کتاب گلشن أحباب (جلد سوم) - مجلس سیام - قطع تعلّقات.
أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ
و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ
و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم
عرض کردیم که: سالک راه خدا باید خفیفالمؤنه باشد و موانع راه را از جلوی پای خود بردارد. امام سجّاد علیهالسّلام در مناجات محبّین میفرمایند: إلَهی فَاجْعَلْنا مِمَّن... قَطَعْتَ عَنهُ کُلَّ شَیْءٍ یَقْطَعُهُ عَنکَ. [۱] «خدایا! مرا از آن افرادی قرار بده که هر آنچه باعث جدائی آنها از تو میشود را از ایشان قطع کردی.» خدایا مرا از ایشان قرار بده!
لذا آنچه باعث دوری از پروردگار و قطع توجّه به او میشود را سالک باید از خود قطع کند؛ مثلاً گرفتاریهائی که از ناحیه خود انسان بوده و با اراده و اختیار خود این گرفتاریها را به وجود آورده است، گرفتاریهائی که باعث میشود نمازش را اوّل وقت نخواند، گرفتاریهائی که باعث میشود انسان در نماز حضور قلب نداشته باشد و نمیگذارد
دو رکعت نماز با توجّه و بدون خواطر یا با حدّأقلِّ خواطر بخواند، انسان باید این گرفتاریها را از خود قطع کند.
توجّه به پرورگار است که انسان را به مقصود میرساند و راه دیگری برای تقرّب وجود ندارد. انسان باید هرچه مانع این توجّه شود را قطع کند و اگر چنانچه گرفتار شد از خدا بخواهد که خدایا! همانگونه که از خوبان عالم تمام موانع را قطع کردی از من هم قطع کن؛ ناله کند، زاری کند، بدون زاری که به انسان چیزی نمیدهند.
رحمت خدا که همه اشیاء و همه موجودات را گرفته است، این رحمت به آن شخصی که گریه و ناله و تضرّع میکند نزدیکتر است و لذا یک قطره اشک دریائی از معاصی و عذاب را ازبین میبرد. [۲] امام سجّاد علیهالسّلام در همین مناجات میفرمایند: اللَهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّن... دَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ و الأَنینُ. [۳] «خدایا! مرا از آن افرادی قرار بده که روزگار خود را با آه و ناله در پیشگاه تو گذراندهاند.» و محبّت تو را در دل داشتند.
حاج هادی أبهری رحمهاللهعلیه همیشه گریه میکرد. البتّه گریههای حاج هادی در عشق و محبّت امام حسین علیهالسّلام بود که این هم اگر جهات توحیدی در او ملحوظ شود حکم محبّت خدا و گریه برای خدا را دارد؛ اللَهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّن... دَهْرُهُمُ الزَّفْرَةُ و الأَنینُ.
امام سجّاد علیهالسّلام در یکی از أدعیه صحیفهسجّادیه میفرمایند: اللَهُمَّ و مَتَی وَقَفْنا بَیْنَ نَقْصَیْنِ فی دینٍ أَوْ دُنْیا، فَأَوْقِعِ النَّقْصَ بِأَسْرَعِهِما فَنآءً و اجْعَلِ التَّوْبَةَ فی أَطْوَلِهِما بَقآءً. [۴]
انسان گاهی وقتها در یک دو راهی قرار میگیرد که یا دین او لطمه خورده و دنیای او آباد میشود و یا دنیای او لطمه خورده و دین او آباد میشود. امام سجّاد علیهالسّلام میفرمایند: «خدایا هروقت ما بین این دو نقیصه قرار گرفتیم که یک طرف آن دین و طرف دیگر آن دنیا است، نقص را در آنچه زودتر فانی میشود واقع گردان و توبه و بازگشت ما را در آنکه بقاءش طولانیتر است قرار بده.»
و إذا هَمَمْنا بِهَمَّیْنِ یُرْضیکَ أَحَدُهُما عَنّا و یُسْخِطُکَ الأَخَرُ عَلَینا، فَمِلْ بِنا إلَی ما یُرْضیکَ عَنّا و أَوْهِنْ قُوَّتَنا عَمّا یُسْخِطُکَ عَلَینا. «و هرگاه که ما اراده کردیم و اهتمام ورزیدیم به دو چیز که یکی موجب رضایت تو از ما و دیگری موجب سَخَط و خشم تو برماست، پس خدایا! میل ما را به آنچه موجب رضای توست قرار بده. و قوّت و توان ما را نسبت به آنچه موجب سخط و غضب توست، سست و ضعیف گردان.»
یعنی اگر ما در میان دو راه گیر کردیم که در یکی رضایت تو تحصیل میشد و در راه دیگر به سخط تو دچار میشدیم و باعث غضب تو میشد، خدایا! ما را در آن راهی که موجب رضایت توست قرار بده و نسبت به آن راهی که موجب سخط توست توان ما را بگیر و نگذار در آن طریق حرکت کنیم.
و لاتُخَلِّ فی ذَلِکَ بَیْنَ نُفوسِنا و اخْتِیارِها. «خدایا! وقتی ما در این دوراهی قرار گرفتیم و نفس ما تمایل به باطل داشت، اختیار را از دست ما بگیر و برای انجام این کار مانع قرار بده!» آیا دیدهاید که گاهی انسان میخواهد کاری انجام دهد و خیلی اهتمام دارد که این کار حتماً انجام شود، ولی خدا برای او مانع پیش میآورد، این مانع که برطرف شد مانع دیگری پشت سر است، آن برطرف شد مانع دیگر و خدا نمیگذارد این کار انجام شود؟
حضرت میفرمایند: خدایا! این اختیار را از دست ما بگیر؛ فَإنّها مُخْتارَةٌ لِلباطِلِ إلاّ ما وَفَّقْتَ. «چون این نفوس ما همیشه به طرف باطل حرکت کرده و باطل را اختیار میکند، مگر آن نفوسی که تو به آنها توفیق دادی که در این صورت دیگر در پی باطل نرفته و دنبال حق میروند.» أَمّارَةٌ بِالسّوءِ إلاّ ما رَحِمْتَ. «این نفوس ما همیشه به بدی امر میکند مگر آن نفوسی که تو به آنها رحم فرموده و عنایت کنی تا دیگر به دنبال بدی نروند.» و إلاّ تا وقتی نفس باقی است «میّال بالسّوء» بوده و همیشه دنبال هواهای نفسانی میرود، مگر اینکه نفس در مقابل عزّت و شوکت پروردگار شکسته شود و حالت خضوع و خشوع به خود گیرد.
حال که نفس شکسته نشده است، خدایا! خودت این کشتی نفس ما را به سلامت به ساحل برسان، تا ما در گردابهای ظلمات و هواهای نفسانی گیر نکنیم، ما را حفظ کن از اینکه نتوانیم یک نماز با توجّه بخوانیم، نتوانیم نماز اوّل وقت بخوانیم، نتوانیم ذکری بدون نفی خواطر بگوئیم و اصلاً نتوانیم نفی خواطر کنیم.
بسیار اتّفاق افتاده است که: افرادی پانزده سال، بیست سال خدمت آقا بودند أمّا نتوانستند نفی خواطر کنند؛ نفی خواطر خیلی مهمّ است! انسان باید این گرفتاریها را کم کند، کم کند، تا بتواند خواطر خود را جمع نموده و همّ خود را همّ واحد نماید.
اللَهُمَّ و إنّکَ مِنَ الضُّعْفِ خَلَقْتَنا و عَلَی الوَهْنِ بَنَیْتَنا. «خدایا خلقت ما را بر اساس ضعف نهادی و ما را بر سستی بنا نمودی.» اصلاً بنای ما بنای سست است. و مِن مآءٍ مَهینٍ ابْتَدَأْتَنا. «و آغاز ما را از یک آب پست که نطفه باشد قرار دادی.» فَلا حَوْلَ لَنا إلاّ بِقُوَّتِکَ و لا قُوَّةَ لَنا إلاّ بِعَوْنِکَ. «پس هیچ حرکت و جنبشی برای ما نیست مگر به قدرت تو و ما قوّهای نداریم مگر با کمک تو ای پروردگار.» ما کسی نیستیم، ما موجودی نیستیم.
پس حال که اینطور است، فَأَیِّدْنا بِتَوْفیقِکَ و سَدِّدْنا بِتَسْدیدِکَ. «خدایا ما را به توفیق خودت تأیید فرما و با تسدید خود محکم و استوار نما.» و أَعْمِ أَبْصارَ قُلوبِنا عَمّا خالَفَ مَحَبَّتَکَ. «و چشم دل ما را نسبت به آنچه مخالف محبّت و عشق توست نابینا گردان و نگذار به طرف دیگران برود.» خدایا این چشم دل را از غیر محبّت خودت کور کن! چرا؟ چون: مَا جَعَلَ اللَهُ لِرَجُلٍ مِن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ. [۵] «خدا در یک روح دو قلب قرار نداده است.» یا خیال دوست باید یا هوای خویشتن!
و لاتَجْعَلْ لِشَیْءٍ مِن جَوارِحِنا نُفوذًا فی مَعْصیَتِکَ. «و برای هیچیک از أعضاء و جوارح ما راه ورودی در معصیت خودت را قرار نده.» نگذار دست ما معصیت کند، نگذار چشم و زبان و گوش ما معصیت کند، خدایا تو نگذار! البتّه انسان باید در طریق مجاهده باشد و از خدا کمک بگیرد، نه اینکه در طریق نباشد و بگوید: خدایا ما را در معصیت قرار نده!
اللَهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ و ءَالِهِ. «خدایا بر محمّد و آل محمّد درود بفرست.» و اجْعَلْ هَمَساتِ قُلوبِنا و حَرَکاتِ أَعْضآئِنا و لَمَحاتِ أَعْیُنِنا و لَهَجاتِ أَلْسِنَتِنا فی موجِباتِ ثَوابِکَ. «و رازهای دل ما و حرکات أعضاء ما و نگاههای گذرای چشمهای ما و سخنان زبانهای ما را، همه آنها را در اموری قرار بده که موجب ثواب تو باشد.»
فرمایش خیلی بلندی است! «هَمَساتِ قُلوبِنا» یعنی رازهای دل ما؛ یعنی چیزهائی که در دل ماست و مخفی میباشد. میفرماید: تمام خواطر و نیّات ما را در آن چیزهائی قرار بده که موجب ثواب تو باشد. حَتَّی لاتَفوتَنا حَسَنَةٌ نَسْتَحِقُّ بِها جَزآءَکَ. «تا اینکه هیچ حسنهای که بهواسطه آن مستحقّ پاداش تو میشویم، از ما فوت نشود.»
وقتی تمام رازهای دل ما خدائی است و تمام حرکات جوارح و أعضاء و نگاههای گذرای چشمان ما و تمام سخنگفتن ما خدائی است، موجب میشود که دیگر هیچ حسنهای از ما فوت نگردد. و لاتَبْقَی لَنا سَیِّئَةٌ نَسْتَوْجِبُ بِها عِقابَکَ. «و هیچ گناهی که موجب عقاب تو میشود در وجود ما باقی نماند.»
إنشاءالله باید با ناله و زاری، با آه و راز و نیاز، با گریه در دل شبها، از خدا طلب کنیم و إلاّ همینطور بدون بیداری شب، بدون ناله، اگر صد سال هم بگذرد حرکت چندانی نمیکنیم؛ نه! ناله میخواهد، انسان باید شب غذا کم بخورد که بتواند بلند شود و بیداری شب را درک کند.
آقا کراراً میفرمودند: وقتی انسان شب غذا زیاد بخورد دیگر نمیتواند موفّق به نماز شب شود؛ یعنی علاوه بر اینکه انسان باید زود بخوابد، غذایش هم باید سبک باشد، تا بتواند برای نماز و تهجّد بیدار شود، تا بتواند یک ناله و آهی در مقابل پروردگار داشته باشد، تا بتواند بار خودش را ببندد. همانطور که أهل دنیا به فکر خود هستند و میخواهند بار خود را ببندند، أهل آخرت هم باید به فکر این باشند که بار خود را ببندند تا در آن دنیا لنگ نزنند.
عمر انسان دائماً میگذرد؛ امروز مثل دیروز و فردا مثل امروز. میگویند: آقا ما که از دنیا چیزی نفهمیدیم، همهاش تکرار مکرّرات است. نه آقا! اینطور نیست؛ برای اولیاء خدا، برای دوستان خدا، برای سالکین راه خدا، تکرار مکرّرات نیست. اینها آرزو میکنند یک شب به عمرشان اضافه شود، آنهائی که نرسیدهاند آرزو میکنند یک شب به عمرشان اضافه شود، تا یک مرتبه دیگر بیداری شب را درک کنند، یک توشه دیگری را بردارند؛ آرزو میکنند! کجا تکرار مکرّرات است؟!
بله، برای آنهائی که میخورند و میخوابند تکرار مکرّرات است! مگر امام حسین علیهالسّلام در شب عاشورا به حضرت أبوالفضل نفرمودند: برو و یک امشب را برای ما مهلت بگیر! لَعَلَّنا نُصَلّی لِرَبِّنا اللَیْلَةَ و نَدْعوهُ و نَسْتَغْفِرُهُ. [۶] «شاید امشب را برای پروردگارمان به عبادت مشغول باشیم، نماز بخوانیم، او را بخوانیم و استغفار نمائیم.» امام حسین علیهالسّلام امام است، معصوم است و بالاتر از امام حسین علیهالسّلام چه کسی را داریم؟! چرا فرمودند: برو مهلت بگیر؟ چون فَهُوَ یَعْلَمُ أَنّی قَدأُحِبُّ الصَّلَوةَ لَهُ و تِلاوَةَ کِتابِهِ و الدُّعآءَ و الاِسْتِغْفارَ. «خدا میداند که من نماز را دوست دارم، تلاوت کتاب خدا و دعا و استغفار را دوست دارم.» یک شب هم یک شب است! آن هم برای امام که قطب عالم امکان است. برای ما که ناقص هستیم چیست؟! نباید تکرار مکرّرات باشد!
لذا کراهت دارد انسان از خدا طلب مرگ کند. [۷] حضرت رسول أکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمودند: طوبَی لِمَن طالَ عُمُرُهُ و حَسُنَ عَمَلُهُ. [۸] «خوشا به سعادت کسیکه عمرش طولانی باشد و این عمر طولانی با عمل نیک همراه باشد.»
إنشاءالله همگی از خدا طلب کنیم، استدعا کنیم، راز و نیاز کنیم.
از وی همه مستی و غرور است و تکبّر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
(دیوانحافظ، ص۴۳، غزل ۹۱.)
باید از خدا طلب کنیم که بارپروردگارا! به رحمت خودت و به عنایات خاصّهای که به أولیاءت داری، به مغفرت خودت، به عظمت خودت، به رحمانیّت خودت، بارپروردگارا! آنچه به محمّد و آل محمّد عنایت فرمودی به همه ما عنایت بفرما و آنچه از ایشان دور فرمودی از همه ما دور بفرما!
اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم
۱. بحارالأنوار، ج۹۱، ص۱۴۸.
۲. مرحوم علاّمه مجلسی ره از فلاحالسّآئل از حضرت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام روایت میکند که: یا نَوْفُ! إنّهُ لَیسَ مِن قَطرَةٍ قَطَرَتْ مِن عَینِ رَجُلٍ مِن خَشیَةِ اللهِ إلاّ أطفَأَتْ بِحارًا مِنَ النّیرانِ. (همانمصدر، ج۸۴، ص۲۰۱)
۳. همانمصدر، ج۹۱، ص۱۴۸.
۴. الصّحیفهالسّجّادیة، دعای ۹: فی الاشتیاقِ إلی طلبِ المغفرةِ مِن اللهِ جَلّجلالُه، ص۵۸.
۵. صدر آیه ۴، از سوره ۳۳: الأحزاب.
۶. الإرشاد، ج۲، ص۹۱.
۷. مرحوم شیخ حرّعاملی ره در باب: کَراهَةُ تَمنّی الإنسانِ الموتَ لنفسِه، از اُمّالفضل روایت کرده است که: دَخَلَ رَسولُ اللهِ صَلَّیاللهُعَلَیهِوءَالِهِوسَلَّمَ عَلَی رَجُلٍ یَعودُهُ و هُوَ شاکٍ فتَمَنَّی المَوتَ! فقالَ رَسولُ اللهِ صَلَّیاللهُعَلَیهِوءَالِهِ: لاتَتَمَنَّ المَوتَ؛ فإنّکَ إن تَکُ مُحْسِنًا تَزدَدْ إحْسانًا و إن تَکُ مُسیئًا فتُؤخَّرُ تُستَعْتَبُ؛ فلاتَتَمَنَّوُا المَوتَ.
و نیز از حضرت رسول اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم روایت نموده است که: لایَتَمَنَّی أحَدُکُمُ المَوتَ لِضُرٍّ نَزَلَ بِهِ و لْیَقُلِ: اللهُمَّ أحْیِنی ما کانَتِ الحَیاةُ خَیرًا لی و تَوَفَّنی إذا کانَتِ الوَفاةُ خَیرًا لی. (وسآئلالشّیعة، ج۲، ص۴۴۹)
۸. منلایحضرهالفقیه، ج۴، ص۳۵۵.