةَ نَبيِّها صَلَّىاللَهُعَلَيهِوءَالِهِ! لَقَدقَتَلوا فى هَذا الشَّهْرِ ذُرّيَّتَهُ و سَبَوْا نِسآءَهُ و انْتَهَبوا ثَقَلَهُ؛ فَلا غَفَرَ اللَهُ لَهُم ذَلِكَ أَبَدًا. «اى پسر شبيب! محرّم ماهى است كه اهل جاهليّت در زمان سابق ظلم و قتال را در اين ماه به جهت احترامش حرام مىكردند؛ أمّا اين امّت نه احترام اين ماه را دانستند و نه احترام پيغمبر خود صلّىالله عليهوآلهوسلّم را و حرمت هيچكدام را نگه نداشتند! به تحقيق در اين ماه حرام ذرّيه او را كشتند و زنان او را اسير كردند و اموالش را غارت كردند؛ خدا هيچگاه آنها را مورد غفران خود قرار ندهد.»
بعد فرمودند: يابْنَشَبيبٍ! إن كُنْتَ باكِيًا لِشَىْءٍ فَابْكِ لِلحُسَينِبْنِ عَلىِبْنِأَبىطالِبٍ عَلَيهِالسّلامُ، فَإنّهُ ذُبِحَ كَما يُذبَحُ الكَبْشُ، و قُتِلَ مَعَهُ مِن أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمانِيَهَعَشَرَ رَجُلاً ما لَهُم فى الأَرْضِ شَبيهُونَ، و لَقَدبَكَتِ السَّمَواتُ السَّبْعُ و الأَرَضونَ لِقَتْلِهِ، و لَقَدنَزَلَ إلَى الأَرْضِ مِنَ المَلَـئِكَةِ أَربَعَهُءَالافٍ لِنَصْرِهِ فَوَجَدوهُ قَدقُتِلَ؛ فَهُم عِندَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إلَى أَنيَقومَ القآئِمُ فَيَكونونَ مِن أَنْصارِهِ و شِعارُهُم: يا لَثاراتِ الحُسَينِ!
«اى پسر شبيب! اگر مىخواهى بر چيزى گريه كنى پس براى حسينبنعلىّبنأبىطالب عليهالسّلام گريه كن، چون سر او بريده شد همانطور كه گوسفند ذبح مىشود و با حسين هجده نفر از خاندان او را كشتند كه هيچ مثلى براى آنها در روىزمين نبود و آسمانهاى هفتگانه و زمينها براى قتل حسين گريه كردند.
و از ملائكه آسمان چهارهزار ملك براى نصرت امام حسين عليهالسّلام نازل شدند، أمّا وقتى نازل شدند ديدند كه حضرت كشته شدهاند؛ و اين چهارهزار ملك در نزد قبر امام حسين عليهالسّلام با سر و روى آشفته و غبارآلود هستند تا زمانى كه امام زمان عليهالسّلام ظهور كنند و از انصار و ياران حضرت مىباشند و شعارشان «يا لَثاراتِ الحُسَين» است.»
سپس حضرت فرمودند: يابْنَشَبيبٍ! لَقَدحَدَّثَنى أَبى عَن أَبيهِ عَن جَدِّهِ عَلَيهِمُالسّلامُ أَنّهُ: لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ جَدّى صَلَواتُاللَهِعَلَيهِ مَطَرَتِ السَّمآءُ دَمًا و تُرابًا أَحمَرَ. «اى پسر شبيب! پدرم حضرت موسىبنجعفر از پدرش حضرت امام صادق از جدّشان حضرت امام سجاد عليهمالسّلام روايت كرده است كه: هنگامىكه جدّم امام حسين عليهالسّلام به شهادت رسيد آسمان خون و خاك سرخ باريد. (چنانكه در روايات ديگر هم داريم كه: أَمطَرَتِ السَّمآءُ يَوْمَ قَتْلِ الحُسَينِ عَلَيهِالسّلامُ دَمًا عَبيطًا.[۱۱] «وقتىامام حسين عليهالسّلام شهيد شدند آسمان خون تازه باريد.»)
يابْنَشَبيبٍ! إن بَكَيْتَ عَلَى الحُسَينِ عَلَيهِالسّلامُ حَتَّى تَصيرَ دُموعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذنَبْتَهُ صَغيرًا كانَ أَو كَبيرًا قَليلاً كانَ أَو كَثيرًا. «اى پسر شبيب! اگر گريه كنى بر حسينبنعلى عليهالسّلام تا اينكه اشكهايت بر گونههايت بريزد، خدا هر گناهى كردهاى را مىآمرزد، چه صغيره باشد و چه كبيره و چه كم باشد يا زياد.»
يابْنَشَبيبٍ! إن سَرَّكَ أَنتَلْقَى اللَهَ عَزَّوجَلَّ و لا ذَنْبَ عَلَيكَ فَزُرِ الحُسَينَ عَلَيهِالسّلامُ. «اى پسر شبيب! اگر مىخواهى خدا را ملاقات كنى درحالىكه از جميع گناهان پاك باشى، پس امام حسين عليهالسّلام را زيارت كن.»
يابْنَشَبيبٍ! إن سَرَّكَ أَنتَسكُنَ الغُرَفَ المَبْنِيَّةَ فى الجَنَّةِ مَعَ النَّبىِّ و ءَالِهِ صَلَواتُاللَهِعَلَيهِم فَالْعَنْ قَتَلَةَ الحُسَينِ. «اى پسر شبيب! اگر مسرور مىشوى كه با پيغمبر و آل ايشان صلواتاللهعليهم در غرفههائى كه در بهشت بنا شده ساكن گردى، قَتَله امام حسين عليهالسّلام را لعن كن.»
لذا يكى از أعمال امروز زيارت عاشورا است كه هم صلوات بر امام حسين عليهالسّلام دارد و هم لعن بر قَتَله آن حضرت؛ حتماً اين زيارت را با حالت توجّه، همراه با صد لعن و صد سلام بخوانيد، چون اين زيارت براى روز عاشورا وارد شده و اصل آن براى امروز است.
يابْنَشَبيبٍ! إن سَرَّكَ أَنتَكونَ لَكَ مِنَ الثَّوابِ مِثْلُ ما لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الحُسَينِ عَلَيهِالسّلامُ فَقُلْ مَتَى ما ذَكَرْتَهُ: يا لَيْتَنى كُنْتُ مَعَهُم فَأَفوزَ فَوْزًا عَظيمًا! «اى پسر شبيب! اگر دوست دارى ثواب آن افرادى كه با امام حسين عليهالسّلام به شهادت رسيدند را داشته باشى، هر موقع كه ياد آن حضرت مىكنى بگو: اى كاش من با ايشان بودم و همانطور كه ايشان در ركاب حضرت أباعبدالله به شهادت و فوز و رستگارى بزرگ رسيدند من هم شهيد شده و به فوز مىرسيدم.» اگر كسى اين جمله را بگويد، همان ثواب اصحاب حضرت براى او منظور مىشود.
يابْنَشَبيبٍ! إن سَرَّكَ أَنتَكونَ مَعَنا فى الدَّرَجاتِ العُلَى مِنَ الجِنانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنا و افْرَحْ لِفَرَحِنا، و عَلَيكَ بِوَلايَتِنا؛ فَلَو أَنّ رَجُلاً تَوَلَّى حَجَرًا لَحَشَرَهُ اللَهُ مَعَهُ يَوْمَ القِيَمَةِ.[۱۲] «اى پسر شبيب! اگر مسرور مىشوى و دلت شاد مىگردد كه در درجات عالى بهشت با ما باشى، پس با شادى ما شاد و در غم و غصّه ما محزون باش، و بر تو باد به ولايت و دوستى با ما؛ چرا كه اگر كسى يك سنگ را دوست داشته باشد خداوند در روز قيامت او را با محبوبش كه همان سنگ باشد محشور مىكند.» يعنى اگر شما ما را دوست داشته باشيد با ما محشور شده و در درجات عالى بهشت با ما خواهيد بود.
روز عزاى پسر فاطمه حضرت أباعبدالله الحسين عليهالسّلام است. امروز بر آقا امام حسين عليهالسّلام خيلى سخت گذشت. دوست دارم امروز بيشتر كلاممان درباره شهادت آن حضرت باشد و برايتان از مقتل عرض كنم.
واقعه عاشورا خيلى براى حضرت سخت گذشت؛ از يك طرف، كشتهشدن اصحاب و ياران آن حضرت خصوصاً هجده نفر از جوانان اهل بيت، و از طرف ديگر، همّ و غمّ حضرت نسبت به مخدّرات حرم كه پس از حضرت به اسارت در مىآيند، همچنين عطش و تشنگى اطفال و بزرگسالان و زخم و جراحاتى كه بر بدن آن حضرت بود و در نهايت به شهادت خود حضرت منجر شد.
صبح عاشورا عمربنسعد به علمدار خود دستور داد كه جلو بيايد، سپس تير را در چلّه كمان گذاشت و آن را رها نمود و گفت: اى مردم شاهد باشيد كه اوّلين كسىكه به خيام حسين تير انداخت من بودم و در نزد عبيدالله شهادت دهيد.
وقتى كه عمربنسعد تير انداخت، كمانداران لشكر همگى تيرها را در چلّه كمان گذاشته و به سمت خيام رها كردند و تير مانند باران بر سر حضرت و اصحابشان مىريخت. هنگامىكه تير انداختند آقا فرمودند: اى ياران و انصار من! برخيزيد بهسوى مرگى كه چارهاى از آن نيست و از حرم رسول خدا دفاع كنيد؛ فَإنّ هَذِهِ السِّهامَ رُسُلُ القَوْمِ إلَيكُم.[۱۳] «چرا كه اين تيرهائىكه بهسوى شما مىآيد فرستادگان اين قوم است بهسوى شما.»
تعداد اصحاب امام حسين از اهل بيت و غير اهل بيت را مجموعاً هفتادودو نفر و هشتاد نفر و بيشتر هم گفتهاند. وقتى اين تيرها آمد آنقدر زياد بود كه به نقلى در همان وهله اوّل، هنوز جنگ آغاز نشده، تعداد بسيارى از ياران حضرت شهيد شدند؛[۱۴] يعنى در همان وهله اوّل، آثار شكست در لشكر آقا مشاهده شد و اگر لشكر هفتادودو نفر بودند عدّه كمى باقى ماندند.
البتّه همين تعدادى كه باقى ماندند دمار از لشكر عمربنسعد درآوردند و هر كدام مثل شير به دشمن حمله مىكردند و دشمن را پراكنده مىساختند و أبطال و شَجعان را به روى زمين مىانداختند، بهطورىكه ناله دشمن بلند شده بود، ليكن جمعيّت دشمن خيلى زياد بود؛ در برخى از روايات سىهزار آمده[۱۵] و در كتب تاريخ تا هشتادهزار نفر هم نوشتهاند.[۱۶]
شما حساب كنيد سىهزار نفر در مقابل حضرت قرار داشتند، آقا امام حسين عليهالسّلام وقتى به جنگ رفتند به نقلى هزارونهصدوپنجاه نفر را به خاك هلاكت نشاندند.[۱۷] و البتّه در صورت صحّت نقل، هيچ بعيد نيست كه حضرت با قدرت علوى و نيروى إلهى خود،[۱۸] اين تعداد را به درك واصل كرده باشند. حضرت تنبهتن مبارزه مىكردند و هيچ كسى نبود كه جلوى آقا بيايد و آقا او را با شمشير قطعهاش نكنند. فرياد مصيبت از لشكر عمربنسعد بلند شد و عمربنسعد صدا زد: هذا ابنُ الأنزَعِ البَطينِ! هذا ابنُ قَتّالِ العَرَبِ؛ فاحْمِلوا علَيهِ مِن كُلِّ جانِب.[۱۷] «اى لشكر! اين فرزند علىّبنأبىطالب قتّال عرب است كه در به خاك و خون كشاندن دشمن نظير نداشت! تنبهتن جلوى او نرويد و از تمام اطراف بهسوى او حمله كنيد.»
با آن لب تشنه و با آن جگر تفته! مصيبت آقا امام حسين عليهالسّلام يكى دو تا نبود؛ مصيبت عطش امام حسين و عطش اهل بيت آن حضرت، يكى از أعظم مصائب براى آقا امام حسين در روز عاشورا بود؛ چرا كه تشنگى اطفال را نمىشود كارى كرد!
وقتى حضرت أبوالفضل مىآيد و إذن ميدان مىگيرد كه: اى برادر! سينهام از اين دنيا تنگ شده! اجازه بدهيد به ميدان بروم و از اين منافقين خونخواهى كنم، آقا ابتدا به او إذن نمىدهند و مىفرمايند: اى برادر! تو صاحب لواى من هستى! اگر تو بروى كسى نمىماند. سپس مىفرمايند: حال كه مىخواهى به ميدان بروى لاأقل كمى آب براى اين كودكان طلب كن! با اينكه مىدانند به نقلى چهارهزار كماندار موكَّل بر شريعه فراتاند كه نمىگذارند پرندهاى پر بزند و وارد شريعه شود.
واردشدن به شريعه كار آسانى نيست. خود حضرت أبوالفضل در دفعات گذشته وقتى مىخواستند وارد شريعه شوند با چندين نفر از يارانشان شب حركت كردند و صفها را شكافتند و وارد شريعه شدند و حضرت جنگ نمايانى كردند و دشمنان را دفع نمودند و يارانشان آب برداشتند؛[۲۰] أمّا حالا در روز عاشورا همه جا روشن است، حضرت أباالفضل عليهالسّلام هم تنها هستند، أمّا آقا مىفرمايند: براى كودكان كمى آب طلب كن! ببينيد شدّت عطش چقدر زياد است!
از آب هم مضايقه كردند كوفيان
خوش داشتند حرمت مهمان كربلا
بودند ديو و دد همه سيراب و مىمكيد
خاتم ز قحط آب سليمان كربلا
زان تشنگان هنوز به عيّوق مىرسد
فرياد العطش ز بيابان كربلا
(ديوانمحتشمكاشانى، ص۲۸۰.)
امر عطش در روز عاشورا آنقدر شديد بود كه حرّبنيزيد رياحى را هم كه شايد چند دقيقه بيشتر در لشكر حضرت نبود تحت تأثير قرار داد. حرّ وقتى صداى: أَما مِن مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجْهِ اللَهِ؟! را از امام حسين عليهالسّلام شنيد، سوار اسب بود، سپر را واژگون كرد و خدمت حضرت آمد و عرضه داشت: يابْنَ رَسولِ اللَهِ! هَل لى مِن تَوْبَةٍ؟ «آيا راهى براى توبه من هست؟» حضرت فرمودند: نَعَمْ، يَتوبُ اللَهُ عَلَيكَ؛ فَأَنزِلْ![۲۱] «بله! خداوند توبه تو را مىپذيرد، از اسبت پياده شو!» حرّ گفت: يابنرسولالله! سواره باشم بهتر است و بالأخره از اسب به زمين خواهم افتاد. شايد يك يا دو دقيقه بيشتر طول نكشيد و راهى ميدان شد.
أمّا اين حرّ چه ديد از مصيبت عطش فرزندان حسين عليهالسّلام كه وقتى مقابل لشكر مىايستد و لشكر را موعظه مىكند، مىگويد: اى لشكر! شما اين عبد صالح را دعوت كرده و به او وعده نصرت و يارى دادهايد و اكنون كه آمده او را رها كرده و يارى ننموده و بر او شمشير مىكشيد؟! تا مىرسد به اينجا كه مىگويد: شما زنان و فرزندان و خاندان او را از اين آبى كه يهود و نصارا و مجوس از آن مىخورند و كِلاب و خَنازير در آن غوطهور مىشوند منع كرديد، بهطورىكه بيهوش روى زمين افتادهاند؛ فَها هُم قَدصَرَعَهُمُ العَطَشُ![۲۲]
بعد از اينكه همه اصحاب و ياران امام حسين عليهالسّلام كشته شدند، آقا براى وداع با زنان به سمت خيام آمدند و فرمودند: يا سُكَينَةُ! يا فاطِمَةُ! يا زَينَبُ! يا أُمَكُلثومٍ! عَلَيكُنَّ مِنّى السّلامُ![۲۳] «اى سكينه! اى فاطمه! اى زينب! و اى امّكلثوم! بر شما از من سلام باد و خدا نگهدارتان باشد!» زنان شروع به نوحه و گريه كردند. حضرت سكينه عرض كرد: يا أَبَهْ! أسْتَسْلَمْتَ لِلمَوْتِ؟ «اى پدرجان! آيا تن به مرگ دادهاى؟» حضرت فرمودند: كَيفَ لايَسْتَسْلِمُ لِلمَوْتِ مَن لا ناصِرَ لَهُ و لا مُعينَ؟! «چطور تن به مرگ ندهد كسىكه يار و كمككارى ندارد؟!»
حضرت سكينه عرض كرد: يا أَبَهْ! رُدَّنا إلَى حَرَمِ جَدِّنا. «پدرجان! پس ما را به حرم جدّمان برگردان.» حضرت آهى از دل كشيد و فرمودند: هَيْهاتَ لَو تُرِكَ القَطا لَنامَ! «اگر صيّاد مرغ قطا را به حال خود وا مىگذاشت مىرفت و در آشيانه خود آرام و قرار مىگرفت.» كنايه از اينكه اين لشكر مرا به حال خود وا نمىگذارد و دست از من بر نمىدارد تا خون مرا بريزد.
نقل شده است كه: آن حضرت رو به امّكلثوم نمودند و فرمودند: أُوصيكِ يا أُخَيَّةُ! بِنَفسِكِ خَيْرًا.[۲۴] «اى خواهرم! من به تو وصيّت به خير مىكنم و مواظب خود باش.» و در نقل ديگرى فرمودند: مبادا در مصيبت من خود را اندوهناك كنى و گريبان چاك كنى! زنان شروع به گريه و ناله كردند. آقا همه را ساكت كردند و سپس عازم ميدان شدند.
حضرت زينب سلاماللهعليها دواندوان بهسوى برادر حركت مىكند و زبان حال حضرت چنين بود: مَهْلاً مَهْلاً! يابْنَ الزَّهْرآءِ!
نوحه:
رفتى و دل ياران، سوزان به هواى تو
يك بار دگر برگرد، زينب به فداى تو
در دشت بلا آيا، ما را به كه بسپارى؟
بعد از تو چهها سازيم، در كرب و بلاى تو
رفتى و دل ياران، سوزان به هواى تو
يك بار دگر برگرد، زينب به فداى تو
طوفان ستم در پى، امواج بلا در پيش
من همسفرم زين پس، با خصم ستم انديش
جانها زغمت بىتاب، دلها زفراغت ريش
باز آى كه جان و دل، ريزيم به پاى تو
رفتى و دل ياران، سوزان به هواى تو
يك بار دگر برگرد، زينب به فداى تو
ما عترت پيغمبر، بعد از تو كه بىياريم
در دشت بلا ديگر، رو سوى كجا آريم؟
صد شعله به جان داريم، صد شرر به دل داريم
باشد سر و كار ما، با خصم دغاى تو
رفتى و دل ياران، سوزان به هواى تو
يك بار دگر برگرد، زينب به فداى تو
* * *
اى در غم تو أرض و سما خون گريسته
ماهى در آب و وحش به هامون گريسته
وى روز و شب به ياد لبت چشم روزگار
نيل و فرات و دجله و جيحون گريسته
(ديواننيـّرتبريزى، ص۱۷۸.)
* * *
لاأضحَكَ اللهُ سِنَّ الدَّهْرِ إن ضَحِكَتْ
و ءَالُ أحمَدَ مَظلومونَ قَدقُهِروا
مُشَرَّدون نُفوا عَن عُقْرِ دارِهِمُ
كَأنّهُم قَدجَنَوْا ما لَيسَ يُغتَفَرُ
چند بار اين آيه مباركه را قرائت بفرمائيد: أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ.[۲۵]
اللهمَّ إنّا نَسأَلُكَ و نَدعوكَ و نُقسِمُكَ و نَرجوكَ بِمُحمّدٍ و عَلىٍّ و فاطِمَةَ و الحَسَنِ و الحُسَينِ و التِّسعَةِ الطّاهِرَةِ مِن ذُرّيَّةِ الحُسَينِ، يا اللهُ! يا اللهُ! يا الله!...
خدايا! ما را بيامرز. تا از ما راضى نشدى و ما را به كمال نرساندى ما را از اين دنيا مبر. بارپروردگارا! آنچه خير به محمّد و آل محمّد عنايت فرمودى به اين جمع و به جميع شيعيان أميرالمؤمنين عنايت بفرما. و آنچه شرّ از محمّد و آل محمّد دور فرمودى از اين جمع و تمام شيعيان أميرالمؤمنين دور بفرما. بارپروردگارا! علماء ربّانى، رهبر معظّم انقلاب در حفظ مبانى اسلام منصور بدار. بارپروردگارا! موتاى ما، شهداى ما غريق رحمت واسعه خود بگردان. بارپروردگارا! مرضاى اسلام، معلولين شفاى عاجل كرامت بفرما. ثوابى از اين مجلس به روح رهبر فقيد انقلاب عائد و واصل بگردان. در فرج موفورالسّرور آقا امام زمان تعجيل بفرما. چشمان رمددار ما به جمال ايشان روشن و منوّر بدار. شيعيان أميرالمؤمنين هركجا هستند نصرت عنايت بفرما. كفّار و ملحدين خوار و ريشهكن بفرما.
و عَجِّلِ اللهمَّ فى فرجِ مولانا صاحبِ الزّمان
۱. مطالب بيانشده در روز عاشورا، دهم محرّمالحرام ۱۴۱۴ هجرى قمرى.
۲. الأمالى شيخ صدوق، ص۷۳.
۳. الأمالى شيخ مفيد، ص۳۳۸.
۴. أبوعَماره نقل مىكند كه: ماذُكِرَ الحُسَينُبنُعَلىٍّ عِندَ أبىعَبدِاللهِ فى يَومٍ قَطُّ فرُئِىَ أبوعَبدِاللهِ علَيهِالسّلامُ مُتَبَسِّمًا فى ذلِكَ اليَومِ إلى اللَيلِ. و كانَ أبوعَبدِاللهِ علَيهِالسّلامُ يَقولُ: الحُسَينُ عَبْرَةُ كُلِّ مُؤِنٍ. (كاملالزّيارات، ص۱۰۸)
۵. عيونأخبارالرّضا عليهالسّلام، ج۱، ص۲۹۹، ح۵۷.
۶. مصباحالمتهجّد، ج۲، ص۷۷۵.
۷. عبداللهبنسنان مىگويد: روز عاشورا خدمت امام صادق عليهالسّلام رسيدم، درحالىكه ايشان محزون بوده و صورت مباركشان گرفته بود و اشكهايشان همچون مرواريد سرازير بود. عرض كردم: از چه رو گريه مىكنيد؟ حضرت فرمودند: آيا نمىدانى در چنين روزى حسين عليهالسّلام به شهادت رسيده است؟ عرض كردم: درباره روزه اين روز چه مىفرمائيد؟ حضرت فرمودند: صُمْهُ مِن غَيرِ تَبْييتٍ و أفطِرْهُ مِن غَيرِ تَشْميتٍ و لاتَجعَلْهُ يَومَ صَومٍ كَمَلاً ولْيَكُنْ إفْطارُكَ بَعدَ صَلَوةِ العَصرِ بِساعَةٍ علَى شَربَةٍ مِن مآءٍ؛ فإنّهُ فى مِثلِ ذلِكَ الوَقتِ مِن ذلِكَ اليَومِ تَجَلَّتِ الهَيْجآءُ عَن ءَالِ رَسولِ اللهِ و انْكَشَفَتِ المَلْحَمَةُ عَنهُم. (همانمصدر، ج۲، ص۷۸۲)
۸. رجوع شود به: وسآئلالشّيعة، ج۱۰، ص۴۵۷ تا ص۴۶۳.
۹. قسمتى از آيه ۳۸، از سوره ۳: ءَالعمران.
۱۰. قسمتى از آيه ۳۹، از سوره ۳: ءَالعمران.
۱۱. الأمالى شيخ طوسى، ص۳۳۰.
۱۲. عيونأخبارالرّضا عليهالسّلام، ج۱، ص۲۹۹، ح۵۸؛ و الأمالى شيخ صدوق، ص۱۲۹ و ۱۳۰.
۱۳. الإرشاد؛ ج۲، ص۱۰۱؛ و اللهوف، ص۱۰۱.
۱۴. بحارالأنوار، ج۴۵، ص۱۲؛ و مقتلخوارزمى، ج۲، ص۸ و ۹.
۱۵. از حضرت امام حسن مجتبى عليهالسّلام روايت شده است كه: و لكِن لا يَومَ كَيَومِكَ يا أباعَبدِاللهِ! يَزدَلِفُ إلَيكَ ثَلاثونَألْفَ رَجُلٍ يَدَّعونَ أنّهُم مِن أُمّةِ جَدِّنا مُحَمّدٍ صَلَّىاللهُعلَيهِوءَالِهِ و يَنتَحِلونَ دينَ الإسلامِ، فيَجتَمِعونَ علَى قَتْلِكَ و سَفْكِ دَمِكَ و انْتِهاكِ حُرمَتِكَ و سَبْىِ ذَرارِيِّكَ و نِسآئِكَ و انْتِهابِ ثَقَلِكَ. (الأمالى شيخ صدوق، ص۱۱۶، مجلس۲۴، ح۳)
و از حضرت امام سجّاد عليهالسّلام نيز روايت شده است كه: و لا يَومَ كَيَومِ الحُسَينِ علَيهِالسّلامُ ازْدَلَفَ علَيهِ ثَلاثونَألْفَ رَجُلٍ يَزعُمونَ أنّهُم مِن هذِهِ الأُمَّةِ! كُلٌّ يَتَقَرَّبُ إلى اللهِ عَزَّوجَلَّ بِدَمِهِ! و هُوَ بِاللهِ يُذَكِّرُهُم فلايَتَّعِظونَ حَتّى قَتَلوهُ بَغْيًا و ظُلمًا و عُدْوانًا. (همانمصدر، ص۴۶۲، مجلس ۷۰، ح۱۰)
۱۶. موسوعهالإمامالحسين عليهالسّلام، ج۲، ص۷۳۲.
۱۷. مناقبءَالأبىطالب عليهمالسّلام، ج۴، ص۱۱۰.
۱۸. در تفسيرقمّى از معاويه لعنهاللهعليه نقل نموده است كه گفت: و لقدسمِعتُ رسولَ اللهِ صلَّىاللهُعليهوءَالِهوسَلّم يقولُ: وَاللهِ يا عَلىُّ! لَو بارَزَكَ أهلُ الشَّرقِ و الغَربِ لَقَتَلْتَهُم أجمَعينَ! (تفسيرالقمّى، ج۲، ص۲۶۹؛ و بحارالأنوار، ج۳۳، ص۲۳۳)
۱۹. مناقبءَالأبىطالب عليهمالسّلام، ج۴، ص۱۱۰.
۲۰. نفسالمهموم، ص۱۹۷ و ۱۹۸.
۲۱. اللهوف، ص۱۰۲ و ۱۰۳.
۲۲. الإرشاد، ج۲، ص۱۰۰ و ۱۰۱.
۲۳. نفسالمهموم، ص۳۱۵. در برخى منابع وداع حضرت اينگونه نقل شده است: ثُمَّ نادَى: يا أُمَكُلثومٍ! و يا سُكَينَةُ! و يا رُقَيَّةُ! و يا عاتِكَةُ! و يا زَينَبُ! يا أهلَ بَيتى! عَلَيكُنَّ مِنّى السّلامُ. (ينابيعالمودّة، ص۳۴۶)
۲۴. نفسالمهموم، ص۳۱۵.
۲۵. صدر آيه ۶۲، از سوره ۲۷: النّمل.