بطلان وهّابیت

گلشن احباب (جلد دوم) - مجلس بیست‌ویکم -بطلان وهّابیت.

أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ

و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ

و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم

وهّابیان به ظاهر دم از توحید می‌زنند و ادّعا می‌کنند که دیگر فرق اسلامی به شرک مبتلا هستند با اینکه بوئی از توحید نبرده‌اند.

از حذیفی امام جماعت مسجدالنّبی صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم نقل کرده‌اند که از افتخارات خود می‌دانست و می‌گفت: من در مدت پانزده سالی که امام جماعت مسجدالنّبی هستم حتّی یک‌بار هم به حضرت رسول الله صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم سلام نکردم.

با اینکه اینها روزی پنج مرتبه نماز می‌خوانند و روزی پنج مرتبه وارد مسجدالنّبی می‌شوند، با این‌حال حتّی یک‌بار هم به حضرت سلام نکرده و از افتخارات خود می‌داند؛ یعنی می‌گوید: من آن‌قدر متوجّه خدایم و در توحید قوی هستم که اصلاً به غیرخدا کاری ندارم، حتّی به رسول خدا هیچ کاری ندارم!

لذا دفعه اوّلی که خدمت آقا مشرّف شدیم به مدینه منوّره، اجازه می‌دادند رو به قبر حضرت رسول أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم بایستیم و دعا کنیم و فقط بوسیدن قبر جرم محسوب می‌شد، أمّا الآن اصلاً اجازه نمی‌دهند رو به قبر بایستیم، به‌هیچ‌وجه اجازه نمی‌دهند و کسی‌که به سمت قبر حضرت ایستاده دستهای خود را بلند کند او را رو به قبله می‌کنند.

انکار شفاعت

در صورتی که شفاعت اصل مهمّی از اصول شیعه و بلکه اسلام است. اینها می‌گویند: «خدا، بدون شفاعت پیغمبر!» و این عین غلط و اشتباه است.

خدای بدون رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم، خدای بدون أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام، خدای بدون حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها، خدای بدون أئمّه معصومین علیهم‌السّلام، به چنین خدائی اصلاً نمی‌توانیم دسترسی پیدا کنیم! چون مظهر أتمّ پروردگار رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم است، ما چگونه می‌توانیم بدون مظهر أتمّ خدا به خدا دسترسی داشته و به لقاء او مشرّف شویم؟ اصلاً امکان ندارد.

اینکه در روز جزاء تمام خلائق، حتّی أنبیاء محتاج شفاعت حضرت ختمی‌مرتبت هستند، معنایش همین است؛ یعنی مظهر أتمّ پروردگار، مظهر أتمّ صفات إلهیّه، حضرت رسول اکرم است. باب الله الأعظم، پیغمبر أکرم است. آن‌وقت انسان چگونه می‌تواند بگوید: من برای ورود به خانه اصلاً احتیاجی به درب آن خانه ندارم؟! توحید مثل قلعه‌ای می‌ماند که تنها یک در دارد و هیچ منفذی برای ورود ندارد و نمی‌شود از هیچ طریق دیگری وارد آن شد.

حقیقتةً اینها به توحید نرسیده و آن را استشمام نکرده‌اند و لمس ننموده‌اند. توحید دژ محکمی است که بابش رسول خدا صلّی‌الله‌علیه وآله‌وسلّم می‌باشد، بابش أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام است، بابش حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و أئمّه معصومین علیهم‌السّلام هستند.

تشبیه به حمار طاحونه

اینها مثل حمار طاحونه هستند؛ مثل چهارپائی هستند که آن را به آسیاب بسته و چشمش را می‌بندند و صبح تا شب دور می‌زند، شب که چشمانش را باز می‌کنند مشاهده می‌کند که در همان‌جای اوّل است. حذیفی و أمثال آن مثل این حمار هستند و ای کاش مثل این حمار بودند! خیلی بدترند! اینها بر فطرت اسلام به دنیا آمدند: ما مِن مَوْلودٍ یولَدُ إلاّ عَلَی الفِطْرَةِ فَأَبَواهُ اللَّذانِ یُهَوِّدانِهِ و یُنَصِّرانِهِ و یُمَجِّسانِهِ.[۱] «هر بچّه‌ای بر فطرت حقّه اسلام به دنیا می‌آید، بعداً پدر و مادرش هستند که او را یهودی، نصرانی یا مجوسی می‌کنند.» و إلاّ ذاتاً بر اساس فطرت متولّد می‌شود.

ولی مع‌الأسف! اینها به‌واسطه همین تخیّلات و توهّمات خود مسیرهای باطل را طی کرده و آن‌قدر از خدا دور افتادند که چهره‌هایشان مکدّر و مستقبح شده، به نحوی که اصلاً انسان نمی‌تواند به صورت آنها نگاه کند! آن‌قدر از خدا دور شده و کدر شده‌اند که حتّی یک روزنه نورانی در صورتشان پیدا نمی‌شود. در قلبشان هیچ نوری نیست که در صورتشان منعکس شود.

اگر کسی قرب به‌سوی حقّ پیدا کند منوّر می‌شود. صورت حکایت از روح دارد؛ آنچه در دل جا بگیرد در صورت منعکس می‌شود. لذا حضرت رسول أکرم، أئمّه طاهرین و أولیاء خدا تمام اشخاص را از صورتشان می‌شناسند که آیا مؤمن است یا منافق؟ ایمان او در چه درجه‌ای است؟ نفاق او در چه درجه‌ای است؟ چه صفتی دارد؟ تمام اینها در صورت منعکس می‌شود. چقدر أهل عبادت است؟ چکار می‌کند؟ در قلب او حقّانیّت هست یا نیست؟ چه می‌گوید؟ آیا گفتارش حقّ است؟ تمام اینها در صورت منعکس می‌شود.

اگر چنانچه مثل حمار طاحونه بودند باید وقتی چشمهای ایشان را باز می‌کردی خود را در همان‌جای اوّل می‌دیدند، درحالی‌که روز قیامت وقتی پرده از جلوی چشمانشان برداشته می‌شود، فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَآءَکَ،[۲] می‌بینند که در قعر جهنّم هستند؛ یعنی آن فطرت اوّلیّه را بالکلّ از دست داده و در جائی هستند که هیچ‌کس نمی‌تواند آنها را خلاص کند، لذا صدایشان بلند می‌شود که: رَبَّنَآ أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَی خُرُوجٍ مِن سَبِیلٍ.[۳] «پروردگارا! دوبار ما را به مرگ رسانیدی و دوبار ما را زنده گردانیدی، به گناهانمان اعتراف کردیم! آیا راه بازگشتی هست؟» راه بازگشتی نیست!

بی‌اثربودن عبادات وهّابی‌ها

حالا روزها و شبها عبادت کنند، نماز تراویح بخوانند؛ همین حذیفی دو ساعت تمام ملّت را معطّل کند و با صدای بلند نماز بخواند، مرد و زن و کودک با چه مشقّتی در خیابانهای متّصل به مسجدالنّبی ایستاده و در سرما نماز تراویح می‌خوانند، در قنوت رکعت آخر امام جماعت دعا می‌کند و بعضی از اینها اشک می‌ریزیند! آیا این عبادت أثر دارد یا مثل حمار طاحونه می‌مانند؟

گرچه مستضعفین ایشان اگر از روی صدق عبادت کنند و خطای آنها از جهت اشتباه در مصداق باشد، عذاب نمی‌شوند ولی آن بهره‌ای که باید داشته باشند ندارند! آقا می‌فرمودند: اینها هر چقدر عبادت کنند بهره‌ای که باید را ندارند و به مقامات أبرار نمی‌رسند.

أمّا آنهائی که علم به حقّانیّت أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام دارند ولی انکار می‌کنند، دیگر مثل حمار طاحونه نیستند؛ خیلی بدترند، خیلی بدترند!

خیلی از ایرانی‌ها وقتی صدای قرآن آنها را می‌شنوند، می‌گویند: به‌به! چه صدای عالی‌ای! چه نماز با حضور قلبی! درحالی‌که این‌طور نیست؛ هر چقدر هم به حسب ظاهر تجویدشان خوب باشد، تلفّظشان خوب باشد، صدایشان خوب باشد فائده‌ای ندارد. صورتهایشان آن‌قدر کریه و زشت است که قابل تماشاکردن نیست و این انعکاس همان عداوتی است که در قلب خود نسبت به أمیرالمؤمنین و رسول أکرم و حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیهم‌أجمعین دارند.

امسال که مشرّف شدیم باب جبرئیل را بالکلّ بسته بودند و نمی‌گذاشتند کسی وارد شود، همچنین باب النّساء که کنار آن است را نیز بسته بودند و ما از بابهای غربی وارد می‌شدیم. این شرطه‌های أمر به معروف در محل خانه مطهّر حضرت فاطمه زهرا که به احتمال قریب به یقین قبر حضرت است، ایستاده بودند و نمی‌گذاشند احدی از ایرانیها در آنجا نماز بخواند یا بایستند و سلام بدهد. تا وارد می‌شدیم اشاره می‌کردند که عبور کنید! از آنجا که عبور می‌کردیم در کنار قبر رسول أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم رحلهای قرآن را به صورت عرضی گذاشته بودند که ایرانی‌ها جلو نیایند.

حالا اینها چه بهره‌ای می‌برند؟! هر چقدر هم با تجوید و صدای خوب نماز تراویح بخوانند، اصلاً بهره‌ای ندارند! وقتی می‌گوید: پانزده سال است امام جماعت مسجدالنّبی شده‌ام ودر این مدّت حتّی یک‌بار هم به حضرت رسول سلام نکردم و این را از افتخارات خود می‌شمارد، ببینید در چه ظلماتی قرار دارد! آن‌قدر بی‌توفیق است که روزی پنج‌بار به حرم مشرّف می‌شود و در مدّت پانزده سال حتّی یک‌بار هم توفیق سلام به حضرت را پیدا نکرده است!

سابقاً افراد می‌توانستند بیرون حرم رو به حضرت نشسته و از دور زیارت کنند أمّا امسال شرطه‌ها مانع می‌شدند، حتّی من دیدم که بعضی از مخدّرات ایستاده بودند و مشغول زیارت بودند، شرطه آمد و آنها را هل داد! می‌گویند: باید توجّه به خدا باشد و بس! اصلاً نباید به غیرخدا توجّه نمود.

توجّه به معصومین علیهم‌السّلام

درحالی‌که در لسان شیعه و اعتقاد شیعه توجّه به حضرت رسول صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم همان توجّه به خداست. توجّه به حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نفس توجّه به خدا و راه رسیدن به خداست. توجّه به أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام نفس توجّه به خدا بوده و دوتا نیستند! بلکه اگر کسی بخواهد راه خدا را طی کند و به خدا توجّه پیدا کند أصلاً بدون توجّه به أئمّه معصومین علیهم‌السّلام امکان ندارد.

در روایات وارد شده است که: اینها که عناد با اهل بیت علیهم‌السّلام دارند در عذابند، از خدا دورند و خدا آنها را به رو در آتش می‌اندازد. و واقعاً انسان بُعد از پروردگار را به وضوح در صورتهای اینها مشاهده می‌کند.

إن‌شاءالله امیدواریم که خلیفه مطلق حضرت حقّ، حضرت بقیّه‌الله‌الأعظم أرواحُنالترابِ‌مقدمِه‌الفِداء ظهور فرموده و حرمین شریفین را از دست این ناپاکها نجات دهند و همه ما باید منتظر باشیم و برای ظهور حضرت دعا کنیم.

امسال در ضلعی که مستجار هست، از قسمت حجر إسماعیل تا رکن یمانی، چند نفر به صورت ممتد ایستاده بودند و نمی‌گذاشتند أحدی طرف مستجار بیاید. یک‌بار رفتم که مستجار را ببوسم، گفت: زحام! زحام! یعنی ازدحام می‌شود. گفتم: اینجا که یک نفر هم نیست! گفت: چرا ازدحام می‌شود، برو و حجرالأسود را ببوس! گفتم: حجرالأسود را که نمی‌شود بوسید، ازدحام آنجاست!

همه اینها از روی بغض به أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام است. إن‌شاءالله امیدواریم خدا حرمین شریفین را از دست این ناپاکان نجات دهد و در دست أخیار و أبرار و أولیاء خدا قراردهد.

مگر نفرمود: وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّآنءِفِینَ وَ الْقَآنءِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ.[۴]

«خانه مرا برای طواف‌کنندگان و نمازگزاران و رکوع‌کنندگان و کسانی‌که سجده به‌جای می‌آورند تطهیر کن.» و در آیه مبارکه دیگر می‌فرماید: یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَیَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا.[۵] «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید همانا مشرکان نجس هستند، پس بعد از این سال نباید به مسجدالحرام نزدیک شوند.»

اینها هم باطناً همانند مشرکین نجس هستند؛ زیرا دشمنی أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام را دارند، بعد لقب مشرک را به ما نسبت‌داده می‌گویند: شما که درِ سنگی و چوبی را می‌بوسید مشرک هستید. اللهمَّ وَفِّقْنا لِما تُحِبُّ و تَرضَی و جَنِّبْنا عَمّا یُسخِطُکَ و تَنهَی.

اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم

پانویس

۱. من‌لایحضره‌الفقیه، ج۲، ص۴۹.

۲. قسمتی از آیه ۲۲، از سوره ۵۰: ق.

۳. قسمتی از آیه ۱۱، از سوره ۴۰: غافر ا) لمؤمن (.

۴. ذیل آیه۲۶، از سوره ۲۲: الحجّ.

۵. قسمتی از آیه ۲۸، از سوره ۹: التّوبة.

مطالب جدید