گلشن احباب (جلد دوم) - مجلس بیستم - طلب.
أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ
و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ
و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم
مسأله طلب یکی از مسائل مهمّ سلوک إلی الله بوده و بدون طلب اصلاً سلوک معنا ندارد و محال است سالکی بدون طلب، راه خدا را طیّ کند؛ امکان ندارد.
تا وقتی شما برای دیدن فلان مریض و یا فلان رفیق طلبی ندارید نمیتوانید حرکت کنید و بلند شده راه بیافتید. باید طلب داشته باشید تا بتوانید حرکت کنید.
در راه خدا از اوّل تا آخر آن و تا رسیدن به لقاء خدا باید این حال طلب وجود داشتهباشد.
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به جانان یا جان زتن برآید
لذا در حدیث قدسی وارد است که فرمود: مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، و مَن وَجَدَنی عَرَفَنی، و مَن عَرَفَنی أَحَبَّنی و مَن أَحَبَّنی عَشِقَنی، و مَن عَشِقَنی عَشِقْتُهُ.[۱] «هرکس مرا طلب کند من را مییابد، و هرکس مرا بیابد، مرا شناخته است، هرکس مرا بشناسد مرا دوست میدارد، و هرکس مرا دوست داشته باشد به من عشق میورزد، و هرکس به من عشق بورزد من نیز به او عشق میورزم.» اینها چه رابطه نزدیکی پیدا میکنند؛ رابطهای نزدیکتر از رابطه عاشق و معشوق نیست.
سالک راه خدا باید همیشه این طلب را در خود زنده نگه دارد. انسان اوّل که وارد راه خدا میشود با عشق و حرارت عجیبی وارد میشود. آنهائی که خدمت آقا یا آقای حدّاد یا مرحوم قاضی میرسیدند با یک عشق سرشاری میآمدند، این طرف و آن طرف را گشته بودند، مطالعه کرده بودند و این عشق در وجودشان مشتعل شده و در تاب و تب عشق خدا بودند، أمّا انسان باید این تاب و تب را در خود نگه داشته و همینطور رو به ازدیاد باشد، نه اینکه خدای ناکرده بهواسطه عدم مراقبه و توغّل در عالم کثرت دل او غبار بگیرد و کمکم این طلب کمرنگ شود.
هر چقدر طلب کمرنگتر شود حرکت انسان ضعیفتر میشود و هرچه طلب بیشتر باشد حرکت انسان تندتر میشود.
با ورود در عالم کثرت و همنشینی با زید و عمرو و با این رفتوآمدها، کمکم حال طلب از انسان گرفته میشود، مگر آنهائی که در تمام آنات و لحظهها خدا را دارند؛ یعنی در عین اینکه در بازار هست، در عین اینکه سر کار هست، در عین اینکه سر مجلس درس هست، خدا را داشته و هیچ رنگ نمیپذیرد و این حال طلب را در خودش زنده نگه داشته و این کثرات طلب او را کمرنگ نمیکند.
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
این طلب آنقدر قلب را مشتعل میکند و در زوایا و خفایای قلب سالک آنقدر عشق ایجاد میکند که حافظ میفرماید: «بعد از اینکه از دنیا رفتم اگر تربت مرا بشکافی، مشاهده میکنی که از آتش قلب من و عشقی که از خدا در وجود من است، دود از کفن من بیرون میآید.» حقیقتةً اینطور است و حافظ اهل مجاملهگوئی نیست.
برای اینکه طلب همیشه زنده باشد، باید انسان همیشه متذکّر این راه بوده و همیشه متذکّر خدا باشد و از خدا بخواهد که خدایا! ما را تا اینجا رساندی، راه برگشت هم که نداریم؛ خدایا خودت این راه را تمام کن.
إلَهی ما بَدَأْتَ بِهِ مِن فَضْلِکَ فَتَمِّمْهُ.[۲] «این نعمتی که ابتدائاً به ما دادی، خدایا! این نعمت را تمام کن.» ما را وسط راه رها نکن! دستمان به جائی بند نیست؛ وسط کوه که هیچ منزل و پناهگاهی وجود ندارد.
در روز قیامت، مؤمنین خطاب به پروردگار عرضه میدارند: رَبَّنَآ أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا.[۳] «خدایا! این نوری که به ما دادی را تمامش کن!» یعنی آن را به کمال برسان.
علی أیّ حال، راه سلوک توأم با هزارانهزار خطر است و تا انسان خود را تسلیم مقام ولایت کلّیّه إلهیّه و ولایت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام نکند از همه جا خطرات متوجّه او میشود.
به عبارتی دیگر: اگر آنی به خود نگاه کند و خود را ببیند در مهالک درّهها سقوط میکند. آقا رحمةُ اللهِ و رضوانُه و برکاتُه علی روحِه الطّاهر همیشه مثال زده میفرمودند: کسیکه بالای کوه است، خیلی بیشتر از کسیکه پائین کوه قراردارد باید حواس خود را جمع کند؛ اگر کسی از پائین کوه زمین بخورد فقط لباسش خاکی میشود أمّا آن کسیکه بالای کوه قرار دارد اگر زمین بخورد تمام استخوانهایش خرد شده و دیگر چیزی از او باقی نمیماند!
در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطریست
میرود حافظ بیدل به تولاّی تو خوش
(دیوانحافظ، ص۱۳۲، غزل۲۹۹)
آقا میفرمودند: حافظ این شعر را درباره ولایت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام سروده است؛ یعنی تولاّی أمیرالمؤمنین!
ولایت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام همان ولایت خدا بوده و جدائی ندارد و وقتی کسی دستش در دست أمیرالمؤمنین است در واقع دستش در دست خداست!
در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطریست
میرود حافظ بیدل به تولاّی تو خوش
یعنی با تکیه بر ولایت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام از همه خطرات عبور میکند.
خدایا همیشه ما را در پناه خودت قرار بده و آنی دست ما را از دامن خودت، از دامن أمیرالمؤمنین علیهالسّلام کوتاه نکن و آنی ما را به خودمان وامگذار و در تمام این خطرات خودت دست ما را بگیر.
إنشاءالله خدا به همه ما توفیق دهد تا با عنایات خودش همیشه این حال طلب در قلب ما زنده باشد و اگر چنانچه غفلتی به ما دست داد؛ عالم کثرت غفلت است! اگر غفلتی دست داد خدایا! خودت ما را متنبّه کن و شناخت و معرفتت موجب بیداری ما باشد تا بتوانیم این راه را به نحو أحسن طیّ کنیم؛ اللهمَّ وَفِّقْنا لِما تُحِبُّ و تَرضَی و جَنِّبْنا عَمّا یُسخِطُکَ و تَنهَی.
اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم.