گلشن احباب جلد نهم - جلسه صدوبیستوسوم فضیلت و أعمال دهه اوّل ذوالحجّه.
أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ
و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ
و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم
رسول خدا صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم میفرمایند:
أَلا إنّ لِرَبِّکُم فی أَیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتٍ أَلا فَتَعَرَّضوا لَها. [۱] «آگاه باشید که برای پروردگار شما در أیّام روزگارتان نفحات إلهیّهای است! به دنبال این نفحات بروید! و این نفحات را به جان و دل بخرید، خود را در معرض آن قرارداده و آن را بگیرید!» و مبادا از آنها چشمپوشی نموده، إعراض کنید و میل و رغبت نشان ندهید.
از جمله مواقفی که بسیار ارزشمند بوده و میتوان گفت مصداق بارز این روایت است، دهه اوّل ماه ذیالحجّه است و چه بسیار عالی مرحوم آیةالله حاج میرزا جوادآقا ملکی تبریزی شرح و توضیح فرمودهاند: و کَیفَ کانَ فمِن جُملَةِ المَواقِفِ العَشرُ الأوّلُ مِنهُ، و هیَ المُرادُ مِنَ الأیّامِ المَعلوماتِ فی قَولِهِ تَعالی: وَ اذْکُرُوا اللَهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَتٍ[۲]. و الذِّکرُ لایَجتَمِعُ مَعَ الغَفلَةِ؛ فاحْذَرْ عَن أنتُدَنِّسَ قَلبَکَ بِالفَضَلاتِ فی هذا الشَّهرِ، لاسیَّما بالمَعصیَةِ.] مِن[تَمامِ الذّکرِ أنتَکونَ بِعَقلِکَ و روحِکَ و قَلبِکَ و قالِبِکَ ذاکِرًا لِلّهِ جَلّجَلالُه، إنّ لِکُلٍّ مِنها ذِکرًا خآصَّةً. [۳]
«از جمله مواقف، دهه اوّل ماه ذیالحجّه است. و مراد از «ایّام معلومات» در قول خداوند تبارکوتعالی که میفرماید: خدا را یاد کنید در أیام معدودات، همین دهه اوّل ذیالحجّه است.»[۴]
و در توضیح آیه میفرمایند: «ذکر با غفلت جمع نمیشود.» و به شخص غافل ذاکر نمیگویند؛ پس در این أیّام نباید غفلت کرد.
فاحْذَرْ عَن أنتُدَنِّسَ قَلبَکَ بِالفَضَلاتِ فی هذا الشَّهرِ. خیلی عالی میفرمایند! «بر حذر باشید! خودتان را کنار بکشید از اینکه قلب خود را چرکین کنید!» «دَنَس» به معنای چرک است و «فَضَلات» جمع «فَضلَة» است، به معنای زیادیها، چیزهائی که اصل نیست، اصالت و حقیقت نداشته و شما را به حقیقت نمیرساند.
بر حذر باشید از اینکه در این ماه، مخصوصاً در این أیّام، قلب خود را با اموری که انسان را به حقیقت نمیرساند آلوده کنید؛ لاسیَّما بِالمَعصیَةِ. «خصوصاً به معصیت.» خدای نکرده در این ماه مرتکب معصیت شویم! این ماه خیلی فضیلت دارد.
همچنین در توضیح آیه میفرمایند:]مِن[تَمامِ الذِّکرِ أنتَکونَ بعَقلِکَ و روحِکَ و قَلبِکَ و قالِبِکَ ذاکِرًا لِلّهِ جَلَجَلالُه؛ إنّ لِکُلٍّ مِنها ذِکرًا خآصّةً.
ذکر تامّ و کامل ایناستکه تنها ذکر قالبی نباشد. ذکر قالبی همان ذکر لسانی است که انسان با زبان «الحَمدُ لِلّه» یا «سُبحانَ الله» یا اذکار دیگر بگوید یا صلوات بفرستد، البتّه ذکر قالبی هم مطلوب است و باید باشد.
میفرمایند: «ذکر تامّ ایناستکه عقل ذاکر باشد، روح متذکّر پروردگار باشد، قلب انسان متذکّر خداوند باشد، و در نهایت لسان انسان متذکّر پروردگار باشد.»
کثیراًما انسان ذکر خدا میگوید أمّا فکرش جای دیگر است. نماز میخواند، فکرش جای دیگر است. این ذکر قالبی است و کم اتّفاق میافتد که زبان ذاکر باشد و قلب هم به یاد خدا باشد.
البتّه این برای عوامّ مردم است، أمّا اهل سیر و سلوک نباید اینچنین باشند؛ وقتی زبان میگوید: لا إلهَ إلاّ الله، قلبش هم میگوید: لا إلهَ إلاّ الله، روحش هم میگوید: لا إلهَ إلاّ الله، عقلش هم میگوید: لا إلهَ إلاّ الله. حین ذکر فقطوفقط متوجّه توحید است، متوجّه پروردگار است و لا غیر.
اگر چنین نباشد ذکر ارزشی ندارد؛ انسان سالیان سال هم ذکر بگوید أمّا فقط ذکرِ قالبی و لسانی باشد، ارزشی ندارد! برای انسان نفعی نخواهد داشت. لذا علمای عامل ربّانی؛ مثل مرحوم حاج ملاّحسینقلی همدانی، مرحوم قاضی، مرحوم حدّاد، مرحوم علاّمه والد، همگی به نفی خواطر در حال ذکر توصیه میکردند.
انسان باید در حال ذکر نفی خواطر داشته باشد تا ذکر تأثیر کند؛ اگر نفی خواطر نباشد، ذکر تأثیری نخواهد داشت، خیلی تأثیر آن کم است. لذا نمازی که انسان با توجّه قلب بخواند هزار برابر فضیلت دارد. [۵]
ذکر لفظی حکم پوست گردو را دارد و ذکر قلبی مانند مغز آناست؛ کسیکه فقط به ذکر لفظی مشغول است مانند کسیاستکه به پوست گردو توجّه کرده و از مغز آن غافل است و بهجای اینکه گردو بخورد به پوست آن مشغول شده است. پوست گردو باید حافظ مغز گردو باشد تا انسان مغز آن را بخورد و استفاده کند، نه اینکه انسان از مغز غافل گردد.
بنابراین اذکاری که بدون توجّه باشد انسان را بالا نمیبرد. ذکرِ قالبی در صورتی اثر دارد که با ذکر قلبی همراه باشد؛ یعنی روح، عقل و قلب همه ذاکر باشند. وقتی ذکر میگوئید آنچنان مستغرق ذکر شوید که أصلاً متوجّه نشوید چه کسی آمد، چه کسی رفت، چه کسی زنگ زد؛ أصلاً متوجّه نشوید!
وقتی انسان مطالعه میکند، مستغرق در مطالعه میشود و أصلاً صدای زنگ را نمیفهمد. برای خود بنده مکرّر اتّفاق افتاده است. گاهی در منزل میگویند: با شما صحبت کردیم، شما هم جواب دادید یا شما قول دادید فلان چیز را بخرید.
هنگام ذکر خدا هم انسان باید چنین باشد؛ رَزَقَنا اللهُ و إیّاکُم إنشاءالله. باید آنقدر مستغرق ذکر خدا شد که نداند چه کسی آمد و چه کسی رفت!
کتاب المراقبات بسیار نفیس است؛ فعلَیکُم بِمطالَعَتِه و العملِ بِه. سعی کنید آن را مطالعه کنید و به آن عمل نمائید؛ اینها همه درس است.
پس مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی دو نکته بیان فرمودند:
کسیکه مرتکب معصیت شود به مقام طهارت نرسیده است:
و کَیفَ تَرَی لَیلَی بِعَینٍ تَری بِها
سِواها و ماطَهَّرتَها بِالمَدامِعِ[۶]
«ای مجنون! چگونه میتوانی لیلی را با چشمی که غیرلیلی را دیده مشاهده کنی، درحالیکه چشمت را با اشک دیده تطهیر ننمودی؟!» چشمی که غیرلیلی را دیده نجس بوده و تطهیر نشده است.
کسیکه غیرخدا را میبیند به مقام طهارت نرسیده است، قلبی که در او غیرخدا باشد آن قلب طاهر نیست، روحی که در او غیرخدا باشد به مقام طهارت واصل نشده است.
و اغْتَنِمْ إذنَ اللهِ لَکَ فی ذِکرِه. «خدا به شما إذن داده که او را یاد کنید، این فرصت را غنیمت بشمارید.» خداوند خیلی کریم است! اذن داده با این زبانی که غیبت شده و حرف غیر او زده میشود، با این زبانی که طاهر نیست، ذکر او را بگوئیم و به یاد او باشیم. چقدر مهربان است! چقدر مهربان است! از این مهربانتر میخواهی؟!
آنکه طهور است و از همه طاهرها طاهرتر میباشد، هم طاهر است و هم مطهِّر است، او ذکر خود را منحصر به اولیاء خودش که طاهر محض بوده و به مقام طهارت مطلق رسیدهاند ننموده است، و به موجوداتی که چرکین هستند، به زبانهائی که آلوده است نیز اذن داده تا ذکر او را بگویند و به یاد او باشند.
مثالی بزنیم تا مطلب به ذهن نزدیک شود، البتّه در مثال جای مناقشه نیست. کسیکه به حمّام رفته و تمیز و پاک گشته است، آیا تحمّل میکند با شخصی که لباسهای کثیف دارد و آلوده به قاذورات است و بدنش بوی ناخوشایند و تعفّن میدهد، بنشیند؟! چه حالت اشمئزازی برای او حاصل میشود! أصلاً چنین کاری را نمیکند!
ولی خداوند تبارکوتعالی که طهارت مطلقه دارد، طاهر مطلق است، چنانکه در دعا وارد است: اللَهُمَّ إنّی أَسأَلُکَ بِاسْمِکَ یا طُهْرُ یا طاهِرُ یا طَهورُ. [۷] خدائی که چنین است، به ما اذن داده است یاد او باشیم؛ این نهایت رأفت و رحمت و کرامت پروردگار است.
امام سجّاد علیهالسّلام در مناجات ذاکرین میفرمایند: مِن أَعظَمِ النِّعَمِ عَلَینا جَرَیانُ ذِکْرِکَ عَلَی أَلْسِنَتِنا و إذْنُکَ لَنا بِدُعآئِکَ .[۸] «جاریشدن ذکر تو بر زبانهای ما و إذنی که به ما دادی تا تو را بخوانیم، از بزرگترین نعمتهائی است که به ما عنایت فرمودی.» بهبه! این چه نعمت بزرگی است!
و اغْتَنِمْ إذنَ اللهِ لَکَ فی ذِکرِهِ و قَدِّر بِعَقلِکَ ذلِکَ مِنَ النِّعَمِ العَظیمةِ الَّتی لاتَقدِرُ علَی أدآءِ شُکرِها طولُ عُمرِک، و أحضِرْ روحَکَ فی مَقامِ الحُضورِ کَأنّکَ حاضِرٌ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ.
و أقْبِلْ بِقَلبِکَ علَی عُبودیَّتِهِ و شُکرِ نِعمَتِهِ الَّتی لاتُحصَی، و اشْغَلْ بِجَمیعِ جَوارِحِکَ بِما یَخُصُّها مِن العِباداتِ و القُرُباتِ.
فإذا ذَکَرتَهُ کَذلِکَ فأَبشِرْ أنّهُ عَلامةُ ذِکرِهِ عَزّوجَلَّ لَکَ فی کُلِّکَ بِکُلِّکَ و أنّهُ یَذکُرُکَ ثانیًا فی جَمیع ذلِکَ جَزآءً لِذِکرِکَ بِها؛ فإنّهُ تَعالی یَذکُرُ ذاکِریهِ مَرَّتَینِ فسُبحانَهُ مِن مُتَفَضِّلٍ ما أفضَلَهُ و من شَکورٍ ما أشکَرَه.
«اذنی را که پروردگار داده تا او را یاد کنی غنیمت شمار! و با عقل خود به این معنی برس! این معنی را بسنج و بفهم که إذنی که خداوند داده تا او را یاد کنی از نعمتهای بزرگی است که در طول عمر قادر به شکر آن نیستی.»
این امر از نعمتهای بزرگ خداوند است. اگر خدا اجازه نمیداد که ذکر او را بگوئیم و یاد او کنیم، چه خاکی بر سر میکردیم؟! چگونه میتوانستیم راه برویم و بهسوی او قدم برداریم؟! بهخاطر ذکر است که انسان میتواند راه برود؛ اگر خدا اجازه نمیداد که این قلبهای آلوده متوجّه او شود و میفرمود: هروقت پاک شدید به شما اجازه میدهم، چگونه میتوانستیم قلب خود را پاک کنیم؟!
«و روح خود را در مقام حضور حاضر کن و چنان باش که گویا فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ[۹] حاضر هستی.» اینطور در مقابل پروردگار در مقام شهود و حضور باش.
«و با قلبت إقبال کن بر عبادت و عبودیّت پروردگار و شکر نعمتهای او، آن نعمتهائی که قابل شمارش نیست. و با جمیع جوارح خود مشغول به انجام عبادات خاصّه به هریک از جوارح شو!» همچون نماز و روزه و نظر به آیات إلهی و تفکّر در آنها؛ هرکدام از اینها اختصاص به جارحهای دارند.
«اگر این کار را انجام دادی بشارت باد بر تو که این علامت آناستکه پروردگار عزّوجلّ تو را در تمام وجودت و در همه جوارحت با همه وجودت یاد نموده است. و خداوند بار دیگر نیز تو را در جزاء و پاداش این ذکر، یاد خواهد کرد؛ چون خداوند کسانی را که او را یاد کنند دوبار یاد میفرماید.» یکبار قبل از ذکر ایشان که به برکت ذکر او انسان ملتفت به خداوند میشود و او را یاد میکند و از جانب خداوند اوّل إقبال میشود که عبد میتواند او را یاد کند و بار دوم بعد از ذکر که خداوند دوباره التفات میکند و جزاء و پاداش آن ذکر را به انسان میدهد.
خدا ذاکرین خود را یاد میکند، چند برابر هم یاد میکند، لذا در حدیثی قدسی میفرماید: و مَن أَتانی مَشْیًا أَتَیْتُهُ هَرْوَلَةً. [۱۰] «هرکسی به طرف من مشی کند و قدمزنان بیاید، من بهسوی او هرولهکنان میدوم.»
«پس پاک و منزّه است خداوند متفضّل و إنعامکنندهای که چقدر با فضل و إنعام است و خداوند شکوری که چقدر شکرگزار است و کارهای نیکو را با جزاء خیر پاداش میدهد.»
و تَفَکَّرْ فیما وَرَدَ فی فَضیلَةِ هذِهِ الأیّامِ عَنِ النَّبیِّ صَلّیاللهُعلَیهِوءَالِهِ مِن قَولِهِ: ما مِن أَیّامٍ أَزکَی عِندَ اللَهِ تَعالَی و لا أَعظَمَ أَجْرًا مِن عَشْرِ الأَضحَی. قیلَ: و لا الجِهادُ فی سَبیلِ اللَهِ؟ قالَ: و لا الجِهادُ فی سَبیلِ اللَهِ إلاّ رَجُلٌ خَرَجَ بِنَفْسِهِ و مالِهِ ثُمَّ لَمیَرجِعْ مِن ذَلِکَ بِشَیْءٍ.
و ما وَرَدَ مِن قولِهِ: ما مِن أَیّامٍ العَمَلُ الصّالِحُ فیها أَحَبُّ إلَی اللَهِ عَزَّوجَلَّ مِن أَیّامِ العَشْرِ یَعْنی عَشْرَ ذیالحِجَّةِ. قالوا: یا رَسولَ اللَهِ و لا الجِهادُ فی سَبیلِ اللَهِ؟! قالَ: و لا الجِهادُ فی سَبیلِ اللَهِ إلاّ رَجُلٌ خَرَجَ بِنَفْسِهِ و مالِهِ فَلَمیَرجِعْ.
فانْظُرْ إلی هاتَینِ الرِّوایَتَینِ، لاسیَّما الرِّوایَةَ الثّانیَةِ، و عَظِّمْ ما عَظَّمَ اللهُ.
«و درآنچه از پیغمبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله درباره فضائل این ایّام وارد است تفکّر کن که میفرماید:
نزد پروردگار هیچ روزهائی پاکیزهتر و از حیث أجر شریفتر و عظیمتر از دهه ذیالحجّه نیست. از حضرت سؤال کردند: حتّی جهاد فی سبیل الله؟ حضرت فرمودند: حتّی جهاد فی سبیل الله!»
یعنی جهاد فی سبیل الله خیلی فضیلت دارد ولی فضیلت عمل در دهه ذیالحجّه از جهاد هم بیشتر است. «مگر کسیکه در راه خدا جهاد کند، خودش برود، مالش را هم ببرد، و نه خودش برگردد و نه مالش، جهاد این شخص بالاتر و اجرش بیشتر است.»
روایت دوم اینکه حضرت فرمودند: «هیچ ایّامی نیست که عمل صالح در آن نزد خداوند محبوبتر از ایّام دهه ذیالحجّه باشد. مردی سؤال کرد: حتّی جهاد فی سبیل الله؟! حضرت فرمودند: حتّی جهاد فی سبیل الله! مگر کسیکه در راه خدا جهاد کند و نه خودش برگردد و نه مالش.»
«به این دو روایت مخصوصاً روایت دوم نگاه کن! و عظیم بدار آنچه را که خدا عظیم داشته است.» این روزها را خدا عظیم شمرده است، شما هم عظیم بدانید! از این اوقات استفاده کنید، چه در روز و چه در شب؛ از نشستنهای بیوجه، از صحبتکردنهای بیجهت، از مشغولیّتهای بیفائده اجتناب کنید!
و تَشَمَّرْ عَن ساقِ الجَدِّ و ادْخُلْ هذا المَیَدانَ بِکَمالِ النِّشاطِ و الشَّوقِ، و الدُّعآءِ و التَّوسُّلِ إلی خُفَرآءِ الأُمَّةِ لاسیَّما اللَیلَةَ الأُولی. و زِدْ فی التَّضَرُّعِ إلی بابِ کَرَمِهِم أنیُدخِلوکَ فی همِّهِم و حِزبِهِم و دُعآئِهِم و حِمایَتِهِم و وَلایَتِهِم و شَفاعَتِهِم و شیعَتِهِم.
و یَرغَبوا إلی اللهِ جَلَجَلالُهُ فی تَوفیقِکَ و قَبولِکَ و رِضاهُ عَنکَ و تَأییدِکَ و تَسدیدِکَ، و کُلُّ خَیرِکَ لِدینِکَ و دُنیاکَ و ءَاخِرَتِکَ، لِنفْسِکَ و أهلِکَ و إخوانِکَ فی اللهِ، و جیرانِکَ و ذَوی حُقوقِک.
«با تلاش و کوشش دامنت را بالا زده، با کمال نشاط و شوق وارد این میدان شو! دعا و توسّل به ائمّه أطهار که پناه امّتاند بنما! مخصوصاً در شب اوّل. و در درگاه کرم ایشان بسیار تضرّع کن که این بزرگان (أئمّه طاهرین صلواتاللهعلیهمأجمعین) شما را داخل در همّ خود و حزبشان کنند، و وارد در دعا و حمایت و ولایت و شفاعت خود نمایند و جزء شیعیان خود قرار دهند؛ بسیار تضرّع کن!»
این أمور، کم و کوچک نیست! اینکه انسان داخل در حزب امام علیهالسّلام شود، داخل در دعای امام گردد، در دعاهائی که امام زمان علیهالسّلام میکنند ما هم وارد شویم، این چیز کمی نیست! اینکه جزء شیعیان واقعی شویم (جزء محبّین که هستیم، داخل شیعیان واقعی شویم) خیلی گرانقدر است.
«و تضرّع کن تا ائمّه طاهرین بهسوی خدا رغبت کنند و از خداوند توفیق و قبول تو را بخواهند و دعا کنند که خدا از تو راضی شود و تو را تأیید و تسدید نماید و از خداوند بخواهند که خیر دنیا و آخرت نصیب تو و اهل تو و برادران تو در راه خدا و همسایگان و ذویالحقوق تو گردد.»
و صَلِّ فی کُلِّ لَیلَةٍ مِنها بَینَ المَغرِبِ و العِشآءِ رَکعَتَینِ تَقرَأُ فی کُلِّ رَکعَةٍ مِنهُما فاتِحَةَالکِتابِ و الإخلاصِ، و قَولِهِ تَعالی: وَ وَ عَدْنَا مُوسَی ثَلَثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقَتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ قَالَ مُوسَی لِأَخِیهِ هَرُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لاَتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ. [۱۱]
فإذا فَعَلْتَ ذلِکَ شارَکْتَ الحآجَّ فی ثَوابِهِم و إن لَمتَحُجَّ، و تَذَکَّرْ عِند قِرآءَةِ الأَیَةِ الشَّریفَةِ أنّهُ ما هذِهِ المُواعَدَةِ؟ و زِدْ حَسرَةً و شَوقًا إلی لِقآءِ اللهِ!
و لاتَکُنْ مِنَ الخاسِرینَ؛ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِلِقَآءِ اللَهِ حَتَّی إِذَا جَآءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا یَحَسْرَتَنَا عَلَی مَا فَرَّطْنَا فِیهَا وَ هُمْ یَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَی ظُهُورِهِمْ أَلاَ سَآءَ مَا یَزِرُونَ. [۱۲]
و تَفَکَّرْ فیما رُویَ عَن النَّبیِّ صَلّیاللهُعلَیهِوءَالِهِ فی وَصفِ شَوقِ الکَلیمِ إلی هذا المیقاتِ حَیثُ قالَ: ماأَکَلَ و ماشَرِبَ و مانامَ فی ذَهابِهِ و مَجیئِهِ أَرْبَعینَ یَوْمًا شَوْقًا إلَی لِقآءِ اللَهِ.
و صُمْ أوَّلَ یَومٍ مِنهُ فإنّهُ رُویَ فی الفقیه: مَن صامَ أَوَّلَ یَوْمٍ مِن عَشْرِ ذیالحِجَّةِ کَتَبَ اللَهُ لَهُ صَوْمَ ثَمانینَ شَهْرًا. [۱۳]
این روزها روزهای بسیار عزیزی است و أعمالی دارد؛ مانند روزه که روزه در این ایّام بسیار فضیلت دارد، به جز روز عید قربان که روزه عید قربان حرام است. ولی روزه در این نُه روز فضیلت روزه دهر را دارد؛ مَن صامَ أَوَّلَ یَوْمٍ مِن عَشْرِ ذیالحِجَّةِ کَتَبَ اللَهُ لَهُ صَوْمَ ثَمانِینَ شَهْرًا فَإن صامَ التِّسْعَ کَتَبَ اللَهُ عَزَّوجَلَّ لَهُ صَوْمَ الدَّهْرِ. [۱۴] «هرکس روز اوّل از دهه ذیالحجّة را روزه بگیرد خداوند برای او ثواب هشتاد ماه روزه را مینویسد و اگر هر نه روز آن را روزه بگیرد برای او ثواب روزه دهر را ثبت میفرماید.»
دوم میفرمایند: در روایت وارد است که: هر شب بین مغرب و عشاء دو رکعت نماز بخوانید و در هر رکعت بعد از فاتحةالکتاب و سوره توحید این آیه شریفه را بخوانید: وَ وَ عَدْنَا مُوسَی ثَلَثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقَتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قَالَ مُوسَی لِأَخِیهِ هَرُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لاَتَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ. [۱۱]
کسیکه این نماز را بخواند با حاجیان در ثواب حج شریک میشود.
بعد میفرماید: «وقتی این آیه شریفه را میخوانید متذکّر این معنا شوید که این مواعده چه مواعدهای است که میفرماید: وَ وَعَدْنَا مُوسَی ثَلَثِینَ لَیْلَةً، ما با موسی وعده کردیم که سی شب به کوه طور بیاید. این چه قراری بوده است؟!»
با موسی مواعده کرده و قرار گذاشتیم که سی شب به طور بیاید و در آنجا چه کاری انجام دهد؟! وَ أَتْمَمْنَهَا بِعَشْرٍ. «ده شب هم ما اضافه کردیم و اتمام کرده و آن را به نهایت رسانیدیم.» فَتَمَّ میقَتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً. «پس میقات پروردگار در چهل روز به پایان رسید.» حضرت موسی در آنجا چه کاری انجام داده بود؟
بعد از اینکه تفکّر کردی در این مواعده که مواعده لقاء پروردگار بوده است، «حسرت و شوق خود را به لقاء پروردگار زیاد کن!»
از حضرت رسول اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم روایت شده که فرمودند: ماأَکَلَ و ماشَرِبَ و مانامَ فی ذَهابِهِ و مَجیئِهِ أَرْبَعِینَ یَوْمًا شَوْقًا إلَی لِقآءِ اللَهِ. [۱۶] «حضرت موسی در این مدّت چهل روز، از شوق لقاء الله، نه غذائی خورد، نه آشامید و نه خوابید.»
آنقدر حضرت موسی این میقات را به جان و دل خریده بود، آنقدر شوق به لقاء إلهی جان و دلش را گرفته بود که تا چهل روز به بدنش توجّهی نکرد.
مرحوم آقای حدّاد رضواناللهتعالیعلیه میفرمودند: «انسان اگر متوجّه بدن نباشد چهل روز هم بگذرد و غذائی نخورد، دوام میآورد، ولی وقتی متوجّه بدن شود، آنوقت میافتد، آنوقت باید به او برسند.»
این را بنده از دو لب ایشان شنیدم که: مادامی که نفس متوجّه است، نفس بر بدن غلبه دارد و چهل روز هم غذائی نخورد، این نفس جسم را نگه میدارد.
علمای علم ظاهر نمیتوانند این معنی را بفهمند؛ نمیتوانند بفهمند، از نظر علوم ظاهری بدن نیاز به غذا دارد. حضرت موسی بعد از چهل روز هم که آمد نیفتاد بلکه سر و محاسن برادرش را هم گرفت و او را کشید و هارون عرض کرد که مرا رها کن که من بیتقصیرم.
قَالَ یَبْنَؤُمَّ لاَتَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَ لاَ بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنتَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَ ءِیلَ وَ لَمْتَرْقُبْ قَوْلِی. [۱۷] «هارون به حضرت موسی عرضه داشت: ای برادرم! ریش و سر مرا مگیر. من ترسیدم که به من بگوئی: در بین بنیاسرائیل تفرقه افکندی و گفتارم را درباره اصلاح امور رعایت نکردی.» ماشاءالله حضرت موسی صلابت داشت، در توحید صلابت داشت.
البتّه در روایت آمده است که: هرکس میخواهد صلابت و قوّت و قدرت حضرت موسی و شدّت عمل آن حضرت را ببیند، پس به علیّبنأبیطالب علیهالسّلام نگاه کند!
مَن أَرادَ أَنیَنظُرَ إلَی ءَادَمَ فی عِلْمِهِ و إلَی نوحٍ فی فَهْمِهِ و إلَی یَحْیَیبْنِزَکَریّا فی زُهْدِهِ و إلَی موسَیبْنِعِمْرانَ فی بَطْشِهِ فَلْیَنظُرْ إلَی عَلیِبنِأَبیطالِبٍ عَلَیهِالسّلامُ. [۱۸] «هرکس میخواهد به حضرت آدم در علمش بنگرد، و به حضرت نوح در فهمش و به حضرت یحیی در زهدش و به حضرت موسی در سَطوت و شدّت برخوردش نظر بنماید، پس به علیّبنأبیطالب علیهالسّلام نگاه کند!»
و هرکس میخواهد به همه پیغمبران در آن خصائصی که داشتهاند نگاه کند، پس به علیّبنأبیطالب علیهالسّلام نگاه کند! البتّه این در روایت نیست، ولی در روایتی دیگر وارد است: لِأَخی عَلیِبْنِأَبیطالِبٍ فَضآئِلُ لاتُحصَی کَثْرَةً. [۱۹] «برای برادرم علی فضائلی است که کثرت آن قابل احصاء نبوده و به شمارش در نمیآید.» و در روایت دیگری است که: کانَتْ فی عَلیٍّ سُنَّةُ أَلْفِ نَبیٍّ. [۲۰] «در رفتار علی علیهالسّلام سیره و روش هزار پیامبر وجود داشت.»
تمام هرچه خوبان دارند أمیرالمؤمنین علیهالسّلام به تنهائی دارد، پس میتوان گفت: آنچه رسول خدا فرمودند از باب بیان مصداق بوده و از روایاتی همچون: لِأَخی عَلیِبْنِأَبِیطالِبٍ فَضآئِلُ لاتُحصَی کَثْرَةً و کانَتْ فی عَلیٍّ سُنَّةُ أَلْفِ نَبیٍّ استفاده میشود که آنچه همه خوبان دارند بهنحو أتمّ و أکمل در وجود نازنین أمیرالمؤمنین علیهالسّلام جمع است.
دستورات دیگری هست که در این ایّام فضیلت دارد؛ مانند دعواتی که توسّط جبرائیل از جانب پروردگار به حضرت عیسی علیهالسّلام اهداء شده است:
مستحبّ است در این دهه ذیالحجّه این پنج دعا خوانده شود که بسیار فضیلت دارد.
همچنین مستحبّ است بگوئید: لا إلَهَ إلاّ اللَهُ عَدَدَ اللَیالی و الدُّهورِ، لا إلَهَ إلاّ اللَهُ عَدَدَ أَمْواجِ البُحورِ، لا إلَهَ إلاّ اللَهُ و رَحْمَتُهُ خَیْرٌ مِمّا یَجمَعُونَ، لا إلَهَ إلاّ اللَهُ عَدَدَ الشَّوْکِ و الشَّجَرِ، لا إلَهَ إلاّ اللَهُ عَدَدَ الشَّعْرِ و الوَبَرِ، لا إلَهَ إلاّ اللَهُ عَدَدَ الحَجَرِ و المَدَرِ، لا إلَهَ إلاّ اللَهُ عَدَدَ لَمْحِ العُیونِ، لا إلَهَ إلاّ اللَهُ فی اللَیْلِ إذا عَسْعَسَ و الصُّبْحِ إذا تَنَفَّسَ، لا إلَهَ إلاّ اللَهُ عَدَدَ الرِّیاحِ فی البَراری و الصُّخورِ، لا إلَهَ إلاّ اللَهُ مِن الیَوْمِ إلَی یَوْمِ یُنفَخُ فی الصّورِ. [۲۲] إنشاءالله حتماً رفقا این کلمات را بگویند، بسیار فضیلت دارد. از بهرههای این دهه حدّأکثر استفاده را بنمائید. در روایت وارد شده است که: أمیرالمؤمنین علیهالسّلام در هر روز دهه ذیالحجّه این کلمات را ده بار میگفتند. [۲۳]
خدایا! به ما توفیق بده همیشه هم لساناً، هم عقلاً، هم قلباً، هم روحاً ذاکر باشیم! إنشاءالله جمیع جوارح و جوانح ما ذاکر پروردگار باشد و از غفلتها بهدور باشیم!
اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم
۱. بحارالأنوار، ج۶۸، ص۲۲۱.
۲. صدر آیه ۲۰۳، از سوره ۲: البقرة.
۳. المراقبات، ص۳۴۵.
۴. گویا در عبارت مرحوم آیةالله میرزا جوادآقا ملکی تبریزی رضوانالله علیه در این موضع خلطی واقع شده است؛ چون آیهای که در آن «أیّام معلومات» ذکر شده، آیه ۲۸ سوره حجّ است که میفرماید: لِیَشْهَدُوا مَنَفِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَهِ فِیآ أَیَّامٍ مَعْلُومَتٍ عَلَی مَا رَزَقَهُم مِن بَهِیمَةِ الْأَنْعَمِ فَکُلُوا مِنْهَا وَ أَطْعِمُوا الْبَآئِسَ الْفَقِیرَ. و در این آیه امر به ذکر مطلق نشده است، بلکه یکی از شؤون حج را ذبح قربانی و ذکر خداوند در حین ذبح آن قرار داده است.
أمّا آیه ۲۰۳ سوره بقرة، با لفظ أَیَّامٍ مَعْدُودَتٍ است، نه «أیّام معلومات». و أیام معدودات به حسب ظاهر قرآن کریم و نیز روایات متعدّد، ایّام تشریق است، نه دهه ذیالحجّه. ولی أیّام معلومات، در روایات گاه به روز عید قربان و سه روز پس از آن تفسیر شده و گاه به دهه ذیالحجّه.
شیخ طوسی در تهذیب با سند خود از حمّادبنعیسی از امام صادق علیهالسّلام روایت میکند: سَمِعْتُهُ یَقولُ: قالَ عَلیٌّ علَیهِالسّلامُ فی قَولِ اللهِ عَزَّوجَلَّ: وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَهِ فِی أیَّامٍ مَعْلُومَتٍ قالَ: أَیّامُ العَشرِ. و قَولِهِ: وَ اذْکُرُوا اللَهَ فِیآ أَیَّامٍ مَعْدُودَ تٍ. قالَ: أیّامُ التَّشریقِ. ( تهذیبالأحکام، ج۵، ص۴۸۷)
و نیز از حمّادبنعیسی روایت میکند: سَمِعتُ أباعَبدِاللهِ علَیهِالسّلامُ یَقولُ: قالَ أبی: قالَ عَلیٌّ علَیهِالسّلامُ: اذْکُرُوا اللهَ فی أیّامٍ مَعلوماتٍ. قالَ: قالَ: عَشرُ ذیالحِجَّةِ. و أیّامٍ مَعدوداتٍ. قالَ: أَیّامُ التَّشریقِ. ( همانمصدر، ص۴۴۷)
۵. عبدالوهّاب شعرانی میگوید: و کانَ عبدُاللهِبنِعبّاسٍ رضیَاللهُعنهما یقول: رکعتانِ مع حضورِ القلبِ خیرٌ مِن ألفِ رکعةٍ و القلبُ ساهٍ (تنبیهالمغترّین، ص۲۳۶)
۶. در کشکول شیخ بهائی، ج۱، ص۲۲۹، این بیت را به مجنون عامری نسبت داده است.
۷. المصباح کفعمی، ص۳۵۴.
۸. بحارالأنوار، ج۹۱، ص۱۵۱. (مناجاة الذّاکرین)
۹. آیه ۵۵، از سوره ۵۴: القمر؛ «در جایگاه صدق و حق نزد فرمانروا و سلطانی مقتدر»
۱۰. عوالیاللئالی، ج۱، ص۵۶.
۱۱. آیه ۱۴۲، از سوره ۷: الأعراف.
۱۲. قسمتی از آیه ۳۱، از سوره ۶: الأنعام.
۱۳. المراقبات، ص۳۴۵ تا ۳۴۷.
۱۴. منلایحضرهالفقیه، ج۲، ص۸۷ .
۱۵. آیه ۱۴۲، از سوره ۷: الأعراف.
۱۶. مصباحالشّریعة، ص۱۹۶؛ و تفسیرصافی، ج۳، ص۳۱۶.
۱۷. آیه ۹۴، از سوره ۲۰: طه.
۱۸. کشفالغمّة، ج۱، ص۱۱۳؛ و امامشناسی، ج۴، ص۲۶ تا ۲۹.
۱۹. همانمصدر، ص۱۱۲.
۲۰. بصآئرالدّرجات، ج۱، ص۱۱۴.
۲۱. مفاتیحالجنان، ص۲۵۱.
۲۲. همانمصدر، ص۲۵۲.
۲۳. همانمصدر.