أعوذُ بِاللَهِ السَّميعِ العَليمِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسـمِ اللَهِ الـرَّحمَنِ الـرَّحيم
الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمينَ بارِئِ الخَلآئِقِ أجمَعينَ و باعِثِ الأنبيآءِ و المُرسَلينَ و الصّلَوةُ و السّلامُ علَى حَبيبِ إلَهِ العالَمينَ أبىالقاسِمِ المُصطَفى مُحمّدٍ و علَى أخيهِ و ابنِعَمِّهِ و وَصيِّهِ و وَزيرِهِ و خَليفَتِهِ فى أُمّتِهِ مِن بَعدِهِ و وارِثِ عِلمِهِ عَلىِبنِأبىطالِبٍ أميرِالمُؤمِنينَ و سَيّدِ الوَصيّينَ و قآئِدِ الغُرِّ المُحَجَّلينَ و إمامِ المُتَّقينَ و يَعسوبِ المُؤمِنينَ و علَى الصِّدّيقَةِ الطّاهِرَةِ فاطِمةَ الزَّهرآءِ سَيّدَةِ نِسآءِ العالَمينَ مِنَ الأوّلينَ و الأَخِرينَ و علَى الأحَدَعَشَرَ مِن وُلْدِها حُماةِ الدّينِ و أئِمّةِ المُؤِنينَ و لَعنَةُ اللَهِ علَى أعدآئِهِم أجمَعينَ مِنَ الأَنَ إلَى قيامِ يَومِ الدّين [۱]
قالَ أميرُالمُؤنينَ عليهِالسّلامُ: دَوآءُ النَّفْسِ الصَّوْمُ عَنِ الهَوَى.[۲]
قبل از اينكه تتمّه عرائض شب بيستويكم بيان گردد، نكتهاى راجع به امشب خدمت سروران معروض مىشود. اين شب بيستوسوّم از ليالى ديگر (ليله نوزدهم و بيستويكم و بيستوهفتم) فضيلتش بيشتر است. البتّه قدر شب بيستوهفتم را هم بدانيد و نسبت به إحياء آن و دعا كوتاهى نكنيد كه در بعضى از روايات اين شب هم جزء ليالى قدر محسوب شده است.
آن نكتهاى كه نسبت به امشب قابل توجّه است اينكه: مرحوم علاّمه والد رضواناللهتعالىعليه مىفرمودند: در شب قدر سعى كنيد توجّهتان به پروردگار باشد و حتّى يك لحظه هم توجّه خود را به دنيا معطوف نكنيد. ايشان مىفرمودند: سعىكنيد همه خواطرتان خواطر توحيدى باشد و خواطر نفسانى و شيطانى اصلاً در ذهن و قلب شما راه پيدا نكند و هرچه شما در امشب كسب كنيد در تمام ايّام سال با شماست، حتّى خواطر.
اگر خواطر شما نفسانى باشد، در طىّ سال دائماً خواطرتان نفسانى است و اگر ربّانى و إلهى باشد، در طىّ سال خواطرتان إلهى است.
پس قدر امشب را بايد بدانيم و از خدا بخواهيم ما را موفّق كرده و عنايت كند كه تمام أعمال ما حتّى خواطرى كه در ذهنمان خطور مىكند مرضىّ او باشد. از خداوند بخواهيم با عنايت و توكّل به خودش، خواطر نفسانيّه به قلب ما خطور نكند و اگر خطور كرد با مجاهده آن را دور كنيم.
حال در چنين شبى چه چيزى از همه أعمال و عباداتى كه انسان انجام مىدهد بيشتر فائده دارد؟ عباداتى كه با عشق و محبّت پروردگار عجين باشد، نماز و قرآن و دعائى كه به عشق خدا بهجا آورده شود از همه چيز برتر است. اين محبّتى را كه شما در اين زمان كوتاه، در اين چند ساعت از اين شبها ذخيره مىكنيد، در طىّ سال مصرف مىنمائيد.
مانند بعضى از آمپولها كه تزريقش آنى است و مواد داخلش در يك مدّت كوتاه به بدن مىرسد ولى بدن بهتدريج آن را مصرف مىكند؛ مثل آمپول ويتامين د كه مىگويند: اگر سالى يكمرتبه بزنيد كفايت مىكند و به تدريج در بدن مصرف مىشود. تقريباً مىشود گفت: شب قدر هم همين حكم را دارد؛ يعنى اين أعمال و رفتارى كه امشب بهجا مىآوريد و اين ملكات و حالات و محبّت به خدا كه امشب كسب مىكنيد، ذخيره مىشود و در طىّ سال به مرور خرج مىگردد. اگر امشب را با حبّ پروردگار گذرانديم، سالمان را با حبّ خدا مىگذرانيم و اگر در غفلت به سر برديم سالمان را هم به همان ميزان در غفلت بهسر مىبريم.
أميرالمؤنين عليهالسّلام فرمودند: دَوآءُ النَّفْسِ الصَّوْمُ عَنِ الهَوَى.
نفس انسان مريض است و دوائى دارد. دواى او إمساك از هوا و مشتهيات نفسانى است. «هوا» يك معنى عام و شاملى دارد؛ أعمّ است از اينكه انسان تمايل به گناه داشته باشد يا اصلاً گناهى هم در كار نباشد. ممكن است كسى گناه نكند ولى هوا داشته باشد؛ به اينصورت كه ميل به رياست دارد، ميل دارد وقتى وارد مجلس مىشود برايش بلند شوند و اگر بلند نشوند ناراحت مىشود، دوست دارد صيت و آوازهاش همه جا را بگيرد و شهرت پيدا كند؛ اينها مرضهاى نفس است. بخل و حسد دارد، صفات رذيله در او هست ولو اصلاً گناه نكند.
پس هوا أعمّ از ايناستكه انسان تمايل به گناه داشته باشد يا نه؛ هر آنچه مرضىّ رضاى پروردگار نيست، أعمّ از گناه و غيرگناه، مصداق هواست؛ مثلاً حبّ دنيا بحسب ظاهر گناه نيست، گرچه رسول خدا صلّىاللهعليهوآلهوسلّم فرمودند: حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ كُلِّ خَطيـئَةٍ.[۳] «سر منشأ هر گناهى، محبّت دنيا است.»
حالا فرض كنيد كسى حبّ دنيا دارد ولى گناه نمىكند، اين شخص هوا دارد و اگر بخواهد مرض نفسانىاش خوب شود، لازمهاش ايناستكه از هوا إمساك كند و محبّت دنيا را از قلبش بيرون برد، محبّت رياست و تجارت و سائر محبّتهائى كه مذموم است را از قلبش خارج كند، محبّت زن و فرزند را نيز اگر با محبّت پروردگار تعارض پيدا كند بايد از قلب بيرون بريزد؛ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ.[۴] «افرادىكه ايمان آوردند، حبّشان به خدا از همه شديدتر است.»
محبّتهائى كه در عالم كثرت است همه بايد در طول محبّت خدا قرار بگيرد، نه در عرض محبّت پروردگار. اگر در عرض محبّت پروردگار باشد آن محبّت محكوم به شكست است، آن محبّت مَجاز و هواست، نه حقيقت. مؤن طالب هوا نيست. هوا سراب است و مؤن طالب خداست؛ او دنبال خدا مىگردد، نه دنبال هوا.
هيچيك از اولياء إلهى كه ما زيارتشان كرديم، از مرحوم آيهالله أنصارى و مرحوم حضرت آقاى حدّاد و مرحوم علاّمه والد، ديده نشد كه تابع هوا و دنبال رياست و مقام باشند. كسىكه با خداست در قلبش جائى براى هوا وجود ندارد. هوا توخالىاست أمّا خدا توپر و غنى است؛ اللَهُ الصَّمَدُ.[۵] جائى كه خدا باشد هوا راه ندارد.
آقا رضواناللهتعالىعليه مثالى مىزدند و مىفرمودند: سابقاً فيل هوا مىكردند أمّا فيل باد شده فيل واقعى نيست! شما يك سوزن به آن بزنيد بادش خالى مىشود. هوا اينچنين است؛ هوا ميل و اعتبارات و عناوينى است كه اهل دنيا روى آن حساب مىكنند؛ آقائىها، بزرگىها، شخصيّتها، اينها همهاش هوا و پوچ است. مانند يك باد است، اگر خداوند سوزنىبزند تمام مىشود. آقائى كه اين همه كبكبه و دبدبه دارد به يك ويروس مبتلا مىشود و گوشه بيمارستان مىافتد و ديگر از آن منيّتها هيچ خبرى نيست.
مَا جَعَلَ اللَهُ لِرَجُلٍ مِن قَلْبَيْنِ فِى جَوْفِهِ.[۶] «خداوند در يك بدن دو قلب قرار نداده است.»
يا خيال دوست بايد يا هواى خويشتن[۷]
نمىشود هم خدا را داشت و هم هوا را، اين امكانپذير نيست. بايد چه كنيم كه اين نفس اصلاح شود؟ بايد به اين نفس سوزن زد تا هوايش گرفته شود. كسانىكه در مقام بندگى و اطاعت هستند، اگر خودشان سوزن نزنند خدا به ايشان سوزن مىزند؛ يعنى كارى مىكند كه صداى اين بنده به عجز بلند شده و به بيچارگى خود اعتراف كند و بگويد: خدايا من غلط كردم، اشتباه كردم!
اين هوا بالأخره گرفته مىشود؛ يا قبل از موت يا عِندَ الورودِ فى القبر يا عِندَ المُسآئلَةِ فى البَرزخ يا در قيامت، بالأخره خدا اين هوا را مىگيرد؛ حال چرا با دست خودمان با رفق و مدارا اين هوا را از قلبمان خارج نكنيم؟
أميرالمؤنين عليهالسّلام مىفرمايند: زِنوا أَنْفُسَكُم مِن قَبْلِ أَنتوزَنوا.[۸] «قبل از اينكه شما را وزن كنند و بكشند، شما خودتان را بكشيد.» يعنى روح خود را، نه جسمتان را، بسنجيد و ببينيد چقدر وزن دارد!
زِنوا أَنْفُسَكُم مِن قَبْلِ أَنتوزَنوا؛ اگر همهاش هوا باشد كه وزن ندارد. آيه شريفه مىفرمايد: وَ الْوَزْنُ يَوْمَنءِذٍ الْحَقُّ.[۹] «و ميزان سنجش و وزن در آن روز، حقّ است.» و مىفرمايد: أُولَـنءِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِـٔايَـتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَآنءِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَـلُهُمْ فَلاَنُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ وَزْنًا.[۱۰] «آنها همان كسانى هستند كه به آيات پروردگارشان و ديدار او كفر ورزيدند، پس أعمال ايشان حبط و نابود شد و ما اصلاً در روز قيامت
براى ايشان ميزان و وزنى قرار نمىدهيم.»
كفّار و منافقين و افرادىكه طالب دنيا هستند در دنيا هم وزنى ندارند، منتها در روز قيامت كه عالم ظهور و بروز است آنوقت برايشان منكشف مىشود؛ فَلاَنُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ القِيَـمَةِ وَزْنًا. چه كسانى وزن دارند؟ آنها كه مؤنند و با هوا مخالفت مىكنند، ايشان سنگينوزنند.
در سلام بر حضرت أميرالمؤنين عليهالسّلام عرض مىكنيم: السّلامُ علَى ميزانِ الأَعْمالِ. اينكه مىگوئيم: أميرالمؤنين عليهالسّلام ترازوى عمل است، يعنى تمام حق أميرالمؤنين عليهالسّلام است. در هر صفتى از صفات ممدوحه، أميرالمؤنين سَر است و عيار كامل را داراست؛ لذا هر عملى را حتّى خواطرى كه بر ذهن انسان عبور مىكند را با أميرالمؤنين عليهالسّلام وزن مىكنند و مىسنجند كه اين خواطر حقّ است يا نه؟ اگر حقّ است چه مقدارش حق مىباشد؟
مؤن هوا ندارد. بعضى از مرحوم آقاى أنصارى سؤل كرده بودند: وقتى شما در همدان تشريف نداريد ما پشت سر چه كسى نماز بخوانيم؟ همدان مركز اهل علم بوده و حوزه علميّه داشته است. ايشان فرمودند: به آقاى حاج سيّد مصطفى هاشمى يا آيهالله تألّهى اقتدا كنيد كه بىهوا هستند و آيهالله تألّهى بىهواترند.
مرحوم حاج سيّد مصطفى، عالم جليلالقدرى بودند كه در مسجد «ميرزا تقى» نماز مىخواندند و بنده به كرّات ايشان را ديده بودم و يك دهه در زمان تحصيل در حوزه قم، در مسجد ايشان منبر رفتم. مرحوم آيهالله حاج شيخ هادى تألّهى را هم به كرّات زيارت مىكرديم و ايشان هم هر وقت طهران يا مشهد مشرّف مىشدند، براى ديدن مرحوم علاّمه والد مىآمدند و ايشان هم مقيّد بودند به بازديدشان بروند و به ما هميشه مىفرمودند: انسان اگر بخواهد نمونهاى از أخيار و علماء سلف را در زهد و تقوا ببيند، بايد به ايشان نظر كند.
چقدر ارزش دارد كه انسان بىهوا باشد! دنبال رياست و مقام و اعتبار نباشد، دنبال خدا باشد. اصلاً كسىكه دنبال خداست فكر غيرخدا در مخيّلهاش خطور نمىكند؛ آنقدر فكرش با خدا مشغول است كه اين معانى در ذهنش راه ندارد.
مرحوم آيهالله حاج سيّد على لواسانى (فرزند مرحوم آيهالله سيّد أبوالقاسم لواسانى، وصىّ مرحوم آيهالله حاج سيّد أحمد كربلائى) با بزرگان بسيار مراوده داشتند و عالمشناس بودند. مرحوم علاّمه والد مىفرمودند: ايشان ملاّ و بسيار فرد شريفىاست. ايشان به بنده كراراً مىگفتند: من در بين علما دو نفر را بىهوا ديدم؛ يكى پدر شما و يكى آيهالله حاج شيخ مرتضى حائرى و پدر شما از ايشان هم بىهواتر بود.
كسىكه طالب خداست هوا ندارد، براى خودش موجوديّتى قائل نيست و خودش را كسى نمىداند تا بخواهد هوا داشته باشد.
مرحوم علاّمه والد يك روز در جلسه فرمودند: در ميان رفقا آن كسى از همه جلوتر و در نزد خدا ارزشش بيشتر است كه خودش را از همه پائينتر ببيند! مبادا انسان خودش را بالا و ديگران را پائين ببيند و به أعمال آنها نظر داشته و خرده بگيرد كه تو آن كار را كردى و او فلان كار را كرد. من چه كسى هستم كه از عمل شما خرده بگيرم! من خودم هزار
نقص وعيب دارم.
حضرت فرمودند: مَن أَبصَرَ عَيْبَ نَفْسِهِ لَميَعِبْ أَحَدًا.[۱۱]
«كسىكه عيب خودش را ببيند از ديگران عيب نمىگيرد و از عيوب ايشان منصرف مىشود.» و فرمودند: أَفضَلُ النّاسِ مَن شَغَلَتْهُ مَعايِبُهُ عَن عُيوبِ النّاسِ.[۱۲] «برترين مردم كسىاستكه عيوبش او را مشغول نموده و وى را از پرداختن به عيوب مردم بازداشته است.»
آنقدر نفس ما عيب دارد و آنقدر حجاب هست! به يك لا إلهَ إلاّ الله گفتن كه كار درست نمىشود. چقدر عالى حضرت فرمودند: إنّ لِلَّهِ سَبْعينَأَلْفَ حِجابٍ مِن نورٍ و ظُلْمَةٍ، لَو كَشَفَها لَأَحرَقَتْ سُبُحاتُ وَجْهِهِ ما انتَهَى إلَيهِ بَصَرُهُ.[۱۳] «خداوند هفتادهزار حجاب ظلمانى و نورانى دارد كه اگر اين پردهها را بردارد، سبحات و تجلّيات جلاليّه ذاتيّه حضرت حق، تمام آنچه در علم خدا هست، يعنى تمام مخلوقات را مىسوزاند.»
هفتادهزار حجاب ظلمانى و نورانى در پيش داريم! شمردن هفتادهزار حجاب با زبان مشكل است، چه رسد به اينكه بخواهد از اين حجابها يكبهيك عبور كند تا به مقصد برسد! ما كه خودمان سر تا پا هزار عيب داريم، در مقابل خلق خدا چه كسى هستيم كه بخواهيم از ايشان ايراد بگيريم؟! لذا فرمود: آن كسى درجهاش از همه بيشتر است كه خودش را از همه كوچكتر ببيند.
از جانب خداوند خطاب آمد: يا موسى! مىدانى چرا در بين اين همه بنىاسرائيل تو را به نبوّت و كليماللهى خود انتخاب كردم؟ بهجهت اينكه تواضع تو نسبت به من، از همه بيشتر بود؛ لَمأَجِدْ عَلَيها أَشَدَّ تَواضُعًا لى مِنكَ.[۱۴]
حساب كارهاى خدا حسابى ديگر است؛ در روايت داريم كه: گاهى خدا بنده مؤنش را يكى دو شبى از نماز شب محروم مىكند، بهجهت اينكه عُجب برايش حاصل نشود و با خود نگويد: من امشب موفّق شدم نماز شب بخوانم.[۱۵] اين عجب، از ترك نماز شب به مراتب بدتر است، لذا خدا انسان را از نماز شب محروم مىكند.
درباره نماز شب آنقدر تأكيد شده كه فرمودهاند: لَيْسَ مِنّا مَن لَميُصَلِّ صَلَوةَ اللَيْلِ.[۱۶] «از ما نيست كسىكه نماز شب نخواند.» أمّا از همين نماز شب خدا محرومش مىكند تا به عجب دچار نشود.
بايد از هوا بيرون آمد و ما راهى خيلى طولانى در پيش داريم.
در مجلسى بوديم، اين سؤل را كه يكى از حاضرين نوشته بودند، به بنده دادند كه: چطور مرحوم آيهالله أنصارى اين همه شاگردان مبرّز تربيت كردند ولى مرحوم علاّمه طهرانى حتّى يكى از شاگردانشان هم به مقام فنا نرسيدند؟
اين سؤل چند جواب دارد:
أوّلاً: هيچيك از اولياء خدا از مرحوم آيهالله أنصارى و مرحوم حضرت آقاى حدّاد و آيهالله حاج شيخ عبّاس قوچانى و علاّمه طباطبائى، شكّى در كرامت نفس مرحوم علاّمه والد رضوانالله تعالىعليه و ولايت و استادى ايشان و اينكه ايشان مىتوانند افراد ناقص را بهسوى كمال رهبرى كنند نداشتند بلكه آن را ابراز مىكردند. پس اگر اشكالى هست در چه چيزى است؟ شما كه چنين اعتراضى به ايشان داريد، به دستورات ايشان عمل كرديد يا عمل نكرديد؟!
بيش از سىوپنج سال پيش در خدمت مرحوم علاّمه والد داشتيم به منزل يكى از دوستان مىرفتيم؛ فرمودند: آقا از ناحيه ولىّ خدا هيچ كوتاهى نشده است و افرادىكه به حقيقت و فنا نمىرسند علّتش كوتاهى خودشان است كه به دستورات عمل نمىكنند! برخى يك روز ذكر را مىگويند يك روز نمىگويند، حتّى برخى يك روز مىگويند يك ماه نمىگويند. يك شب نماز شب مىخواند دو ماه ترك مىشود. با اين روش انسان نمىرسد. اگر انسان كوچكترين گناهى بكند أصلاً به حقيقت نمىرسد.
امام صادق عليهالسّلام فرمودند: مزرعه دل بايد از گناه پاك باشد تا عمل صالح در آن تأثير بگذارد. شما در مزرعه دل هرچه عمل صالح انجام بدهيد، وقتى گناه كنيد تمام آن أعمال صالح را فاسد كرده و از بين بردهايد. اين أوّلاً.
أمّا ثانياً: اينكه شما تصوّر كنيد افرادىكه خدمت مرحوم آيهالله أنصارى بودند همه به كمال رسيدند، أبداً چنين نبوده است. برخى از ايشان به مقامات عالى رسيدند ولى فقط يك نفر در ميان ايشان به كمال رسيد و آن مرحوم علاّمه والد رضواناللهعليه بود.
ثالثاً: افرادىكه خدمت مرحوم علاّمه والد رضواناللهعليه هم رسيدند و در مقام مجاهده نفس برآمده و كار كردند، به همان مقدارى كه كار كرده و زحمت كشيدند كه كم هم نيستند، به همان مقدار جلو رفته و داراى مقامند، ولى ما نمىخواهيم در اينجا نامى از افراد بيان كنيم.
مهم ايناستكه راه طولانى است. باباطاهر مىفرمايد:
به هر ألفى ألف قدّى برآيد
ألف قدّم كه در ألف آمدستم
(أمثالوحكمدهخدا، ج۱، ص۴۷۶.)
در هر هزارسال يك ألفقدّى بيرون مىآيد؛ اينطور نيست كه در هر زمانى عرفاء بالله إلى ما شاء الله وجود داشته باشند. امروزه مرسوم شده در كتابها و نوشتهجات درباره هركسى مىنويسند: «عارف كامل ...» اينطور نيست! كجا عارف بالله پيدا مىشود؟! اين هفتادهزار حجاب ظلمانى و نورانى كه حضرت فرمودند، از يك حجابش هم نمىشود به راحتى گذشت، چه رسد به اينكه انسان از همه آنها عبور نمايد.
عرائض را جمعبندى كنيم؛ كسىكه طالب راه خداست بايد هواى نفسش را بكشد، اگر خدا را مىخواهد از حبّ جاه و مقام و اعتبار و از هر حبّى غير از حبّ خدا بيرون بيايد؛ مَاجَعَلَ اللَهُ لِرَجُلٍ مِن قَلْبَيْنِ فِى جَوْفِهِ.[۶]
از همين امشب شروع كنيد! أميرالمؤنين عليهالسّلام فرمودند: الأَنَ! الأَنَ! مِن قَبْلِ النَّدَمِ. «همينالآن! همينالآن! شروع كنيد قبل از پشيمانى.»
الأَنَ! الأَنَ! مادامَ الوَثاقُ مُطْلَقًا و السِّراجُ مُنيرًا و بابُ التَّوبَةِ مَفتوحًا. «همينالآن! همينالآن! مادامىكه از قيد آزاديد و چراغ عمر روشن و باب توبه مفتوح است.» وقتى چراغ عمر خاموش شد ديگر نمىتوان كارى كرد! و مِن قَبْلِ أَنيَجِفَّ القَلَمُ و تُطْوَى الصُّحُفُ.[۱۸] «و قبل از اينكه مرگ برسد و صحيفه أعمال بسته و قلم خشك شود.» قبل از آن بايد توبه كنيم و به اصلاح نفس خود بپردازيم.
بارپروردگارا! به بركت أميرالمؤنين عليهالسّلام، صاحب اين ليالى قدر ما را از خواب غفلت بيدار كن. محبّت خودت و محبّت اولياء خودت و معرفت خودت و معرفت محمّد و آل محمّد عليهمالسّلام را به همه ما عنايت بفرما. بارپروردگارا! هوا را از ما بگير و دل ما را به عشق خودت روشن و منوّر بفرما.
اللهمّ صَلّ على محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم
۱. مطالب بيانشده در شب بيستوسوّم رمضانالمبارك ۱۴۲۵ هجرى قمرى.
۲. غررالحكم ودررالكلم، ص۸۱۹ .
۳. مصباحالشّريعة، ص۱۳۷.
۴. قسمتى از آيه ۱۶۵، از سوره ۲: البقرة.
۵. آيه ۲، از سوره ۱۱۲: الإخلاص التّوحيد.
۶. صدر آيه ۴، از سوره ۳۳: الأحزاب.
۷. در ديوانحكيمسنائىغزنوى، ص۴۸۸ اينچنين آمده است:
با دوقبله در ره توحيد نتوان رفت راست يا رضاى دوست بايد يا هواى خويشتن
۸. نهجالبلاغة، خطبه ۹۰، ص۱۲۳.
۹. صدر آيه ۸ ، از سوره ۷ : الأعراف.
۱۰. آيه ۱۰۵، از سوره ۱۸: الكهف.
۱۱. غررالحكم ودررالكلم، ص۶۱۲.
۱۲. همانمصدر، ص۱۹۸.
۱۳. الوافى، ج۵، ص۶۱۴.
۱۴. الأمالى شيخ طوسى ص۱۶۵.
۱۵. حضرت رسول اكرم صلّىاللهعليهوآلهوسلّم مىفرمايند: قالَ اللهُ تَعالَى: أنَا أعلَمُ بِما يَصلُحُ بِهِ أمْرُ عِبادى و إنّ مِن عِبادىَ المُؤِنينَ لَمَن يَجتَهِدُ فى عِبادَتِهِ فيَقومُ مِن رُقادِهِ و لَذيذِ وِسادِهِ فيَجتَهِدُ و يُتعِبُ نَفسَهُ فى عِبادَتى، فأَضرِبُهُ بِالنُّعاسِ اللَيلَةَ و اللَيلَتَينِ نَظَرًا مِنّى لَهُ و إبقآءً علَيهِ، فيَنامُ حَتّى يُصبِحَ فيَقومُ ماقِتًا لِنَفسِهِ و زارِيًا علَيها.
و لَو أُخَلّى بَينَهُ و بَينَ ما يُريدُ مِن عِبادَتى لَدَخَلَهُ مِن ذلِكَ العُجبُ بِأَعمالِهِ، فيَأتيهِ ما فيهِ هَلاكُهُ لِعُجبِهِ بِأَعمالِهِ و رِضاهُ عَن نَفسِهِ، حَتّى يَظُنَّ أنّهُ قَدفاقَ العابِدينَ و جازَ فى عِبادَتِهِ حَدَّ التَّقصيرِ فيَتَباعَدُ مِنّى عِندَ ذلِكَ و هُوَ يَظُنُّ أنّهُ قَدتَقَرَّبَ إلَىَّ. عدّهالدّاعى، ص۲۳۷
۱۶. وسآئلالشّيعة، ج۸ ، ص۱۶۲.
۱۷. صدر آيه ۴، از سوره ۳۳: الأحزاب.
۱۸. الأمالى شيخ طوسى، ص۶۸۵ و ۶۸۶.