تسلیم (کتاب گلشن احباب)

گلشن احباب (جلد دوم) - مجلس هجدهم - تسلیم.

أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ

و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ

و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم

آنچه به کرّات خدمت سروران عرض شده و در کتب عرفانی مسطور می‌باشد، مسأله تسلیم است، مسأله بیرون‌آمدن از هوای نفس، و مشتهیات نفسانی را فدای حق کردن است.

بعضی کارها را انسان میل دارد انجام دهد و به نظرش این کار هیچ اشکالی نداشته و بسیار هم عالی می‌باشد، أمّا در متن واقع برای او ضرر دارد؛ من باب مثال اینکه با چه کسی معاشرت نمائیم؛ گاهی وقتها بعضی از رفقا از آقا سؤال می‌کردند: ما در بین رفقا با چه کسی معاشرت داشته باشیم؟ آقا می‌فرمودند: فعلاً با هیچ کس!

با اینکه همه رفقا خوب هستند، همه در مسیر خدا قرار دارند و همّشان خداست. همه مابه‌الاشتراک دارند، البتّه فعلاً! هنوز که موسم امتحان نرسیده تا معلوم شود چه کسی به کلاس بالاتر می‌رود و چه کسی نمی‌رود، فعلاً همه در یک کلاس نشسته‌اند و مابه‌الاشتراک دارند؛ همه به دنبال توحید و خدا هستند، با این‌حال آقا می‌فرمودند: فعلاً شما با هیچ‌کس معاشرت نداشته باشید.

یکی از این آقایان توسّط بنده چندین بار به تناوب از خدمت آقا سؤال کرد: آقا من از بین رفقا با چه کسی انس خصوصی داشته باشم؟ بار اوّل آقا فرمودند: حالا یک مقدار دیگر صبر کنید! بعد از یک سال دومرتبه از محضر آقا این سؤال را پرسید، آقا فرمودند: إن‌شاءالله بعداً خواهم‌گفت! با اینکه بعضی از رفقا که سؤال می‌کردند فوراً می فرمودند: شما با فلانی باشید.

غرض اینکه: اگر به فردی گفته شود: آقاجان! شما با فلان شخص همنشین نباشید و معاشرت با ایشان به صلاح شما نیست، معنایش این‌است‌که گرچه او شخص بسیار خوبی هم باشد و کارهایش هم درست باشد أمّا صلاح شما نیست که با آن شخص رفت‌وآمد کنید! و اگر چنانچه رفت‌وآمد کنید، خطراتی متوجّه شما خواهد شد.

مثل طفلی که دوست دارد همه چیز بخورد و اگر پدر یا مادر جلوی او را نگیرند مسلّماً در معرض خطر قرار می‌گیرد. یک‌بار یکی از اطبّاء می‌گفت: به سبب همین مسائل مجبور شدند در بیمارستان یک بچّه نوزاد چند ماهه را عمل روده کنند.

غرض اینکه: انسان باید در راه خدا تسلیم باشد و اگر گفتند: با فلان رفیق انس داشته باش، بگوید: چشم! با فلان رفیق انس نداشته باش، بگوید: چشم! اگرچه محبّتش نسبت به آن رفیق از محبّت پدر نسبت به فرزند و فرزند نسبت به پدر بیشتر باشد ولی باید اطاعت کند، چون با اینکه هر دو در یک مسیر بوده و هر دو به دنبال خدا هستند أمّا به صلاحش نیست.

لزوم حاکم‌نمودن تشخیص ولیّ خدا بر تشخیص خود

در سیر و سلوک، انسان همیشه باید تشخیص خود را محکوم تشخیص ولیّ خدا قرار دهد، هیچ‌گاه نباید به خواب یا مکاشفه خود اهمّیّت بدهد و باید این مکاشفات نزد او از درجه اعتبار ساقط باشد، مگر اینکه مکاشفه را برای استاد نقل کند و استاد تأیید نماید.

سالک مادامی که از نفس نگذشته و به مقام طهارت نرسیده است نباید هیچ‌یک ازخوابها و مکاشفات خود را معتبر بداند و نباید برای آنها نزد خود حسابی باز کند، چون همان‌طور که ممکن است در نفس‌الأمر این مکاشفات إلهی و صحیح باشد، احتمال هم دارد شیطانی و نفسانی باشد.

بعضی می‌گویند: آقا ما درخواب دیدیم به ما گفتند: شما فلان ذکر را بگوئید. و سر خود مشغول آن ذکر می‌شوند! بارها شد که آقا می‌فرمودند: نباید آن ذکر را بگوئید! تشخیصش با ولیّ خداست که شما چه ذکری را بگوئید و چه ذکری را نگوئید! بارها شده بود مثلاً آقا به بعضی دستور می‌دادند که شما سیصد مرتبه لا إلهَ إلاّ الله بگوئید. بعد خدمت آقا می‌آمدند می‌گفتند: ذکر ما کم است. یا به حقیر می‌گفتند: از آقا تقاضا کنید آن را اضافه کنند!

تشخیص با ولیّ خداست که اضافه کند یا نکند! وقتی دکتر آنتی‌بیوتیک یا دوای مسکّنی می‌دهد مقدار و کمّیت آن با طبیب است.

هیچ‌گاه سالک نباید به مکاشفات و منامات خود ترتیب أثر بدهد تا وقتی که بر آن مهر تأیید نخورده است. تا سالک از نفس نگذشته و به مقام طهارت نرسیده آگاه بر منامات و مکاشفات نخواهد شد، چون هرچقدر بالا رفته باشد و مقامات عالیه داشته باشد باز ممکن است در مکاشفات او نفس شرکت داشته باشد.

علی أیّ حال، تشخیص آن با خودش نیست! این مطلب را عرض می‌کردیم که انسان تا مادامی که نفس دارد و مشتهیات نفسانی او را إحاطه کرده است، دوست دارد طبق میل خود رفتار نماید و اگر به هوای نفس خود عمل کند درّه‌های مخوفی در پیش دارد.[۱]

پانویس

۱. متأسّفانه ادامه این جلسه ضبط نشده است.

مطالب جدید