مقدمه (کتاب لیالی نور)

أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ

و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ

و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم

قالَ اللهُ تبارک‌وتعالی:

إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ * وَ مَآ أَدْرَیکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلَنءِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أَمْرٍ * سَلَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ. [۱]

«به درستی که ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم، و تو چه می‌دانی که شب قدر چیست؟! شب قدر از هزار ماه بهتر است! در این شب نسبت به هر امر إلهی، ملائکه و روح با إذن و اجازه پروردگارشان از عالم بالا نزول می‌کنند، تمام این شب تا طلوع فجر سلامتی و عافیت است.»

منشأ تجلّیات إلهی در عالم ناسوت، عالم ملکوت و جبروت است. فیض إلهی از ذات حضرت حق جلّ‌وعزّ آغاز شده، به‌واسطه اسماء و صفات إلهی، سلسله طولی ممکنات را طی نموده و در هر عالم، به مقتضا و شکل و قالب متناسب با آن، ظهور و بروز می‌نماید. مظهر أتمّ این تجلّیات، در شب قدر هر سال، تحقّق می‌یابد و لذا ارزشمندترین عطیّه إلهی برای ماسوی‌الله، در این شب ارزانی می‌گردد؛ نزول باطن قرآن و کلام إلهی در شب قدر، گواه این معناست.

مرحوم علاّمه طباطبائی قَدّس‌اللهُ‌نفسَه‌الزّکیّه در ذیل آیات سوره قدر می‌فرمایند:

گفتار خداوند متعال: وَ مَآ أَدْرَیکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ، کنایه از جلالت و ارزشمندی این شب و بزرگی منزلت و شأن آن است و إظهار مکرّر کلمه «لیله‌القدر» و استفاده‌ننمودن از ضمیر، این معنا را تأکید می‌کند؛ چراکه فرمود: وَ مَآ أَدْرَیکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ. و نفرمود: «و ما أدراکَ ما هیَ، هیَ خَیرٌ...»

گفتار حضرت حق تبارک‌وتعالی: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، بیان اجمالی معنائی است که در آیه قبل بدان اشاره شد که همان عظمت و فخامت شأن این شب است که آن را از هزار ماه بهتر قرار داده است.

و مقصود از «بهتر از هزار ماه بودن» آن، همان‌گونه که مفسّران گفته‌اند، فضیلت سرشار این شب برای عبادت است که همین امر، مناسب با غرض و هدف قرآن و عنایت کلام إلهی به نزدیک‌نمودن مردم به خداوند متعال است، لذا إحیاء شب قدر به عبادت، از عبادت هزار ماه بهتر است. این معنا را می‌توان از آیه مبارکه سوره دخان: إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَرَکَةٍ[۲] استفاده کرد. [۳]

در دو آیه پایانی سوره قدر، بهتر از هزار ماه بودن شب قدر توضیح داده شده است؛ چراکه در این شب ملائکه إلهی و روح که از ملائکه عظیم‌تر و اختصاصش به خداوند بیشتر است، [۴] به‌صورت مداوم نازل شده و امر إلهی را به جهت تدبیر عالم، پائین می‌آورند و این کار را با اذن و رخصت پروردگار به انجام می‌رسانند.

بدین جهت، تمام این شب تا طلوع فجر، همه سلام و سلامتی و عافیت است که اشاره به عنایت إلهی نسبت به شمول رحمت حضرت حق به بندگان مطیع خود دارد؛ چراکه فیوضات إلهی که همه خیر و صلاح و برکت و عافیت است، بتمامها، در این شب بر عوالم مادون جاری است، لذا نفس این شب نیز سلام و سلامت است.

مرحوم علاّمه آیه‌الله والد قَدّس‌اللهُ‌نفسَه‌الزّکیّه می‌فرمودند: «اینکه در آیه شریفه آمده که: لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، یک واقعیّت است بدون هیچ مبالغه و إغراقی. عمل در این شب انسان را به مقدار هزار ماه جلو برده و عقبات را از سر راه سالک برمی‌دارد. شب قدر از منّت‌های إلهی بر امّت حضرت خاتم‌الأنبیاء صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم است که خداوند به برکت نفس نفیس آن حضرت برای ایشان چنین شبی را قرار داده است که در آن با عمل کم، سیری سریع و رشدی عالی داشته باشند و در یک شب بتوانند راهی را که اُمم دیگر در مدّتی زیاد طی می‌نمودند طی کنند.»

شب قدر به برکت نفس مقدّس حضرت نبیّ مکرّم و حضرت صدّیقه طاهره و أمیرالمؤنین صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین، واسطه فیض إلهی بر امّت است؛ چنانکه در برخی از روایات وارده درباره شب قدر، «لیله‌القدر» نفس قدسیّه حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها دانسته شده است.

در تفسیرفرات‌کوفی از امام صادق علیه‌السّلام این‌گونه روایت شده است که فرمودند: إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، اللَیْلَةُ فاطِمَةُ و القَدْرُ اللَهُ؛ فَمَن عَرَفَ فاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِها فَقَدأَدرَکَ لَیْلَةَ القَدْرِ و إنّما سُمِّیَتْ فاطِمَةُ لِأَنّ الخَلْقَ فُطِموا عَن مَعْرِفَتِها.

و قَوْلُهُ: وَ مَآ أَدْرَیکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، یَعنی خَیْرٌ مِن أَلْفِ مُؤِنٍ و هیَ أُمُّ المُؤِنینَ. تَنَزَّلُ الْمَلَنءِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا، و المَلَئِکَةُ المُؤِنونَ الَّذینَ یَملِکونَ عِلْمَ ءَالِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ‌اللهِ‌علَیهِم‌أجمَعینَ و الرّوحُ القُدُسُ هیَ فاطِمَةُ علَیهاالسّلامُ. [۵]

«در آیه شریفه: إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، مراد از الْقَدْرِ، «الله» (اسم جامع جمیع اسماء و صفات إلهی) است و مراد از لَیْلَةِ الْقَدْرِ، حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها می‌باشد. (آن حضرت مستوره و مکنونه‌ای هستند که جمیع اسماء و صفات إلهی در نفس شریف ایشان پنهان شده است) بنابراین هرکسی ایشان را آن‌طور که باید بشناسد، حقیقت شب قدر را درک کرده است، و همانا حضرت را «فاطمه» نامیده‌اند زیرا مردم از شناخت ایشان بریده شده و نسبت به آن عاجز می‌باشند.

و این فرمایش خداوند متعال که: وَ مَآ أَدْرَیکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ، بدین معناست که حضرت صدّیقه طاهره سلام‌الله‌علیها از هزار مؤن برتر و بهتر بوده و ایشان مادر مؤنین می‌باشند. و اینکه فرمود: تَنَزَّلُ الْمَلَنءِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا، مراد آن مؤنینی هستند که علم آل محمّد صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین را در اختیار دارند و مراد از روح‌القدس، نفس قدسیّه حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها می‌باشد.»

حاصل آنکه: اتّحاد توحید و ولایت در این شب به تمام معنی    الکلمه ظهور و بروز دارد. ولایت شرط توحید است و بدون راهیابی به آبشخوار ولایت، وصول به توحید واقعی غیرممکن است.

حضرت علاّمه والد در کتاب شریف امام‌شناسی، برای اثبات لزوم ولایت و شرطیّت آن در مسیر راه عرفان و توحید حضرت ربّ‌العزّه، بعد از نقل عبارت‌های مختلف «حدیث سلسله‌الذّهب»[۶] می‌فرمایند:

اینها مجموعه روایاتی بود که ما به آنها برخورد کردیم، و البتّه همان‌طور که ملاحظه می‌شود دارای مضامین مختلف است. در بعضی وارد است که: کلمه لا إلهَ إلاّ الله، حصن و قلعه خداست و هرکه آن را بگوید داخل در حصن می‌شود، و در بعضی وارد است که: خود لا إلهَ إلاّ الله حصن است، به شروط آن و امام از شروط آن است، و در بعضی وارد است که: هرکس خدا را با شهادت لا إلهَ إلاّ الله از روی اخلاص ملاقات کند داخل در حصن می‌شود، و در بعضی وارد است که: ولایت علیّ‌بن‌أبی‌طالب حصن خداست و کسی‌که داخل شود از آتش خدا در مصونیّت است.

ولی با دقّت و تأمّل در آنها یک مطلب به‌دست می‌آید، و آن همان حقیقتی است که ما در ضمن بحث معروض داشتیم، و آن وصول به مقام عرفان و توحید خداست که به ناچار باید از راه ولایت تحقّق پذیرد.

یعنی آنچه انسان را در عصمت و مصونیّت درمی‌آورد، وصول به مقام توحید است که از آن به «لا الهَ إلاّ الله» تعبیر می‌شود، و وصول بدین مقام بدون عبور از ولایت که معنای مرآتی خداست ناممکن است. و بنابراین همه این روایات مجموعاً یک مطلب واحدی را بیان می‌کند، و ما را به همان یک جهت سوق می‌دهد.

زیرا گفتن لا إلهَ إلاّ الله مقدّمه وصول به لا إلهَ إلاّ الله است، و وصول به آن که حقیقت توحید است بدون إخلاص صورت نمی‌گیرد، و روایات أَنَا مِن شُروطِها بیان اخلاص است که باید بدین‌گونه خدا را ملاقات نمود، و چون توحید را با معنای مرآتی و آیتی حجاب أقرب در نظر بگیریم همان ولایت است. و این همان مفاد روایتی است که می‌گوید: ولایت علیّ‌بن‌أبی‌طالب حصن است و آن موجب ایمنی از آتش است.

پس لازمه وصول به توحید، عبور از ولایت است، و علی هذا برای سالک، توحید و ولایت یک چیز است. توحید عین ولایت، و ولایت عین توحید است. و این همان واقعیّتی است که این روایات هریک به عبارت مخصوص آن را نشان می‌دهد و بدان دلالت می‌کند. [۷]

همچنین در روایات وارد شده است که همان‌گونه که سوره توحید، بیانگر نسبت و اصل و نسب و توصیف خداوند متعال است، سوره قدر مبیّن نسبت و شرافت و کرامت أهل بیت علیهم‌السّلام می‌باشد. [۸]

و أیضاً در تفسیر برهان از حضرت امام صادق علیه‌السّلام روایت کرده است که: قالَ لی أَبی‌مُحَمَّدُبْنُ‌عَلیٍّ: قَرَأَ عَلیُ‌بْنُ‌أَبی‌طالِبٍ عَلَیهِ‌السّلامُ إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ و عِندَهُ الحَسَنُ و الحُسَینُ عَلَیهِماالسّلامُ.

فَقالَ لَهُ الحُسَینُ عَلَیهِ‌السّلامُ: یا أَبَتا! کَأَنّ بِها مِن فیکَ حَلاوَةً. فَقالَ لَهُ: یابْنَ رَسولِ اللَهِ و ابْنی! إنّی أَعلَمُ فیها ما لَم‌تَعلَمْ؛ إنّها لَمّا نَزَلَتْ بَعَثَ إلَیَّ جَدُّکَ رَسولُ اللَهِ فَقَرَأَها عَلَیَّ، ثُمَّ ضَرَبَ عَلَی کَتِفیَ الأَیمَنِ و قالَ:

یا أَخی و وَصِیّی و والِیَ أُمَّتی بَعدی و حَرْبَ أَعْدآئی إلَی یَوْمِ یُبعَثونَ، هَذِهِ السّورَةُ لَکَ مِن بَعدی و لِوُلْدِکَ مِن بَعدِکَ. إنّ جَبْرَئیلَ أَخی مِنَ المَلَئِکَةِ حَدَّثَ إلَیَّ أَحْداثَ أُمَّتی فی سُنَّتِها و إنّهُ لَیُحَدِّثُ ذَلِکَ إلَیکَ کَأَحْداثِ النُّبُوَّةِ و لَها نورٌ ساطِعٌ فی قَلْبِکَ و قُلوبِ أَوْصیآئِکَ إلَی مَطْلَعِ فَجْرِ القآئِمِ عَلَیهِ‌السّلامُ. [۹]

«پدرم امام باقر علیه‌السّلام فرمودند: أمیرالمؤنین علیه‌السّلام سوره قدر را تلاوت نمودند درحالی‌که حسنین علیهماالسّلام در محضر ایشان بودند. امام حسین علیه‌السّلام عرض کردند: پدر جان! گویا این سوره از دهان مبارک شما حلاوت و شیرینی خاصّی دارد.

أمیرالمؤنین فرمودند: ای فرزند رسول خدا و فرزند من! همانا من مطالبی را در این سوره می‌دانم که تو نمی‌دانی. هنگامی‌که سوره قدر نازل شد، جدّت رسول خدا شخصی را به‌سوی من فرستاد و مرا فراخوانده و آن را برای من تلاوت نمود. سپس بر شانه راست من زده و فرمودند:

ای برادر و وصیّ من و ای کسی‌که بعد از من فرمانروای امّتم هستی و تا روز قیامت با دشمنانم در جنگ می‌باشی، این سوره بعد از من برای توست و بعد از تو اختصاص به فرزندانت دارد. همانا جبرئیل که برادر من در میان ملائکه است وقایع و حوادثی که در سیره و روش امّتم پیش می‌آید را برای من بیان نمود و حتماً با تو نیز همچون پیامبران رفتار نموده و آن مطالب را برای تو بازگو می‌کند. و این سوره نور درخشانی است در قلب تو و قلوب أوصیاء و جانشینان تو تا زمانی‌که حضرت قائم علیه‌السّلام ظهور نماید.»

روایت شریف دیگری نیز در بیان حقیقت ولایت و باطن شب قدر نقل شده است که تدبّر در آن، حقائق بلندی را مکشوف گردانیده و اتّحاد توحید و ولایت را اندکی ملموس می‌نماید؛ چراکه سقف خانه أمیرالمؤنین و فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیهما عرش إلهی دانسته شده که ملائکه فوج‌فوج نازل شده و أوامر إلهی عالم وحدت را به عالم کثرت رسانده و فیض سرمدی در قوالب و تعیّنات امکانی ساری می‌گردد.

همانگونه که در روایتی که در کافی آمده، به این حقیقت اشاره شده است که: إرادَةُ الرَّبِّ فی مَقادیرِ أُمورِهِ تَهبِطُ إلَیکُم و تَصدُرُ مِن بُیوتِکُم. [۱۰]

در تفسیر برهان از عبدالله‌بن‌عَجلان سکونی روایت می‌کند که امام باقر علیه‌السّلام می‌فرمودند:

بَیْتُ عَلیٍّ و فاطِمَةَ مِن حُجْرَةِ رَسولِ اللَهِ صَلَواتُ‌اللَهِ‌عَلَیهِم و سَقْفُ بَیْتِهِم عَرْشُ رَبِّ العالَمینَ و فی قَعْرِ بُیوتِهِم فُرْجَةٌ مَکشوطَةٌ إلَی العَرْشِ مِعْراجُ الوَحْیِ، و المَلَئِکَةُ تَنزِلُ عَلَیهِم بِالوَحیِ صَباحًا و مَسآءً و فی کُلِّ ساعَةٍ و طَرْفَةِ عَیْنٍ و المَلَئِکَةُ لایَنقَطِعُ فَوْجُهُم، فَوْجٌ یَنزِلُ و فَوْجٌ یَصعَدُ.

و إنّ اللَهَ تَبارَکَ‌وتَعالَی کَشَفَ لاِءبْراهیمَ عَلَیهِ‌السّلامُ عَنِ السَّماواتِ حَتَّی أَبصَرَ العَرْشَ و زادَ اللَهُ فی قُوَّةِ ناظِرِهِ، و إنّ اللَهَ زادَ فی قُوَّةِ ناظِرَةِ مُحَمَّدٍ و عَلیٍّ و فاطِمَةَ و الحَسَنِ و الحُسَینِ صَلَواتُ‌اللَهِ عَلَیهِم و کانوا یُبصِرونَ العَرْشَ و لایَجِدونَ لِبُیوتِهِم سَقْفًا غَیرَ العَرْشِ، فَبُیوتُهُم مُسَقَّفَةٌ بِعَرْشِ الرَّحْمَنِ و مَعارِجُ المَلَئِکَةِ و الرُّوحِ، فَوْجٌ بَعدَ فَوْجٍ لا انْقِطاعَ لَهُم و ما مِن بَیْتٍ مِن بُیوتِ الأَئِمَّةِ مِنّا إلاّ و فیهِ مِعْراجُ المَلَئِکَةِ لِقَوْلِ اللَهِ عَزَّوجَلَّ: تَنَزَّلُ الْمَلَنءِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا. [۱۱]

«خانه علی و فاطمه جزئی از حجره رسول خدا صلوات‌الله علیهم‌أجمعین است و سقف خانه آنها عرش پروردگار جهانیان است، و در انتهای خانه‌هایشان شکافی به‌سوی عرش است که معراج وحی می‌باشد، و ملائکه صبح و شام و هر ساعت و هر لحظه‌ای همراه با وحی بر آنان نازل می‌شوند و دسته‌های ملائکه قطع نمی‌شود، گروهی پائین می‌آیند و دسته‌ای بالا می‌روند.

حقّاً خداوند تبارک‌وتعالی برای إبراهیم از آسمانها پرده برداشت تا آنکه عرش را دید و خدا به قوّت دیده او افزود، و همچنین خداوند بر قوّت دیده محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السّلام نیز اضافه نمود، لذا عرش را مشاهده می‌کردند و جز عرش سقفی برای خانه‌های خود نمی‌دیدند، پس خانه‌هایشان به عرش رحمن مسقّف است و محل‌های‌عروج ملائکه و روح می‌باشد، و فوج‌فوج می‌آیند و می‌روند و پایانی ندارند و خانه هیچ‌یک از امامان ما نیست مگر اینکه ملائکه در آن عروج می‌کنند؛ به دلیل گفتار خداوند متعال: تَنَزَّلُ الْمَلَنءِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا.»

درباره تأویل آیات ابتدائی سوره دخان، نیز شیخ کلینی رحمه‌الله‌علیه روایتی را نقل نموده است که شخصی نصرانی از حضرت امام موسی‌بن‌جعفر علیهماالسّلام سؤلاتی را می‌پرسد و من جمله می‌گوید: أَخبِرْنی عَن کِتابِ اللَهِ تَعالَی الَّذی أَنزَلَ عَلَی مُحَمَّدٍ و نَطَقَ بِهِ ثُمَّ وَصَفَهُ بِما وَصَفَهُ بِهِ فَقالَ: حم * وَ الْکِتَبِ الْمُبِینِ * إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَرَکَةٍ إِنَّآ کُنَّا مُنذِرِینَ * فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ، [۱۲] ما تَفْسیرُها فی الباطِنِ؟

«از کتاب خداوند متعال به من خبر بده، کتابی‌که بر پیامبر نازل نمود و به‌وسیله آن با وی سخن گفت، سپس توصیفاتی را برای این کتاب بیان نمود و فرمود: حم، به این کتاب مبین سوگند که ما آن را در شب مبارکی نازل نمودیم و دأب و عادت ما این‌است‌که از بیم‌دهندگان باشیم. در آن شب مبارک هر امر در هم فرورفته و مجملی باز و روشن می‌شود؛ تفسیر باطنی این آیات چیست؟»

امام علیه‌السّلام در جواب او می‌فرمایند: أَمّا حم فَهُوَ مُحَمَّدٌ صَلَّی‌اللَهُ‌عَلَیهِ‌وءَالِهِ‌وسَلَّمَ و هُوَ فی کِتابِ هودٍ الَّذی أُنزِلَ عَلَیهِ و هُوَ مَنقوصُ الحُروفِ و أَمّا الکِتابُ المُبینُ فَهُوَ أَمیرُالمُؤِنینَ عَلیٌّ عَلَیهِ‌السّلامُ و أَمّا اللَیْلَةُ فَفاطِمَةُ عَلَیهاالسّلامُ. [۱۳]

«أمّا حم همان حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم است که در کتابی که بر حضرت هود نازل شده است بدین صورت آمده و برخی از حروف آن (میم اوّل و دال آخر) حذف شده است و أمّا کتاب مبین عبارت است از أمیرالمؤنین علیه‌السّلام و أمّا مراد از آن شب مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها می‌باشد.»

باری، مرحوم علاّمه والد رضوان‌الله‌علیه درباره حقیقت شب قدر می‌فرمودند: «حقیقت شب قدر نزول حقائق عالم و حوادث سال آتی بر قلب امام علیه‌السّلام است و در آن شب این حقائق از عالم کلّیت و إطلاق پائین می‌آید و در مراتب نفس امام تنزّل می‌یابد تا به تشخّص خاصّ خود برسد و حوادث و وقائع سال آینده در نفس امام علیه‌السّلام معیّن گردد. امام در آن شب ناظر ملائکه‌ای هستند که این امور را پائین می‌آورند و سایر اولیائی که به مقام کمال رسیده باشند نیز نزول این امور را بر قلب امام علیه‌السّلام مشاهده می‌نمایند.

شب قدر سراسر سلام و آرامش و عافیت است و در آن ظلمت و کدورت و شیطنت راه ندارد. هرکس بیشتر به امام علیه‌السّلام متّصل باشد بیشتر از این نفحات رحمانیّه مستفیض می‌شود، لذا در این شب دعا برای حضرت امام عصر علیه‌السّلام و توجّه به آن حضرت مطلوب است.»

همچنین برای قرارگرفتن در معرض تجلّیات إلهی، توجّه به توحید و ذکر و یاد دائمی پروردگار مهمترین عمل در شب قدر است. مرحوم علاّمه والد می‌فرمودند: «حالات و ملکاتی که انسان در شب قدر دارد در طول ایّام سال منعکس می‌شود. کسی‌که در شب قدر در عالم وحدت است، در طول سال نیز این معنا در او مشهود است و کسی‌که در عالم کثرت متوغّل است در طول سال نیز به همین معنا مبتلا خواهد بود.

خطورات و توجّهاتی که در شب قدر برای انسان است بر خطورات و حالات سال مؤّر است، حتّی اگر فرض کنیم کسی در شب قدر توجّهش به فرزندش زیاد است، این حال به تمام سال وی تسرّی می‌نماید.»

لذا بر مراقبه تامّه در لیله قدر تأکید أکید داشتند؛ به‌طوری‌که انسان از اوّل شب تا صبح به عبادت و توجّه به حضرت حق جلَ‌اسمُه مشغول باشد و با هیچ‌کس هیچ صحبتی در امر دنیا نکند و به هیچ کار لغو یا مکروهی نپردازد تا از فیوضاتی که در این شب از نفس مقدّس امام زمان علیه‌السّلام تراوش می‌کند بهره وافی ببرد.

در اصطلاح عرفاء بالله نیز، شب قدر، زمان تجلّی انوار إلهی بر قلب سالک است که زمان انکشاف حقیقت برای او خواهد بود.

شب وصل است و طی شد نامه هجر

سَلامٌ فیهِ حَتّی مَطلَعِ الفَجر

دلا در عاشقی ثابت‌قدم باش

که در این ره نباشد کار بی أجر

(دیوان‌حافظ، غزل ۲۵۳، ص۱۱۲.)

ملاّعبدالرّزّاق کاشانی رحمه‌الله‌علیه می‌فرماید:    لَیلَةُ قَدرِ المُریدِ، یُعنَی بِها ابتِدآءُ وُصولِ السّالِکِ إلی مَقامِ البالِغینَ فی المَعرِفَةِ و إلی التَّحَقُّقِ بِمَظهَریَّةِ حَقیقَةِ الحَقآئِقِ و مَرتَبَةِ الجَمعِ و الوُجودِ، و تارةً یُعنَی بِلَیلَةِ القَدرِ أوقاتُ التَّجَلّی کَیفَ ما کانَ، فإشارَتُهُم إلی المَعنَی الأوّلِ هوَ بِقَولِهِم: و لَیلَةُ قَدرِ المَرءِ وَقتُ لِقآئِهِ. و إلی المَعنَی الثّانی هوَ الإشارَةُ بِقَولِ شَیخِ العارِفینَ فی قَصیدَةِ نَظمِ السّلوکِ:

و کُلُّ اللَیالی لَیلَهُ‌القَدرِ إن دَنَتْ

کَما کُلُّ أیّامِ اللِقا یَومُ جُمُعَةِ[۱۴]

«مراد از شب قدر سالک، ابتدای رسیدن وی به مقام کسانی است که در معرفت إلهی به بلوغ لازم رسیده و مظهر حضرت حق گشته و به مرتبه جمع‌الجمعی و وجود نائل شده‌اند، و گاهی منظور از شب قدر سالک آن هنگامی است که خداوند متعال به نحوی بر وی تجلّی نماید. و این سخن عرفا که می‌فرمایند: و شب قدر هر انسانی زمان دیدار وی با پروردگارش است، اشاره به معنای اوّل دارد و شیخ عرفا جناب ابن‌فارض مصری در این بیت از نظم‌السّلوک خود به معنی دوّم اشاره می‌نماید که می‌فرماید:

و تمام شبهای من شب قدر است، اگر او به من نزدیک شود؛ همچنان‌که تمام روزهای دیدار و ملاقات، روز عید و جمعه من است.»

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

بی‌خود از شعششه پرتو ذاتم کردند

باده از جام تجلّیّ صفاتم دادند

(دیوان‌حافظ، غزل ۱۳۹، ص۶۳.)

قاضی سعید قمّی رحمه‌الله‌علیه نیز تنزّلات شب قدر را در سه‌مرتبه صورت‌بندی نموده است. ایشان می‌فرمایند:

فأحَدُ تَنَزُّلاتِها مِنَ العالَمِ النّوریِّ العُلویِّ إلی العالَمِ الرّوحانیِّ معَ المَلَئِکَةِ المُوَکِّلینَ بِإنزالِها مُحتَویَةً علَی حَملِ الحَقآئِقِ الإلهیَّةِ مُستَصحَبَةً لِلعُلومِ و المَعارِفِ الحَقیقیَّةِ و هیَ اللَیلَةُ الإلهیَّةُ الَّتی هیَ مَعنَی لَیلَةِ القَدرِ أی لَیلَةُ اللهِ کَما فی الخَبَر.

و ثانی تَنَزُّلاتِها مِنَ العالَمِ اللَطیفِ القُدسیِّ الرّوحانیِّ إلی اللَطیفَةِ الإلهیَّةِ القَلبیَّةِ مُتَلَبِّسَةً بِکَسوَةِ العِباراتِ و الکَلَماتِ النَّفسیَّةِ و هیَ اللَیلَةُ الرُّبوبیَّةُ الَّتی غابَتْ فیها شَمسُ النُّبُوَّةِ المُحَمّدیَّةِ إلی أن‌یَطلُعَ مِن فَجرِ القآئِمِ علَیهِ‌السّلامُ.

و ثالِثًا تَنَزَّلَتْ معَ المَلَئِکَةِ المُدَبِّرَةِ لِما فی العالَمِ الکَونیِّ فی اللَیلَةِ القَصیرَةِ مِن شَهرِ رَمَضانَ.

بِإِذْنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أَمْرٍ؛ بِإذنِ اللهِ و رضاهُ بَعدَ ما قَدَّرَهُ و قَضاهُ، مِن کُلِّ أمرٍ مِنَ الأمورِ الإلهیَّةِ و العُلومِ الرَّبانیَّةِ و الأحکامِ السَّماویَّةِ المُتَلَبِّسَةِ بِالألبِسَةِ الکَونیَّةِ علَی القآئِمِ مِن ءَالِ مُحَمّدٍ صَلَواتُ‌اللهِ‌علَیهُم بِالإمامَةِ و الخِلافَةِ.

سَلَمٌ؛ دآئِمُ البَرَکَةِ و رَحمَةٌ لِلعالَمینَ مِنَ البَریَّةِ هذِهِ اللَیالی الثَّلاثُ مِن زَمانِ فِقدانِ جَمعیَّةِ النَّبیِّ، حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ؛ إلی أن‌یَطلُعَ فَجرُ یَومِ القِیَمَةِ بِظُهورِ قآئِمِ ءَالِ مُحَمّدٍ صَلَّی‌اللهُ‌علَیهِ‌وعلَیهِم‌أجمَعینَ و عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُم و نُصرَتَهُم للدّین. [۱۵]

«یکی از تنزّلات شب قدر تنزّل آن از عالم نورانی بالاست به عالم روحانی، به همراه فرشتگانی که مأمور نازل‌کردن این شب که حامل حقائق إلهیّه و همراه علوم و معارف حقیقیّه است، می‌باشند و این همان شب إلهی است و روایاتی که در بیان معنای لیله‌القدر تعبیر به «لیلة الله» نموده‌اند إشاره به همین مرتبه دارند.

مرتبه دوّم آن، تنزّل از عالم لطیف قدسی روحانی است به قلب لطیف إلهی پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم، درحالی‌که لباس الفاظ و عبارات و کلمات نفسیّه را بر تن دارد، و این همان شب ربوبی است که خورشید نبوّت حضرت محمّد صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم در آن غروب نمود و پیوسته در غروب خواهد بود تا اینکه به مقام امامت و وصایت رسیده و از سپیده قائم علیه‌السّلام طلوع نماید.

و مرتبه سوّم، تنزّل آن در همان شب کوتاه از ماه مبارک رمضان است، همراه با فرشتگانی که تدبیر عالم کون را برعهده دارند.

و به إذن و رضای خداوند و پس از تحقّق قضا و قدر إلهی، هر أمری از أمور إلهیّه و علوم ربّانیّه و أحکام آسمانی‌ای که لباس عالم دنیا را بر تن نموده است، خدمت آن کسی از آل محمّد صلوات‌الله علیهم‌أجمعین که امامت و خلافت را برپا می‌دارد نازل می‌شود.

تمام این مراتب سه‌گانه شب قدر سلامتی و عافیت و برکت دائمی و رحمت برای جمیع خلائق است، از زمان تنزّل نبیّ أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم از مقام جمعیّت خود، تا طلوع سپیده روز قیامت که از آثار ظهور حضرت صاحب‌الأمر علیه‌السّلام است. خداوند در فرج آنها و یاری ایشان در أمر دین تعجیل بفرماید!»

در به در عمری ازین خانه به آن خانه شدیم

تا به خاک در میخانه مَقر یافته‌ایم

شب قدر از نظر خلق نهان آمد و ما

این شب قدر ز تأثیر سحر یافته‌ایم

(شمع‌جمع، ص۲۱۲.)

علی‌أیّ‌حال، کتابی‌که اینک تقدیم جویندگان حقیقت و مشتاقان تجلّیات إلهی می‌گردد، عرائض حقیر در شبهای قدر سنوات ۱۴۱۹، ۱۴۲۲ و ۱۴۲۵ هجری قمری است که توسّط لجنه علمی مؤّسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلام، پیاده، تدوین و با تغییرات و اضافاتی، آماده طبع گردیده است.

در این جلسات، برای آماده‌نمودن قلوب جهت استفاده از انوار قدسی این لیالی، و بالأخص استفاضه از نفس نفیس حضرت مولی‌الموالی أمیرالمؤنین علیه‌السّلام، مباحثی همچون: اهمّیت دعا و برخی از شرائط آن، چگونگی دستیابی به زندگی شیرین و گوارا، تبیین فناء ماسوی‌الله و بقاء وجه إلهی، چگونگی وصول به حقیقت، نحوه اصلاح نفس و مقابله با هواهای نفسانی، بیان گردیده است.

همچنین درباره اهمّیت شبهای قدر، أعمال مستحبّ آن، وجه نامگذاری شب قدر، سرّ تعدّد شبهای قدر، لزوم استفاده از فرصت إحیاء این لیالی با توجّه تامّ به توحید و عشق به خداوند، در این جلسات، صحبت به میان آمده، و در پایان کتاب نیز مراسم روضه و ذکر مصیبت حضرت أمیرالمؤنین علیه‌السّلام قرار گرفته است.

به امید آنکه با تهذیب نفس و تحصیل سلطان عشق و معرفت در قلب، خود را از یاران خاصّ حضرت بقیّه‌الله‌الأعظم قرار داده و با بشارت جبرئیل به فرج و ظهور موفورالسّرورش در شب بیست‌وسوّم ماه مبارک رمضان، با قلبی محکم و مطمئن، توفیق یاری و نصرت آن حضرت، نصیب گردد؛ چراکه در روایات وارده شده است که: در لیله جمعه بیست‌وسوّم ماه رمضان، ناگهان فریاد جبرئیل علیه‌السّلام در آسمان و زمین طنین‌انداز می‌شود و حضرت قائم علیه‌السّلام را به نام مبارک او و پدر بزرگوارش می‌خواند! اهل مشرق و مغرب از مهابت و شکوه این صیحه آسمانی، هراسان می‌شوند و رعب و ترس بر قلب‌ها حاکم می‌گردد. [۱۶]

السّلامُ علَیکَ یا أمیرَالمُؤِنینَ و سَیّدَ الوَصیّینَ و إمامَ المُوَحِّدینَ و یَعْسوبَ المُؤِنینَ و قآئِدَ الغُرِّ المحَجَّلینَ. السّلامُ علَی میزانِ الأعمالِ و مُقَلِّبِ الأحوالِ و سَیفِ ذی‌الجلالِ و ساقی السَّلسَبیلِ الزُّلالِ أمیرِالمُؤِنینَ و رحمةُ اللهِ و برکاتُه.

یا مُحَمّدُ یا عَلیُّ! یا عَلیُّ یا مُحَمّدُ! اکْفِیانی فَإنّکُما کافِیایَ و انْصُرانی فَإنّکُما ناصِرایَ! یا مَولانا یا صاحبَ‌الزَّمانِ! الغَوثَ الغَوثَ الغَوثَ! العَجَلَ العَجَلَ العَجَلَ! أدرِکنی أدرِکنی أدرِکنی! السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ! بِرَحمتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمین. [۱۷]

و ما تَوفیقی إلاّ بِاللهِ علَیهِ تَوَکَّلْتُ و إلَیهِ أُنیب. و ءَاخِرُ دَعْوانا أنِ الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمین.

رمضان‌المبارک ۱۴۴۲ هجریّه قمریّه

علَی هاجِرِها ءَالافُ التّحیّةِ و الثّنآء

و أنا العبدُ الفقیرُ الرّاجی رحمةَ رَبِّه الغنیّ

السیّد محمّدصادق الحسینیّ الطّهرانیّ

پانویس

۱. آیات ۱ تا ۵، از سوره ۹۷: القدر.

۲. قسمتی از آیه ۳، از سوره ۴۴: الدّخان.

۳. المیزان، ج۲۰، ص۳۳۲.

۴. در تفسیر المیزان از تفسیر برهان از سعدبن‌عبدالله با إسناد خود از أبوبصیر نقل نموده است که: کُنْتُ مَعَ أبی‌عَبدِاللهِ علَیهِ‌السّلامُ فذَکَرَ شَیئًا مِن أمرِ الإمامِ إذا وُلِدَ، فقالَ: اسْتَوْجَبَ زیادَةَ الرّوحِ فی لَیلَةِ القَدرِ. فقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ أ لَیسَ الرُّوحُ هوَ جَبرَئیلَ؟ فقالَ: جَبرَئیلُ مِنَ المَلَئِکَةِ و الرّوحُ أعظَمُ مِنَ المَلَئِکَةِ؛ ألَیسَ أنّ اللهَ عَزَّوجَلَّ یَقولُ: تَنَزَّلُ الْمَلَنءِکَةُ وَ الرُّوحُ. (المیزان، ج۲۰، ص۳۳۵)

«همراه امام صادق علیه‌السّلام بودم و آن حضرت پاره‌ای از شؤن امام را در هنگام ولادت بیان نمودند و سپس فرمودند: امام موجب زیادتی روح در شب قدر می‌گردد. عرض کردم: فدایت شوم مگر روح همان جبرئیل نیست؟ حضرت فرمود: جبرئیل از ملائکه است، و روح از ملائکه بزرگتر است؛ آیا خداوند عزّوجلّ نمی‌فرماید: فرشتگان و روح پائین می‌آیند.»

۵. تفسیرفرات‌الکوفی، ص۵۸۱ و ۵۸۲؛ و بحارالأنوار، ج۲۵، ص۹۷؛ و ج۴۳، ص۶۵.

۶. حضرت امام علیّ‌بن‌موسی‌الرّضا علیه‌آلاف‌التّحیّه‌والثّنآء در عبور از شهر نیشابور، در جواب درخواست بیان حدیثی از سوی برخی از علماء آن دیار، این حدیث را با سلسله متّصل از پدر بزرگوار خویش تا رسول الله صلّی‌اللّه‌علیه وآله‌وسلّم نقل فرمودند که: حَدَّثَنی جَبرَئیلُ علَیهِ‌السّلامُ قالَ: سَمِعْتُ رَبَّ العِزَّةِ سُبحانَهُ‌وتَعالی یَقولُ: کَلِمَةُ لا إلهَ إلاّ اللهُ حِصْنی فمَن قالَها دَخَلَ حِصْنی و مَن دَخَلَ حِصْنی أمِنَ مِن عَذابی. (کشف‌الغمّة، ج۲، ص۳۰۸)

همچنین در عیون‌أخبارالرّضا علیه‌السّلام این‌گونه روایت شده است: سَمِعْتُ اللهَ عَزَّوجَلَّ یَقولُ: لا إلهَ إلاّ اللهُ حِصْنِی فمَن دَخَلَ حِصْنی أمِنَ مِن عَذابی. قالَ: فلَمّا مَرَّتِ الرّاحِلَةُ نادانا: بِشُروطِها و أنا مِن شُروطِها. (عیون‌أخبارالرّضا علیه‌السّلام، ج۲، ص۱۳۵)

۷. امام‌شناسی، ج۵، ص۱۴۰ و ۱۴۱.

۸. شیخ کلینی ره در بیان کیفیّت نماز پیامبر أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم در شب معراج، روایت مفصّلی را از امام صادق علیه‌السّلام نقل می‌کند که آن حضرت فرمودند: ثُمَّ أوحَی اللهُ عَزَّوجَلَّ إلَیهِ: اقْرَأْ یا مُحَمَّدُ! نِسبَةَ رَبِّکَ تَبارَکَ‌وتَعالی: قُلْ هُوَ اللَهُ أَحَدٌ * اللَهُ الصَّمَدُ * لَمْ‌یَلِدْ وَ لَمْ‌یُولَدْ * وَ لَمْ‌یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ... ثُمَّ أوحَی اللهُ عَزَّوجَلَّ إلَیهِ اقْرَأْ: إِنَّآ أَنزَلْنَهُ، فإنّها نِسبَتُکَ و نِسبَةُ أهلِ بَیتِکَ إلی یَومِ القِیَمَةِ. (الکافی، ج۳، ص۴۸۵ و ۴۸۶)

۹. البرهان‌فی‌تفسیرالقرءَان، ج۵، ص۷۱۳؛ و بحارالأنوار، ج۲۵، ص۷۱.

۱۰. الکافی، ج۴، ص۵۷۷.

۱۱. البرهان‌فی‌تفسیرالقرءَان، ج۵، ص۷۱۴؛ و بحارالأنوار، ج۲۵، ص۹۷.

۱۲. آیات ۱ تا ۴، از سوره ۴۴: الدّخان.

۱۳. الکافی، ج۱، ص۴۷۹.

۱۴. لطآئف‌الأعلام فی‌إشارات‌أهل‌الإلهام، ج۲، ص۶۰۵ و ۶۰۶.

۱۵. أسرارالعبادات وحقیقه‌الصّلوة، ص۹۶ تا ۹۸.

۱۶. در کتاب غیبت نعمانی از أبی‌بصیر از امام محمّدباقر علیه‌السّلام روایت کرده است که: الصَّیحَةُ لاتَکونُ إلاّ فی شَهرِ رَمَضانَ لِأَنّ شَهرَ رَمَضانَ شَهرُ اللهِ و الصَّیحَةُ فیهِ هیَ صَیحَةُ جَبرَئیلَ علَیه‌السّلامُ إلی هذا الخَلقِ. ثُمَّ قالَ: یُنادی مُنادٍ مِنَ السَّمآءِ بِاسْمِ القآئِمِ علَیه‌السّلامُ فیَسمَعُ مَن بِالمَشرِقِ و مَن بِالمَغرِبِ لایَبقَی راقِدٌ إلاّ اسْتَیقَظَ و لا قآئِمٌ إلاّ قَعَدَ و لا قاعِدٌ إلاّ قامَ علَی رِجْلَیْهِ فَزِعًا مِن ذلِکَ الصَّوتِ؛ فرَحِمَ اللهُ مَنِ اعْتَبَرَ بِذلِکَ الصَّوتِ فأَجابَ؛ فإنّ الصَّوتَ الأوّلَ هُوَ صَوتُ جَبرَئیلَ الرّوحِ الأمِینِ علَیه‌السّلامُ.

ثُمَّ قالَ علَیه‌السّلامُ: یَکونُ الصَّوتُ فی شَهرِ رَمَضانَ فی لَیلَةِ جُمُعَةٍ لَیلَةِ ثَلاثٍ‌وعِشرِینَ فلاتَشُکّوا فی ذلِکَ و اسْمَعوا و أطیعوا، و فی ءَاخِرِ النَّهارِ صَوتُ المَلعونِ إبْلیسَ یُنادی: ألا إنّ فُلانًا قُتِلَ مَظلومًا لِیُشَکِّکَ النّاسَ و یَفتِنَهُم. فکَم فی ذلِکَ الیَومِ مِن شاکٍّ مُتَحَیِّرٍ قَدهَوَی فی النّارِ! فإذا سَمِعْتُمُ الصَّوتَ فی شَهرِ رَمَضانَ فلاتَشُکّوا فیهِ أنّهُ صَوتُ جَبرَئیلَ. و عَلامَةُ ذلِکَ أنّهُ یُنادی بِاسْمِ القآئِمِ و اسْمِ أبیهِ حَتّی تَسمَعَهُ العَذْرآءُ فی خِدْرِها فَتُحَرِّضُ أباها و أخاها علَی الخُروجِ. (الغیبة نعمانی، ص۲۵۴)

۱۷. بحارالأنوار، ج۹۹، ص۱۱۹؛ و مفاتیح‌الجنان، ص۱۱۵ و ۱۱۶. دعای فرج

مطالب جدید