کتاب جذبه عشق - راههای تحصیل و تقویت محبّت خداوند - زنده نگهداشتن محبّت در قلب.
هریک از مؤمنین و سالکان إلی الله در قلب خود بهرهای از محبّت خداوند متعال دارند و گهگاهی که عبادات یا بروز ابتلائات، انسان را از عالم کثرت منصرف مینماید، نسیمی از عالم قدس وزیده و این محبّت ظهور یافته و زنده میشود، ولی متأسّفانه بدلیل انغمار در عالم کثرت این نور به خاموشی گرائیده و محبّت سالک به وادی نسیان سپرده میشود.
عشق به پروردگار بسان آتشی است که در زغالی افتاده و اگر در معرض وزش باد قرار بگیرد، کمکم شعلهور شده و فروزان میگردد، ولی اگر روی آن را خاکستر بپوشاند، این آتش نیز آهسته آهسته خاموش خواهد شد. از این رو سالک إلی الله باید دقت نماید که این محبّت را همیشه در قلبش زنده نگه دارد و اجازه ندهد تا این محبّت در پس پرده خواطر و اشتغالات غیر إلهی مخفی گردد. دوام حضور محبّت در قلب، محبّت را اشتداد میبخشد و زمینه طلوع عشق خداوند را فراهم مینماید.
برای زندهنگهداشتن محبّت إلهی در قلب، راههائی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
مروردادن محبّت إلهی بر قلب، به معنای توجّهکردن به حضرت حق و توجّه به محبّت اوست؛ یعنی سالک برای مروردادن محبّت خداوند در دل باید پروردگار را با اسم محبوب در قلب یاد کرده و متذکّر این معنا شود که خداوند تنها موجودی است که شایسته محبّت بوده و ذات او منبع هر کمال و جمالی است و نعمتهای او تمام هستی انسان را دربرگرفته و او بهترین حبیب و محبوب است.
یا خَیْرَ ذاکِرٍ وَ مَذْکورٍ یا خَیْرَ شاکِرٍ وَ مَشْکورٍ یا خَیْرَ حامِدٍ وَ مَحْمودٍ یا خَیْرَ شاهِدٍ وَ مَشْهودٍ یا خَیْرَ داعٍ وَ مَدْعُوٍّ یا خَیْرَ مُجابٍ وَ مُجیبٍ یا خَیْرَ مونِسٍ وَ أَنیسٍ یا خَیْرَ صاحِبٍ وَ جَلیسٍ یا خَیْرَ مَقْصودٍ وَ مَطْلوبٍ یا خَیْرَ حَبیبٍ وَ مَحْبوبٍ. [۱]
مرحوم علاّمه والد رضواناللهتعالیعلیه میفرمودند: «شبها که میخوابید به عشق خدا بخوابید، سحرها هم که بیدار میشوید به عشق خداوند بیدار شوید!» یعنی قبل از خواب و بعد از بیداری، محبّت خدا را به قلب خود مرور دهید. در این صورت است که خواب انسان تماماً نور میشود؛ اگر شخصی ابتدای خواب خود را با عشق خدا به انتهای آن وصل کند، هرچه در این وسط هم از عمر او میگذرد تبدیل به نور خواهد شد.
البتّه این فرمایش درصدد بیان حصر نبوده و مرحوم علاّمه نمیخواستند بفرمایند که تنها در وقت خواب و هنگام بیداری، عشق خدا را به قلب خود مرور دهید!
بلکه به جهت اهمّیت این دو ساعت آن را تذکّر فرمودهاند وگرنه انسان باید در تمام روز هم متوجّه این معنا باشد و عشق خدا را به قلب خود مرور دهد و وارد کند که در این صورت سیر او در تمام ساعات روز نیز، سیر نوری خواهد بود.
باید عشق و محبّتی که در قلب بالإجمال قرار داشته و مختفی شده است را به صورت دائمی در نظر آورد و به قلب خطور داد و با این وسیله تمام اعمال عبادی و غیرعبادی را با عشق و محبّت پرودگار بهجای آورد؛ با عشق خدا درِ مغازه را گشود و با عشق خدا با خلق او معامله نمود و با عشق خدا در درس و بحث شرکت کرد و با عشق خدا با همسر و فرزندان نشستوبرخاست نمود. باید عشق إلهی مانند خونی که در رگها جریان دارد، در زندگی و افکار و افعال و اقوال مؤمن جاری شود، تا إنشاءالله شعله محبّت پروردگار لحظه به لحظه افروختهتر شده و با این وسیله بسوی خداوند متعال رهنمون شویم.
قرائت ادعیهای که حال محبّت در آن بیشتر منعکس است، مثل بخشهائی از مناجات خمسهعشر و دعای کمیل و دعای أبوحمزه ثُمالی و مناجات شعبانیّه، اگر با توجّه به معانی و حضور قلب همراه باشد، محبّت را در قلب زنده خواهد کرد. این ادعیه چون برخاسته از منبع عصمت و طهارت است روح و جان را صفا بخشیده و انسان را به نفس امام علیهالسّلام پیوند زده و به آن افق سیر میدهد.
دعا برای تحصیل محبّت پروردگار نیز اثر بسیار زیادی در ازدیاد محبّت دارد، چون هم نفس دعا اثربخش است و هم خود دعاکردن انسان را به یاد محبّت إلهی میاندازد. مرحوم علاّمه والد رضواناللهعلیه به حقیر میفرمودند: این دعا را در قنوتهای نماز زیاد بخوانید و به فرزندان هم توصیه کنید که بر آن مواظبت نمایند:
اللَهُمَّ ارْزُقْنی حُبَّکَ، وَ حُبَّ مَنْ یُحِبُّکَ، وَ حُبَّ کُلِّ عَمَلٍ یوصِلُنی إلَی قُرْبِکَ، وَ أَنْتَجْعَلَکَ أَحَبَّ إلَیَّ مِمّا سِواکَ، وَ أَنْتَجْعَلَ حُبّی إیّاکَ قآئِدًا إلَی رِضْوانِکَ، وَ شَوْقی إلَیْکَ ذآئِدًا عَنْ عِصْیانِکَ. [۲]
«پروردگارا! محبّت خود را روزیَم نما و محبّت کسی که تو را دوست دارد و محبّت هر عملی که مرا به قرب تو میرساند. و خود را در نزد من محبوبتر از غیرخود بگردان و محبّتم به تو را قائد و راهبر بسوی رضوانت، و شوقم بسوی تو را مانع و حافظ از معصیتت قرار بده.»
همچنین خواندن اشعار عاشقان راستین همچون: مرحوم خواجه حافظ شیرازی، ابنفارض، عطّار نیشابوری، ملاّی رومی، شمس مغربی، شیخ بهائی، فیض کاشانی، غبار همدانی، وحدت کرمانشاهی، حاج ملاّهادی سبزواری، ساقینامه رضیّالدّین آرتیمانی و ترجیعبند هاتف اصفهانی و... در زندهشدن محبّت در قلب اثر فراوانی دارد؛ خصوصاً اگر این اشعار با تکیه بر صوت خوانده شود و انسان به معانی عالی و راقی آن واقف بوده و توجّه نماید.
شاعران بسیاری در وادی محبّت شعر سرودهاند، ولی چنین نیست که هر شعری از سوز دل و عشق إلهی برآمده باشد. نیّت و سوز و حال شاعر در شعر او منعکس میشود و طهارت و نورانیّت شعر را تحت تأثیر قرار میدهد. و به حسب سوز و آتش شاعر و طهارت و توحید وی اشعارشان نیز متفاوت است.
کسانی که خود حقیقةً عاشق حضرت حق بوده و سوز عشق خود را در قالب اشعارشان ریختهاند، شعرشان رنگ و بو و اثر دیگری دارد و انسان غافل را واقعاً متوجّه خدای متعال نموده و از عالم کثرت منصرف مینماید.
از این رو مرحوم حضرت آیهالله قاضی قدّسسرّه فرموده بودند: «هرکس تائیه ابنفارض را حفظ کند عشق خداوند در قلبش طلوع مینماید.»
یکی از اشعار ابنفارض مصری که قرائت و حفظ آن جهت طلوع عشق إلهی بسیار نافع است، قصیده میمیّه اوست که به «قصیده خمریّه» معروف است و مرحوم علاّمه والد رضواناللهعلیه برخی از ابیات آن را بالمناسبه در دوره علوم و معارف اسلام آوردهاند، از آنجا که این قصیده حاوی اسرار توحید و رموز عشق إلهی است، در اینجا تمام ابیات این قصیده، با ترجمه و توضیح مختصری آورده میشود. (ادامه: قصیده میمیّه ابن فارض)
مطالعه حالات سراسر عشق و محبّت اولیاء خدا و مجاهدات و گذشتها و ایثارهای ایشان در راه رسیدن به محبوب نیز تأثیر زیادی در این راستا دارد.
مطالعه و تدبّر در حالات عبادی و مجاهدات پیامبر اکرم و أمیرالمؤمنین علیهماالصّلوهوالسّلام و دیگر ائمّه هدی، در شعلهگرفتن آتش محبّت در دل بینظیر است؛ خصوصاً تذکّر و تأمّل نسبت به حالات حضرت سیّدالشّهداء علیهالسّلام و اصحاب آن حضرت با خداوند در ماجرای کربلا که همگی از عشّاق إلهی و محبّان حضرت دوست بودهاند و در روایات به این مطلب اشاره شده است.
علاّمه مجلسی رحمهاللهعلیه در بحارالأنوار از حضرت امام باقر علیهالسّلام از پدر بزرگوارشان روایت مینماید که:
مَرَّ عَلِیٌّ عَلَیهِالسَّلامُ بِکَرْبَلآءَ. فَقالَ: لَمّا مَرَّ بِهِ أَصْحابُهُ وَ قَدِ اغْرَوْرَقَتْ عَیناهُ یَبْکی وَ یَقولُ: هَذا مُناخُ رِکابِهِمْ وَ هَذا مُلْقَی رِحالِهِمْ، هَهُنا مُراقُ دِمآئِهِمْ؛ طوبَی لَکِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَیها تُراقُ دِمآءُ الأَحِبَّةِ!
وَ قالَ الباقِرُ عَلَیهِالسَّلامُ: خَرَجَ عَلِیٌّ [عَلَیهِالسَّلامُ] یَسیرُ بِالنّاسِ، حَتَّی إذا
کانَ بِکَرْبَلآءَ عَلَی میلَیْنِ أَوْ میلٍ، تَقَدَّمَ بَیْنَ أَیْدیهِمْ حَتَّی طافَ بِمَکانٍ یُقالُ لَهُ: المِقْدَفانِ. فَقالَ: قُتِلَ فیها مِائَتا نَبِیٍّ وَ مِائَتا سِبْطٍ کُلُّهُمْ شُهَدآءُ، وَ مُناخُ رِکابٍ وَ مَصارِعُ عُشّاقٍ شُهَدآءَ لایَسْبِقُهُمْ مَنْ کانَ قَبْلَهُمْ وَ لایَلْحَقُهُمْ مَنْ بَعْدَهُم. [۳]
«حضرت أمیرالمؤمنین علیّبنأبیطالب علیهالسّلام در وقت حرکت بسوی صفّین، مرورشان به کربلا افتاد و درحالیکه اصحاب حضرت از کنار ایشان عبور میکردند و چشمان مبارکشان از اشک سرشار گردیده بود، میگریستند و میفرمودند: اینست محلّ خوابیدن مرکبهای سواری ایشان! و اینست محلّ فرودآمدن و بارانداختن خود ایشان! اینجا محلّ ریختهشدن خونهای آنهاست؛ خوشا به حال تو ای خاک که بر روی تو خونهای محبوبان بارگاه إلهی ریخته میشود!
و حضرت امام باقر علیهالسّلام فرمودند: أمیرالمؤمنین علیّبنأبیطالب از کوفه خارج شد و مردم را برای نبرد معاویه در صفّین کوچ میداد، چون به جائی رسیدند که تا کربلا دو میل یا یک میل مانده بود، حضرت به جلوی لشکر آمدند تا رسیدند به مکانی که به آن «مِقدَفان» گفته میشود و گرداگرد آن دور زده و طواف کردند و فرمودند:
در اینجا دویست پیغمبر و دویست سبط پیغمبر کشته شده است که همگی آنها شهیدند. اینجا محلّ خوابیدن مرکبها و بهزمینافتادن عشّاقی است که پیشینیان بر ایشان، نتوانستند در عشق، بر آنان سبقت گیرند، و پسینیان از ایشان نیز نخواهند توانست در عشق، خودشان را به آنان برسانند.»
خواندن شرح حال اولیاء إلهی و شاگردان راستین مکتب اهل بیت علیهمالسّلام نیز هریک به نوبه خود، اثر بسیاری در این امر دارد و اگر حظّ
مجالست و همنشینی با ایشان نیز فراهم شود که زِهی سعادت!
مرحوم حضرت آقای حدّاد قَدّساللهُنفسَه سراپا عشق خداوند بودند و وقتی کسی با ایشان مینشست این محبّت به جانش سرازیر میشد و تا مدّتها آثار این محبّت را در وجود خود احساس مینمود؛ خصوصاً اوائل که عشق ایشان همراه با سوز و گداز بود و حرارت محبّت ایشان در اطرافیان و همنشینان به صورت روشنی منعکس میگشت.
مرحوم حضرت آقای انصاری قدّسسرّه نیز بسیار با شور و حرارت بودند و حقیر با اینکه در آن زمان کودکی پنج شش ساله بودم، ولی حرارت مجالس ایشان را کاملاً بخاطر دارم و شاگردان و مرتبطان ایشان نیز همگی به این معنی معترف بودند که مجالست با ایشان تا مدّتها انسان را از حرارت محبّت و شور طلب گرم مینماید.
و همینطور که مجالست با این بزرگان جان و دل را صفا میبخشد، قرائت شرح احوال ایشان نیز سبب انعکاس آن حالات در نفس است و شور و عشق سالک را زیاد مینماید.
به هر حال هر چیزی که سالک را به یاد محبّت پروردگار بیاندازد و قلب را متوجّه آن نماید غنیمت است و باید قدر آن را دانست و از آن در راه قرب إلهی مدد جست.