طلب (۳) - کتاب گلشن احباب

گلشن احباب (جلد دوم) - مجلس بیست‌ونهم - طلب (۳).

أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ

و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ

و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم

در دو جلسه گذشته مقداری درباره طلب صحبت کردیم و عرض شد که: اوّلین وادی سلوک إلی الله و سیر إلی الله، وادی طلب است؛ یعنی تا در کسی عشق و محبّت اجمالی به سیر إلی الله و فناء در اسماء و صفات إلهی و بعد در ذات إلهی نباشد هیچ‌گاه برای او طلب حاصل نمی‌شود. پس باید اجمالاً نسبت به راه خدا محبّت داشته باشد تا برای او طلب حاصل شود؛ بعینه مانند کسی می‌باشد که قصد دارد به حجّ بیت‌الله‌الحرام و یا مسافرتی دیگر برود، تا وقتی که در دل او محبّت به مناسک حج و زیارت حرمین شریفین ایجاد نشده باشد برای او طلب ایجاد نمی‌شود که به‌سوی خانه خدا و روضه منوّره پیغمبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم حرکت کرده و زیارت کند. همچنین تا محبّت امام رضا علیه‌السّلام در دل کسی نباشد قصد سفر نمی‌کند که از بلاد بعیده به زیارت حضرت مشرّف شود.

آبیاری‌نمودن دانه طلب تا رسیدن به مقصد

پس انسان در راه خدا باید طلب داشته باشد، منتهی این تخم طلب که به‌واسطه محبّت اجمالی به سیر به‌سوی خدا در نهاد انسان و در دل او کاشته شده است، این دانه طلب را باید دائماً آبیاری کند و رشدش دهد.

و آبیاری آن با مجاهده و مراقبه صورت می‌گیرد، یعنی هرچه انسان مراقبه‌اش بیشتر باشد طلب او بیشتر قوّت پیدا می‌کند. و تا وصول به أعلی درجه از کمال باید این طلب در وجود انسان باشد؛ یعنی حتّی وقتی به اسماء و صفات کلّیه إلهیّه می‌رسد آنجا نیز باید طلب داشته باشد تا بتواند عبور کند و إلاّ اگر طلب نداشته باشد نمی‌تواند به مافوق آن مرتبه حرکت کند. اگر شما از طهران به سمت مشهد حرکت کردید و در میان راه به دامغان رسیدید و باغهای پسته دامغان را مشاهده نموده و در همان‌جا اطراق کردید و طلب حرکت به مشهد از همان‌جا قطع شد، دیگر نمی‌توانید به مشهد حرکت کنید، لذا این طلب باید تا رسیدن به مقصد همراه انسان باشد.

بدین جهت است که اولیاء خدا می‌فرمودند:

هرچه در این راه نشانت دهند

گر نستانی به از آنت دهند

معنای این بیت چیست؟ یعنی اگر آنچه در این راه به شما می‌دهند را بگیرید، قلبتان به آن تعلّق پیدا کرده و دیگر طلبِ حرکت به مقام بالاتر در شما ضعیف می‌شود، ولی اگر نه! به دامغان رسیدید گفتید: من پسته دامغان نمی‌خواهم، من امام رضا علیه‌السّلام را می‌خواهم، به مقصد یک درجه نزدیکتر شده و بهره بیشتری می‌برید. چون اگر بگوئید:

من پسته می‌خواهم، شما را وارد باغ می‌کنند و وقتی چشم شما به باغ و پسته‌های آن افتاد طلب شما کم می‌شود و می‌گوئید: کجا بهتر از این جا؟! لذا فرمودند:

هرچه در این راه نشانت دهند

گر نستانی به از آنت دهند

مراد از «ستاندن» گرفتن و به‌دست‌آوردن و واجدشدن نیست، نه! مراد تعلّق‌پیداکردن است؛ یعنی انسان به نحوی بگیرد که قلبش با او عجین شده و دیگر دست از طلب بردارد و إلاّ اگر در این راه به شما چیزی نشان دهند ولی سعه و ظرفیّت شما آن‌قدر زیاد و بلند است که اگر چنانچه آن را هم بگیرید هیچ اثری در سیر شما نمی‌گذارد و شما سیر خودتان را ادامه می‌دهید این ضرر ندارد، ولی فرض این‌است‌که آنچه در این راه به انسان نشان می‌دهند، انسان ندیده و برای او مُعجب است لذا انسان را از حرکت باز می‌دارد.

پس هرچه در این راه نشان می‌دهند انسان نباید قبول کند، باید همیشه این طلب را همراه خود داشته باشد تا إن‌شاءالله به حریم قدس إلهی نائل شود. حافظ علیه‌الرّحمه می‌فرماید:

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید

حالا برای تقویت طلب چه باید کرد؟ اینکه بنده تکرار می‌کنم برای این‌است‌که: وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنفَعُ الْمُؤمِنِینَ.[۱] «و پیوسته تذکّر بده! زیرا تذکّر و یادآوری برای مؤمنین نافع و سودمند می‌باشد.»

این تکرار مفید است. باید انسان این موانع را از جلوی پایش بردارد، باید هرچه در این نشئه موجب تعلّق او می‌شود را از سر راهش بردارد. در مناجات المحبّین وارد است که: إلَهی فَاجْعَلْنا مِمَّن... قَطَعْتَ عَنهُ کُلَّ شَیْ‌ءٍ یَقْطَعُهُ عَنکَ.[۲] «خدایا! مرا از آن افرادی قرار بده که هرچه موجب جدائی آنها از تو می‌شود را از آنها قطع کرده‌ای.»

علّت مستجاب‌نشدن برخی دعاها

بعضی وقتها انسان یک خواسته مفیدی دارد، از خدا می‌خواهد، از امام رضا علیه‌السّلام یا دیگر أئمّه علیهم‌السّلام می‌خواهد که: خدایا! این خواسته را به من روزی بفرما! و بارها و بارها هم دعا می‌نماید و حتّی در ساعات استجابت دعا طلب می‌نماید ولی مستجاب نمی‌شود. یکی از آن ساعاتی که دعا مسلّماً مستجاب است ثلث اوّل از نیمه دوّم شب است؛ یعنی نیمه شب را تا طلوع فجر سه قسمت کنید در قسمت اوّل آن دعا مستجاب است.[۳]

حالا انسان از خدا می‌خواهد که خدایا حاجت مرا برآورده کن! برآورده نمی‌شود! چرا؟ چون خدا حکیم است، علیم است؛ وَ مَا یَعْزُبُ عَن رَبِّکَ مِن مِثْقَالِ ذَرَّةٍ.[۴] «هیچ ذرّه‌ای از دید پروردگار تو مخفی نیست.» و این بنده‌اش را دوست دارد و می‌داند که اگر حاجت او را برآورده کند موجب می‌شود که از خدا قطع شود، لذا به مقتضای علم و حکمت خود، حاجت او را برآورده نمی‌کند.

چنانچه در روایات نیز وارد است که خداوند می‌فرماید: من بنده‌ام را دوست دارم ولی مصلحت نمی‌دانم حاجت او برآورده شود و برای او در روز بازپسین جزای خیر قرار می‌دهم و جزاء او را در آن روز به نحو أوفی و مستوفی خواهم داد.[۵]

آقا رضوان الله تعالی و رحمتُه علیه رحمةً واسعة، کراراً این مثال را می‌زدند: بچّه‌ای که دندان ندارد اگر غذائی چون گوشت و نخود و لوبیا بخورد مسلّماً اذیّت شده و سوء هاضمه و رودل پیدا می‌کند و مریض می‌شود. او دوست دارد غذا بخورد و اگر غذا را از جلوی او بردارند گریه می‌کند، ولی پدر و مادر از روی شفقت و مهربانی، غذا را از جلوی او برمی‌دارند، شفقت و مهربانی همیشه به این نیست که به انسان چیزی بدهند؛ بعضی وقتها شفقت و مهربانی اقتضا می‌کند که از انسان چیزی را بگیرند و او را منع کنند.

یا مثال می‌زدند به شخصی که تب روده دارد؛ می‌فرمودند: آن‌قدر دوست دارد چلوکباب یا آش رشته بخورد! درحالی‌که اگر یک نخود در معده این شخص مبتلا به تب روده وارد شود چه‌بسا روده او را سوراخ کند و او را از بین ببرد، لذا طبیب او را منع می‌کند و این منع از خوردن غذا برای شخص مریض عین شفقت و مهربانی و عین لطف است.

عدم استجابت أدعیه بندگان صالح توسّط پروردگار نیز در مواقع عدیده عین لطف و کرامت پروردگار است، نه اینکه خدای ناکرده از ناحیه پروردگار بخل باشد. منع خداوند از باب استجابت دعای: و قَطَعْتَ عَنهُ کُلَّ شَیْ‌ءٍ یَقْطَعُهُ عَنکَ، می‌باشد؛ یعنی: خدایا هر چیزی که باعث جدائی ما از تو می‌شود قطعش کن!

اگر این امور قطع نشود درجه طلب انسان ضعیف می‌گردد، اگر محبّت انسان به پروردگار یکسره و یکطرفه نشد و به این طرف هم عُلقه و محبّت پیدا کرد و به‌واسطه ضعف نفس نتوانست جمع کند، طلبش کم و کم می‌شود و از راه باز می‌ماند. نفوس ما تا به کمال نرسیده ضعیف است و نسبت به خیلی از امور اگر تعلّق پیدا کند، نمی‌تواند عبور نماید.

مقدّمه ورود به وادی عشق

این طلب که وادی اوّل است از عشق و محبّت اجمالی به پروردگار نشأت می‌گیرد و اگر این طلب قوی‌تر شود محبّت انسان ازدیاد پیدا کرده و انسان وارد وادی دوّم که وادی عشق است می‌شود.

نوع افرادی که وارد راه خدا می‌شوند در وادی طلب توقّف می‌کنند و وارد وادی دوّم نمی‌شوند، درحالی‌که هفت وادی وجود دارد و باید تمام آنها را طی نمود.

عرض کردیم: یک روز آقا رضوان‌الله‌تعالی‌علیه حدود بیست‌وپنج یا سی سال پیش می‌فرمودند: اینکه بعضی از دوستان وارد راه خدا می‌شوند و ده سال یا بیست سال هستند ولی تکانی نمی‌خورند و عالم مثالشان را طی نمی‌کنند و به عالم مثال کلّی و بعد به عالم عقل و... نمی‌رسند، علّتش این‌است‌که: در مقام تسلیم نیستند و طلب خود را تقویت نمی‌کنند، اگر چنانچه در مقام تسلیم باشند و طلب خود را تقویت کنند و موانع راه را از سر راه خود بردارند، دیگر کار تمام است!

می‌فرمودند: اینکه اینها به مقصود نمی‌رسند علّتش قصور ما نیست، ما وظیفه خودمان را نسبت به مشتاقان راه خدا به نحو أحسن و اکمل انجام می‌دهیم، بقیّه‌اش با خودشان است.

در همین سفر أخیر که در سوریه خدمت حضرت آیه‌الحق آقای حاج سیّد هاشم حدّاد رضوان‌الله‌تعالی‌علیه رسیدم و بعد از آن رحلت فرمودند، ایشان به یکی از شاگردان فرمودند: آقا ما دانه محبّت و ولایت را در دل شما کاشتیم دیگر آبیاری آن با خودتان است.

حالا اگر آن بنده خدا قصور کرد، نماز شب بلند نشد و مراقبه‌ای که باید داشته باشد را نداشت، عوائق و موانع راه را از سر راه خود بر نداشته و آنچه لازمه مراقبه است را انجام نداد و نماز را با جمعیّت خاطر نخواند و همه با تشویش و نگرانی بود، طبیعةً این فرصت از دست می‌رود.

أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرمود: الفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ! فَانْتَهِزوا فُرَصَ الخَیْرِ.[۶] «فرصت، مثل ابر حرکت می‌کند و دیگر نمی‌توانید آن را ببینید!» الآن ابر اینجا بود بعد حرکت کرد و رفت به شهر دیگری و دیگر نمی‌توانید آن را ببینید؛ فرصت هم همین‌طور است. فَانْتَهِزوا فُرَصَ الخَیْرِ. «باید فرصت‌ها را غنیمت شمرد و از دست نداد.»

فرصت کارهای خیر و اوقات فراغت را باید غنیمت شمرد و از دست نداد؛ جوانی را باید غنیمت شمرد و در راه اطاعت پروردگار صرف نمود، صحّت را باید غنیمت شمرد و در راه اطاعت پرودگار صرف کرد. انسان همیشه که سالم نیست، همیشه که فراغت ندارد، همیشه که جوان نیست، باید غنیمت شمرد؛ معنای: الفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ همین است.

راه رسیدن به عشق إلهی

لذا باید سعی کرد. بعضی می‌گویند: آقا! عشق چگونه حاصل می‌شود؟ می‌گوئیم: نماز شب بخوانید عشق پیدا می‌شود. می‌گویند: می‌خوانیم! ولی پیدا نمی‌شود.

شما اگر مقدّمات نماز شب را خوب انجام دهید محال است که عشق برای شما پیدا نشود، محال است و اصلاً امکان ندارد! مراقبه مقدّمه نماز شب است؛ اگر مراقبه شما خوب باشد نماز شب آن‌طور که باید با سوز و گداز و توجّه نصیب انسان می‌شود و این مراقبه عشق می‌آورد، نه اینکه در روز انسان هر خطا و خلافی که می‌خواهد انجام دهد و شب بلند شود و نماز شب بخواند، چنین کسی یا اصلاً موفّق به نماز شب نمی‌شود و یا توفیق درست‌خواندن نماز شب نصیبش نمی‌گردد.

در راه خدا انسان باید مراقبه و توجّه داشته باشد؛ اگر انسان مراقبه‌اش را خوب انجام داد، مسلّماً عشق پروردگار در دلش متجلّی می‌شود. باید زبانش، گفتارش، کلماتش، سکوتش همه بر طبق رضای حق باشد، باید نمازش اوّل وقت باشد، باید آنچه را که موجب عُلقه برای او می‌شود قطع کند، به دنیا دل نبندد. آنچه غیرخداست دنیا محسوب می‌شود، هرچه انسان را از خدا باز دارد دنیا محسوب می‌شود.

کسی‌که طالب خداست باید همیشه محبّت پرودگار در وجودش باشد و هیچ چیزی نباید این شخص را از این معنی مصروف کند. باید نمازهایش را با جمعیّت خاطر و بدون تشویش بخواند، تعلّقات خود را در این نشئه به‌طوری زیاد نکند که از خدا باز بماند و نتواند دو رکعت نماز با توجّه بخواند.

اگر دنیا و ما فیها را به انسان بدهند و بگویند: یک رکعت نمازت را بدون توجّه بخوان! مؤمن واقعی قبول نمی‌کند و حاضر به معاوضه نیست. مؤمن واقعی خدا را با هیچ چیزی معاوضه نمی‌کند؛ رِجَالٌ لاَتُلْهِیهِمْ تِجَرَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَهِ.[۷] مردان خدا چه کسانی هستند؟ آنهائی که هیچ تجارت و هیچ خرید و فروشی آنها را از ذکر خدا باز نمی‌دارد؛ در عین اینکه خرید و فروش می‌کند به یاد خداست، در تجارت و در نکاح و در درس و در همه حالات به یاد خداست!

توّجه و عشق إجمالی و تفصیلی به پروردگار

وقتی استصحاب رسآئل مرحوم شیخ را می‌خواندیم که بسیار مباحث مشکلی دارد، یک روز خدمت آقا عرض کردم: آقا اگر انسان بخواهد شش‌دانگ متوجّه خدا باشد درس را نمی‌فهمد و اگر شش‌دانگ متوجّه درس باشد دیگر متوجّه خدا نیست. آقا در جواب فرمودند: کسی‌که سالک راه خداست در عین اینکه درس می‌خواند باید توجّه إجمالی به پروردگار داشته باشد، در عین اینکه مباحثه یا مطالعه می‌کند باید توجّه إجمالی به پروردگار و محبّت پرورگار داشته باشد. و البتّه این توجّه مانع توجّه به درس هم نیست.

بعد مثال زدند و فرمودند: مثلاً میهمان عزیزی که از رفقای سابقتان بوده و خیلی دوستش دارید، اگر قرار باشد امروز ظهر و یا فردا ظهر به منزل شما بیاید، چطور وقتی سر درس می‌روید در عین گوش‌دادن به درس، إجمالاً به یاد او هم هستید که ظهر بناست وارد شود؟ در کوچه هم به یاد او هستید و فراموش نمی‌کنید که به منزل بروید؟ محبّت پروردگار و توجّه به پروردگار هم باید همین‌طور باشد!

مطالب به پایان نرسید و وقت نماز است، مطالب را إجمالاً جمع کنیم: اگر انسان مراقبه‌اش دقیق باشد، توجّه‌اش خوب باشد، از دنیا قطع علاقه کند و تعلّقات خود را به دنیا کم کند، اگر این کارها را انجام دهد، مسلّماً عشق پروردگار در دلش متجلّی می‌شود و این عشق اجمالی که موجب طلب شده بود اشتداد و تقویت پیدا کرده به عشق تفصیلی می‌رسد و انسان به وادی دوّم که وادی عشق است وارد می‌شود و آن وادی بسیار اهمّیت دارد؛ أولیاء خدا تمام همّ و غمّشان در گفتار و رفتار و کردار همین عشق بود که واقعاً هستی‌بخش جانهای مرده است.

إن‌شاءالله خدا به همه ما توفیق دهد که در عباداتمان، در نشست و برخاستمان و در همه کارها مراقبه را ملحوظ بداریم و إن‌شاءالله خودش عنایت کند و عشق خود را در دلهای ما جای دهد تا از این عالم طبع کنده شویم و تا عشق تجلّی نکند از عالم طبع کنده نخواهیم شد، باید عشق تجلّی کند.

آقا رضوان‌الله‌تعالی‌علیه می‌فرمودند: این صفات رذیله که مثل مرحوم ملاّمحسن فیض کاشانی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در کتاب المحجّه‌البیضآء این‌قدر مطلب را در راههای درمانش بسط داده‌اند که مثلاً برای رفع بخل انسان باید چه کند و برای رفع جُبن چه کند، وقتی که عشق خدا بیاید تمام این صفات رذیله را می‌سوزاند و از بین می‌برد و اگر چنانچه عشق نباشد سالک خود را بکُشد و زحمت بکِشد، شاید در طول عمر بتواند یکی دو تا از این صفات را ریشه‌کن کند، آن هم کاملاً ریشه‌کن نمی‌شود و بقایایش در وجود انسان می‌ماند؛ تنها راه ریشه‌کن‌کردن کامل آن، عشق است.

نسبت به گناهان هم همین را می‌فرمودند که تنها چیزی که گناهان را قلع و قمع می‌کند و نمی‌گذارد سالک دنبال گناه برود عشق پروردگار است و بس! و إلاّ الآن با مجاهده جلوی آن را می‌گیرد کمی جلوتر می‌رود باز می‌آید و سر می‌کشد، دومرتبه جلوی او را می‌گیرد و باز برمی‌گردد، آنچه موجب قلع و قمع گناه می‌شود و نمی‌گذارد اصلاً سالک به طرف گناه برود عشق پروردگار است.

لذا در أدعیه وارد است که: أَسْأَلُکَ حُبَّکَ و حُبَّ مَن یُحِبُّکَ و حُبَّ کُلِّ عَمَلٍ یوصِلُنی إلَی قُرْبِکَ.[۸]

وَفَّقَنا اللهُ و إیّاکم لِما یُحِبُّ و یَرضَی!

اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم.

پانویس

۱. آیه ۵۵، از سوره ۵۱: الذّاریات.

۲. بحارالأنوار، ج۹۱، ص۱۴۸.

۳. مرحوم کلینی ره از عُمربن‌اُذَینة روایت می‌کند که گفت: شنیدم که امام صادق علیه‌السّلام می‌فرمودند: إنّ فی اللَیلِ لَساعَةً مایُوافِقُها عَبدٌ مُسلِمٌ ثُمَّ یُصَلّی و یَدعو اللهَ عَزَّوجَلَّ فیها إلاّ اسْتَجابَ لَهُ فی کُلِّ لَیلَةٍ. قُلْتُ: أصْلَحَکَ اللهُ! و أیُّ ساعَةٍ هیَ مِنَ اللَیلِ؟ قالَ: إذا مَضَی نِصفُ اللَیلِ وَ هیَ السُّدُسُ الأوَّلُ مِن أَوَّلِ النِّصفِ. (الکافی، ج۲، ص۴۷۸)

مراد از «سدس اوّل» یک‌ششم کلّ شب است که مطابق یک‌سوّم اوّل از نیمه دوّم شب می‌شود. مرحوم علاّمه مجلسی (ره) با اینکه ابتدا می‌فرمایند: ظاهر آن‌است‌که مراد یک‌ششم از نیمه دوّم است، ولی به قرینه دو روایت دیگر که در آنها آمده است: إذا مَضَی نِصفُ اللَیلِ إلی الثُّلُثِ الباقی و ما بَینَ نِصفِ اللَیلِ إلی الثُّلُثِ الباقی، مراد از سدس را یک‌ششم کلّ شب دانسته‌اند.

ایشان در مرءَاه‌العقول در ذیل این روایت می فرمایند: و هیَ السُّدُسُ الأوَّلُ مِن أوَّلِ النِّصفِ، أی النّصفُ الثّانی و ظاهرُه أنّ المرادَ سدسُ النّصفِ لا سدسُ الکلِّ، و سیأتی هذا الخبرُ فی کتابِ الصّلوةِ فی باب صلوة النّوافلِ بهذا السّندِ إلاّ أنّ فیه عن عُمرَبنِ‌أُذَینة عن عُمرَبنِ‌یزیدَ و هو أظهرُ، و فی متنهِ هکذا: إذا مَضَی نِصفُ اللَیلِ فی السُّدُسِ الأوَّلِ مِنَ النِّصفِ الباقی.

لکن رواه الشّیخُ فی التّهذیب عن الحسینِ‌بنِ‌سعیدٍ عن ابنِ‌أبی‌عُمَیر عن ابنِ‌أُذَینة عن عُمرَبنِ‌یزیدَ مثلَه، إلی قولِه: قال: إذا مَضَی نِصفُ اللَیلِ إلی الثُّلُثِ الباقی، و روَی أیضًا عن الحسین‌بِنِ‌سعیدٍ عن صَفوانَ عن أبی‌أیّوبِ الخَرّازِ عن عُبَیدةَ النَّیسابوریِّ، قال: قُلْتُ لِأَبی‌عَبدِاللهِ عَلَیهِ‌السَّلامُ: جُعِلْتُ فِداکَ! إنّ النّاسَ یَرْوونَ عَنِ النَّبیِّ صَلّی‌اللهُ‌عَلَیهِ‌وءَالِهِ‌وسَلَّمَ: إنّ فی اللَیلِ لَساعَةً لایَدعو فیها عَبدٌ مُؤِنٌ بِدَعوَةٍ إلاّ اسْتُجیبَ لَهُ. قالَ: نَعَمْ. قُلْتُ: مَتَی هیَ؟ قالَ: ما بَینَ نِصفِ اللَیلِ إلی الثُّلُثِ الباقی. قُلْتُ: لَیلَةً مِنَ اللَیالی أو کُلَّ لَیلَةٍ؟ فقالَ: کُلَّ لَیلَةٍ.فهذانِ الخبرانِ یدُلاّن علی أنّ المرادَ سدسُ الکلّ.)مرءَاه‌العقول، ج۱۲، ص۳۹ و ۴۰ (

درباره سرّ استجابت دعا در ثلث اوّل از نیمه دوّم شب، مرحوم علاّمه رضوان‌الله‌علیه در کتاب شریف أنوارالملکوت، قسمت نورملکوت‌دعا، در بحث ملاحظه‌نمودن اوقات دعا می‌فرمایند:

و در روایت دیگر است که: فی السُّدُسِ الأوَّلِ مِنَ النِّصفِ الباقی. در عدّه‌الدّاعی فرموده است که: شاهد و معاضد این مطلب روایاتی است که در ترغیب و فضل نمازشب در وقت خواب‌بودن مردم وارد شده است و روایاتی که درباره ذکر وارد شده است که باید در حال غفلت مردم بجای آورده شود؛ چون شکّی نیست که غالباً مردم در نصف اوّل شب بیدارند و در آخر شب نیز چه‌بسا برای معایش خود و برای سفر بیدار می‌شوند، و أمّا ساعت اوّل از نیمه دوّم شب وقت استیلاء خواب بر همه افراد و وقت غفلت عمومی است و آن‌وقت مخّ‌اللیل است و برای فراغت قلب برای عبادت مفید است.

و علاوه، در آن‌وقت که خواب بر شخص غلبه می کند مجاهده بیشتری برای رفع نوم باید بنماید و پهلو تهی‌نمودن از رختخواب مشکل‌تر است و خلوت‌کردن با مالک‌العباد و سلطان‌الدّنیا والمعاد بهتر است و مقصود از جوف‌اللیل که در بعضی از روایات وارد شده، همین ساعت است. (أنوارالملکوت، ص۲۹۸ و ۲۹۹)

۴. قسمتی از آیه ۶۱، از سوره ۱۰: یونس.

۵. مرحوم مجلسی ره از کتاب التّمحیص از سَدیر از حضرت امام باقر علیه‌السّلام روایت می‌کند که: إنّ اللهَ إذا أحَبَّ عَبدًا [غَتَّهُ بِالبَلآءِ غَتًّا و ثَجَّهُ بِهِ عَلَیهِ ثَجًّا] فإذا دَعاهُ قالَ: لَبَّیکَ عَبدی لَبَّیکَ! لَئِن عَجَّلْتُ ما سَأَلْتَ إنّی عَلَی ذلِکَ لَقادِرٌ و لَئِن أَخَّرْتُ فما ادَّخَرْتُ لَکَ عِندی خَیرٌ لَکَ. (التّمحیص، ص۳۴ و ۳۵؛ و بحارالأنوار، ج۹۰، ص۳۷۱)

همچنین مرحوم کلینی (ره) از امام صادق علیه‌السّلام روایت می‌کند که: إنّ المُؤِنَ لَیَدعو اللهَ عَزَّوجَلَّ فی حاجَتِهِ فیَقولُ اللهُ عَزَّوجَلَّ: أخِّروا إجابَتَهُ شَوقًا إلی صَوتِهِ و دُعآئِهِ. فإذا کانَ یَومُ القِیَمَةِ قالَ اللهُ عَزَّوجَلَّ: عَبدی دَعَوْتَنی فأَخَّرْتُ إجابَتَکَ و ثَوابُکَ کَذا و کَذا، و دَعَوْتَنی کَذا و کَذا فأَخَّرْتُ إجابَتَکَ و ثَوابُکَ کَذا وَ کَذا. قالَ: فیَتَمَنَّی المُؤِنُ أنّهُ لَم‌یُسْتَجَبْ لَهُ دَعوَةٌ فی الدُّنیا مِمّا یَرَی مِن حُسنِ الثَّوابِ. (الکافی، ج۲، ص۴۹۰ و ۴۹۱)

۶. نهج‌البلاغة، حکمت ۲۱، ص۴۷۱.

۷. صدر آیه ۳۷، از سوره ۲۴: النّور.

۸. بحارالأنوار، ج۹۱، ص۱۴۹.)مناجات المحبّین (

مطالب جدید