حرکت به سوی خدا

گلشن احباب جلد دهم - جلسه صد و سی و سوم؛ حرکت به‌سوی خداوند، با تمام وجود.

أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ

و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ

و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم

مؤمن باید در سلوک راه خدا از همه وجودش استفاده کند و جسم و روح و همه وجودش را به حرکت درآورد. باید خدا را عبادت کند؛ در نماز بایستد و رکوع و سجده‌های طولانی انجام دهد. مستحبّ است انسان در رکوع سه یا پنج یا هفت مرتبه سُبْحانَ رَبّیَ العَظیمِ و بِحَمْدِه بگوید و بعد یک مرتبه صلوات بفرستد. در سجده نیز همین‌طور، سه یا پنج یا هفت مرتبه سُبْحانَ رَبّیَ الأعلَی و بِحَمْدِه بگوید و سپس یک مرتبه صلوات بفرستد. [۱]

استفاده از اعضاء و جوارح، در راه خدا

انسان باید از دست و چشم و اعضاء و جوارح خود برای سلوک راه خدا استفاده نماید و با چشم خود آیات پروردگار را مشاهده کند و آنچه برای لقاء پروردگار جنبه مقدّمیّت دارد را انجام داده و آنچه منهیٌ‌عنه است را ترک نماید؛ اگر چنین شد، به این چشم می‌گویند: چشم غیرغافل و متوجّه! نباید خواب او زیاد باشد، نباید چشم‌های خود را روی هم قرار دهد تا به خواب فرو رفته غفلت او را بگیرد.

چقدر سرمایه وجودی خود را به‌واسطه همین خواب زیاد از دست می‌دهیم؛ انسان تقریباً ثلث عمر خود را در خواب می‌گذراند؛ یعنی به‌طور متوسّط هشت ساعت در شبانه‌روز خواب است.

در دوران کودکی که بیش از این مقدار است؛ بچّه‌ای که متولّد می‌شود بیشتر اوقات خواب است، همچنین بچّه شش ساله هشت ساعت که نمی‌خوابد! ده تا دوازده ساعت می‌خوابد و همین‌طور عمر او می‌گذرد و بزرگ می‌شود تا برسد به بیست سال که هشت ساعت یا بیشتر می‌خوابد.

بله اگر پیرمرد شود و سنّش بالا رود خوابش نمی‌برد و کم می‌خوابد، أمّا به‌طور متوسّط انسان ثلث عمر خود را در خواب است. حالا ممکن است بعضی بیشتر یا بعضی کمتر از این باشد.

این غفلت چشم است؛ در روایت داریم که: چشم أقلُّ شکراً از سائر أعضا است، زیرا منشأ غفلت از یاد خداست؛ لَیسَ فی الجَوارِحِ أَقَلُّ شُکْرًا مِنَ العَیْنِ فَلاتُعْطوها سُؤْلَها فَتَشغَلَکُم عَن ذِکْرِ اللَهِ[۲] «در میان أعضاء بدن، ناسپاس‌تر از چشم وجود ندارد؛ پس خواسته‌های او را برآورده نکنید که شما را از یاد خدا باز می‌دارد.»

شاید این روایت اشاره به همین جهت باشد؛ یعنی درصورتی‌که انسان با این چشم معصیت پروردگار نکند باز هم شکر آن از همه کمتر است و احتمال می‌رود حضرت که می‌فرمایند: شکر چشم کمتر است، نظر به این دارند که این چشم بیشتر معصیت پروردگار کرده و به چیزهائی که از آنها نهی شده است نگاه می‌کند.

ترک گناه

سالک تا منهیّات را ترک نکرده محال است قدمی جلو برود؛ نقطه شروع کار این‌است‌که انسان منهیّات را ترک کند، چون تا زمین را آماده نکرده و حشرات را از روی آن جمع ننموده باشد چگونه می‌تواند در این زمین کشت کند؟! نمی‌شود و محصولی نمی‌دهد!

اوّلین کاری که سالک باید انجام دهد این‌است‌که گناه را از صفحه وجود خود قلع و قمع کرده دفتر گناه را ببندد؛ گوشش گناه نکند، دستش گناه نکند، پایش گناه نکند و همین ریاضت محسوب می‌شود؛ این اوّلین کار است و باید از خدا مدد گرفت.

لزوم کم‌خوردن و روزه

باری، انسان در سیر إلی الله باید جمیع أعضاء و جوارح خود را به حرکت درآورد، باید زحمت بکشد و به خود گرسنگی دهد. روزه که این‌قدر مستحبّ است برای چیست؟ برای اینکه سالک مواقفی دارد که بدون روزه نمی‌تواند از آن عبور کند؛ باید روزه بگیرد و معده را خالی نگه دارد.

اندرون از طعام خالی دار

تا در او نور معرفت بینی[۳]

شکم پر، منوّر به نور إلهی نمی‌شود! مرحوم قاضی رضوان‌الله تعالی‌علیه که می‌فرمودند: حدیث عنوان بصری را در جیب خود نگه داشته و مطالعه کنید، برای این‌است‌که انسان غافل می‌شود و باید مطالعه کند تا غفلتش برطرف شود.

حضرت می‌فرمایند: مامَلَأَ ءَادَمیٌّ وِعآءً شَرًّا مِن بَطْنِهِ[۴] «آدمی هیچ ظرفی را بدتر از شکم خود پر نکرده است.»

اگر انسان این حدیث را یک مرتبه بخواند، وقتی سر سفره می‌نشیند و غذاهای چرب و متنوّع را می‌بیند فراموش می‌کند، أمّا اگر هفته‌ای دو مرتبه یا بیشتر این حدیث را مطالعه کند و نصب‌العین خود قرار دهد، در خوردن ملاحظه می‌کند.

مردم برای دنیای خود چه ملاحظاتی می‌کنند! عجیب است! این افرادی‌که در مسابقات پرورش اندام شرکت می‌کنند، غذا که می‌خورند بر روی یک گرم آن حساب می‌کنند و این‌طور نیست که اگر به میهمانی بروند و برایشان شربت بیاورند آن را سر بکشند، نه! پزشک تغذیه دارند و روی یک گرم غذا نیز حساب می‌کنند، کجا آب بخورند، چقدر آب بخورند، چقدر غذا بخورند! اینها برای چیست؟ برای اینکه زیبائی بدنشان از همه ممتاز باشد.

خود بنده دیدم در مجلسی یکی از همین آقایان ورزشکار که عضلات عجیب و پیچیده‌ای داشت غذا که آوردند نخورد و گفت: ما باید روی حساب غذا بخوریم و غذای ما باید روی گرم محاسبه شود.

شما نگاه کنید برای دنیای خود این‌قدر اهتمام می‌ورزند و ریاضت می‌کشند! کدام ریاضت بالاتر از اینکه غذا برایش بیاورند و نخورد؟! البتّه این ریاضت إلهی محسوب نمی‌گردد، چون این‌کار را می‌کنند که به مطلوب خود برسند و اندامشان از تمام خلائق زیباتر باشد.

ثمّ ماذا؟! بعدش چه؟! چه چیزی به‌دست می‌آورد؟ آیا به لقاء خدا مشرّف می‌شود؟ آیا بهره‌های معنوی کسب می‌کند؟ علمش زیاد می‌شود، تقوایش زیاد می‌شود؟ نه! همه‌اش دنیاست و برای دنیا کار می‌کنند و ریاضت می‌کشند.

مثل همان مرتاض هندی که یک دانه بادام را روی دستش می‌کارد و دور آن خاک می‌ریزد و هر روز در مقابل آفتاب نگه می‌دارد و آبش می‌دهد و شبها نیز همین‌طور دست خود را نگه می‌دارد تا این گیاه رشد کند، اینها برای چیست؟ برای اینکه بتواند مثلاً لوکوموتیو یا هواپیما را نگه دارد!

این دنیاست! برای خدا که کار نمی‌کند، وقتی برای خدا نبود فرقی نمی‌کند، همه‌اش دنیاست، منتها أشکال آن فرق می‌کند، یکی به این شکل است و دیگری به آن شکل!

حالا شارع مقدّس فرموده است: ریاضت بکشید، أمّا نه این ریاضت‌های شاقّ و مشکل! گفته: روزه بگیرید، آن هم نه روزه وصال! روزه وصال چیست؟ دو معنا دارد: یکی اینکه: شما دو روز پشت سر هم روزه بگیرید و میانش افطار نخورید و فقط سحری بخورید. معنای دیگر آن اینکه: در این دو روز، هم افطار و هم سحری نخورید. این را روزه وصال می‌گویند؛ یعنی این روزه را بچسبانید به روزه روز بعد که در شرع مقدّس نهی شده است.

نه آقاجان! شما سحری بخورید، افطاری هم بخورید، فقط بین صبح تا شب چیزی نخورید. البتّه سحر و افطار به مقداری نخورید که شکم پر از غذا شده دیگر نتوانید توجّه حاصل کنید. مقدار آن را معیّن کرده‌اند؛ باید معده را سه قسمت کنیم: یک قسمت طعام، یک قسمت شراب و یک قسمت را هم برای نَفَس بگذارید.

روزه ماه رمضان این‌طور است. همچنین روزه پنجشنبه اوّل و آخر و چهارشنبه اوّل از دهه وسط هر ماه و همچنین روزه أیّام‌البیض: سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه برای افرادی‌که قصد اعتکاف دارند، به‌خصوص در ماه رجب؛ اینها همه مستحبّ است و ریاضت محسوب می‌شود.

البتّه اگر انسان نمی‌تواند روزه بگیرد، باید این حالت گرسنگی را در خود حفظ کند و تا گرسنه نشده غذا نخورد و همچنین قبل از اینکه سیر شود دست از غذا بکشد. اینها همه برای این‌است‌که انسان سرعت سیر داشته بتواند به‌سوی خدا حرکت کند.

کم‌صحبت‌کردن و کم‌خوابیدن

همه جوارح باید همین‌طور باشد؛ إمساک از طعام ریاضت است، إمساک از کلام ریاضت است؛ انسان نباید هرچه دلش می‌خواهد صحبت کند. باید جلوی دهانش را ببندد و صمت داشته باشد. این ریاضت است! کدام ریاضت از این بالاتر؟! قِلَّةُ الکَلامِ و قِلَّةُ المَنامِ و قِلَّةُ الطَّعامِ. [۵]

خواب کم ریاضت است. انسان باید کم بخوابد، نه اینکه أصلاً نخوابد؛ در روایت وارد شده است که: انسان باید پاره‌ای از شب را بخوابد و حقّ چشم را بدهد. همچنین نخوابیدن و اشتغال به تجارت و کار در شب مذمّت شده است. [۶]

بله، در مواردی جائز است، مثلاً اگر مشغول عبادت باشد اشکالی ندارد.

رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم فرمودند: لا سَهَرَ إلاّ فی ثَلاثٍ: مُتَهَجِّدٍ بِالقُرْءَانِ، أَو فی طَلَبِ العِلْمِ، أَو عَروسٍ تُهدَی إلَی زَوْجِها. [۷] «بیداری نیست مگر برای سه شخص: کسی‌که شب را به عبادت مشغول باشد و قرآن بخواند، یا کسی‌که برای طلب علم بیدار باشد، یا به‌جهت عروسی که به خانه شوهر می‌برند.»

اینها اشکال ندارد، أمّا در غیر این موارد اگر انسان بی‌جهت بیدار باشد مذمّت شده است. البتّه در عبادت هم باید اعتدال رعایت شود و ترک کّلی خواب برای عبادت هم مطلوب نیست.

اینها درباره جوارح بود. أمّا استفاده از جوانح به این‌است‌که انسان برای رسیدن به آن هدف عزم خود را قوی کند و نیّت سیر داشته باشد که همین نیّت انسان را حرکت می‌دهد و به جلو می‌برد.

نیّت و حرکت با قلب

امام جواد علیه‌السّلام فرمودند: القَصْدُ إلَی اللَهِ تَعالَی بِالقُلوبِ أَبلَغُ مِن إتْعابِ الجَوارِحِ بِالأَعْمالِ. [۸] «قصد» یعنی توجّه‌کردن به چیزی و حرکت به‌سوی آن. [۹]

حضرت می‌فرمایند: «حرکت‌کردن به‌سوی خداوند با قلوب، انسان را بیشتر به خدا می‌رساند از اینکه انسان خودش را با أعمال ظاهری به سختی بیندازد و مشغول عبادت و طاعت شود.»

یکی از مصادیق حرکت به‌سوی خداوند با قلب همین است که انسان نیّت و اراده داشته باشد که به‌سوی خدا حرکت کند و همیشه طالب خدا باشد. این نیّت و طلب انسان را بیشتر به خدا می‌رساند از اینکه انسان به عبادات و أعمال بدنی مشغول شود ولی آن طلب و اراده در وجودش نباشد. عبادت لازم است أمّا عبادتی که همراه این قصد و نیّت قلبی باشد.

باید دائماً این نیّت و طلب سیر در وجود انسان باشد و همین نیّت انسان را به سرعت حرکت می‌دهد. پس سالک راه خدا علاوه بر اینکه باید جسم خود را ریاضت دهد باید طلب وصول إلی الله را نیز داشته باشد و این طلب و قصد حاصل نمی‌شود مگر اینکه انسان توجّه به مقصد داشته باشد، توجّه به معبود داشته باشد و بعد از توجّه، اراده و طلب نیز داشته باشد که این راه را طی کند.

آن دلی کو هست خالی از طلب

دائماً بادا پر از رنج و تعب

آن سری کو را هوای دوست نیست

زو مجو مغزی که او جز پوست نیست

جان که جویایت نباشد کو به کو

مرده بی‌جان بوَد، جانش مگو

جان ندارد هرکه جویای تو نیست

دل ندارد هرکه شیدای تو نیست[۱۰]

حافظ علیه‌الرّحمه می‌فرماید:

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید[۱۱]

خلاصه اینکه: انسان همان‌طور که باید با پای خود حرکت کند، بلند شود و نماز شب بخواند، باید با قلب خود نیز حرکت کند و حرکت با قلب به مراتب رساتر بوده و انسان را زودتر می‌رساند تا حرکت با پا و چشم و زبان، گرچه همه اینها لازم است؛ یعنی انسان باید علاوه بر اینکه با قلب خود متوجّه پروردگار بوده و عزم و اراده دارد که این راه را طی کند، باید زبان او نیز ذاکر پروردگار باشد و...

جذبه إلهی

سالک این کارها را که انجام داد مقدّمات جذبه را فراهم کرده است تا جذبه إلهی شامل حال او شود؛ جَذْبَةٌ مِن جَذَباتِ الرَّحْمَنِ تُوازی عِبادَةَ الثَّقَلَیْنِ. [۱۲] «یک جذبه از جذبات إلهیّه با عبادت جنّ و انس برابری می‌کند.» و این جذبات پی‌درپی می‌آید تا می‌رسد به جذبات ذاتیّه که:

و فی سَکْرَةٍ منها و لَو عُمْرَ ساعَةٍ

تَرَی الدَّهْرَ عَبدًا طآئِعًا و لَکَ الحُکْمُ[۱۳]

«وقتی یک مستی و یک جذبه از ناحیه پروردگار به انسان می‌رسد، و لو به مقدار یک ساعت این مستی دوام داشته باشد، می‌بینی تمام آفرینش، بنده مطیع انسان می‌شود و او حاکم و فرمانروا و نائب و خلیفه خدا می‌شود.» اینها آثار و ثمرات یک مستی و یک جذبه است.

مراقبه و محاسبه

باید واقعاً از خدا بخواهیم و خودمان نیز مراقبه داشته باشیم و این مراقبه را بیشتر کرده و با تمام وجود به‌سوی خدا حرکت کنیم. اوّل گناه را از صفحه و دائره وجودمان محو کنیم؛ هرکس خودش محاسبه کند و هرچه گناه کرده را از صفحه وجودش محو کند، بعد وارد عمل شود.

ممکن است انسان گناهانی داشته باشد که أصلاً به ذهنش نرسد، أمّا در صحیفه أعمال انسان موجود است و انسان توجّه ندارد، باید بررسی کرد و با محاسبه آنها را بیرون کشید و سپس با توبه نَصوح قلع و قمع نمود و بعد حرکت کرد.

حیف است! عمر انسان می‌گذرد و انسان می‌بیند دستش خالی است و هیچ امیدی نیست که کاری انجام دهد؛ می‌توانستیم بهره ببریم، موقعیّت بود، عمر داشتیم، در جوار امام رضا علیه‌السّلام بودیم؛ اینها نعمت‌های بزرگی است که خدا شامل هرکسی نمی‌کند!

آن‌قدر افراد آرزو می‌کنند در جوار امام رضا علیه‌السّلام بیایند أمّا نمی‌توانند، آرزو می‌کنند سالی یک‌بار خدا قسمتشان کند خدمت امام رضا علیه‌السّلام برسند نمی‌توانند.

الآن ما در دریا هستیم، خدمت امام رضا علیه‌السّلام بودن واقعاً دریاست! چه نعمت عظمائی خدا نصیب ما کرده است! باید قدرش را بدانیم؛ قدرش چیست؟ اینکه مراقبه خود را بیشتر کنیم، توجّهمان را بیشتر نمائیم و نگذاریم حتّی یک گناه در صحیفه ما نوشته شود و این صحیفه، پاک و طاهر و مطهّر بماند و وقتی ملائکه روح را از اینجا می‌برند طاهر و مطهّر باشد. منظور فقط می‌رود، نه! شبها که انسان می‌خوابد ملائکه انسان را قبض روح می‌کنند و می‌برند و دو مرتبه این روح را برمی‌گردانند.

وقتی صحیفه أعمال ما بالا می‌رود و یا عصر پنجشنبه‌ها که خدمت امام زمان عجّل‌الله‌فرجه می‌رسد، [۱۴] باید این صحیفه پاک و مطهّر باشد، روشن و درخشنده باشد و امام زمان صلوات‌الله‌علیه که می‌بینند شاد شوند. چقدر خوب است قلب امام زمان شاد و مسرور شود!

ولی خدای نکرده اگر این‌چنین نباشد! پناه به خدا! واقعاً انسان باید به خدا پناه ببرد! اگر صحیفه أعمال انسان درهم باشد، امام زمان رنج می‌برند و غصّه می‌خورند. آن حضرت پدر ما هستند! امام زمان پدر این امّت‌اند و هرکسی‌که بچّه‌اش خطا کند قلبش جریحه‌دار می‌شود.

لذا وظیفه شیعیان، محبّین و سالکین راه خدا خیلی سنگین است، باید قلب امام زمان را شاد نگه دارند و امام زمان را مسرور نمایند.

إن‌شاءالله خدا قلب نازنین آن بزرگوار را از أعمال و نیّات ما مسرور بدارد و آنی و کمتر از آنی ما را به خودمان وا مگذارد.

اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم

پانویس

۱. وسآئل‌الشّیعة، ج۶، أبواب الرّکوع، باب ۴، ۵، ۶، ۲۰.

۲. تصنیف‌غررالحکم، ص۱۹۰.

۳. گلستان‌سعدی، باب دوم در اخلاق درویشان، حکایت ۲۱، ص۶۷.

۴. مشکوة‌الأنوار، ص۳۲۷.

۵. ثَلاثَةٌ یُحِبُّها اللهُ: قِلَّةُ الکَلامِ و قِلَّةُ المَنامِ و قِلَّةُ الطَّعامِ؛ ثَلاثَةٌ یُبغِضُها اللهُ کَثرَةُ الکَلامِ و کَثرَةُ المَنامِ و کَثرَةُ الطَّعامِ. ( مجموعة‌ورّام، ج۲، ص۱۲۱)

۶. شیخ کلینی (ره) از امام صادق علیه‌السّلام روایت کرده است که: مَن باتَ ساهِرًا فی کَسبٍ و لَم‌یُعْطِ العَینَ حَظَّها مِنَ النَّومِ فکَسبُهُ ذلِکَ حَرامٌ. و نیز فرمودند: الصُّنّاعُ إذا سَهِروا اللَیلَ کُلَّهُ فهوَ سُحْتٌ. (الکافی، ج۵، ص۱۲۷)

همچنین حضرت رسول اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم در مقام توبیخ شخصی که ترک دنیا کرده، روزها روزه بود و شبها نمی‌خوابید فرمودند: یا عَبدَاللهِ! أتَصومُ النَّهارَ؟ قالَ: نَعَم. قالَ: أتَقومُ اللَیلَ؟ قالَ: نَعَم. فقالَ صَلَّی‌اللهُ‌علَیهِ‌وءَالِهِ‌وسَلَّمَ: لَکِنّی أصومُ و أُفطِرُ و أقومُ و أنامُ و أمَسُّ النِّسآءَ! یا عَبدَاللهِ! إنّ لِرَبِّکَ علَیکَ حَقًّا و لِعَینِکَ علَیکَ حَقًّا و لِعُرْسِکَ علَیکَ حَقًّا و لِزَوْرِکَ علَیکَ حَقًّا؛ فَأْتِ کُلَّ ذی حَقٍّ حَقَّهُ. (کشف‌الغمّة، ج۱، ص۲۶۲)

۷. الخصال، ج۱، ص۱۱۲.

۸. کشف‌الغمّة، ج۲، ص۳۶۸.

۹. القصدُ إتیانُ الشّی‌ءِ و أمُّه. (رجوع شود به: لسان‌العرب، ج۳، ص۳۵۳)

۱۰. مفاتیح‌الإعجاز، ص۵۷

۱۱. دیوان‌حافظ، ص۹۰، غزل ۲۰۲.

۱۲. از روایات مشهور نبوی در لسان اهل معرفت است که سیّد حیدر آملی در تفسیرالمحیط‌الأعظم، ج۱، ص۲۶۶، و صدرالمتألّهین در شرح‌اصول‌کافی، ج۱، ص۳۷۴، نقل کرده‌اند.

۱۳. دیوان‌ابن‌الفارض، ص۱۸۴.

۱۴. بحارالأنوار، ج۲۳، ص۳۴۶ و ۳۴۷.

مطالب جدید