مجلس صد و سی و نهم (گلشن احباب)

گلشن احباب جلد دهم - جلسه صد و سی و نهم؛ اهمّیت و حقیقت ذکر.

أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم

بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم

الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ

و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ

و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم

یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اذْکُرُوا اللَهَ ذِکْرًا کَثِیرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً. [۱] «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، خدا را زیاد یاد کنید و تسبیح او را هر صبح و عصر بگوئید.»

ذکر قلبی ولسانی

حقیقت ذکر یعنی توجّه؛ یعنی انسان به یاد خدا بوده و همیشه و در همه شوءون متذکّر پروردگار باشد؛ وَ اذْکُر رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ. [۲] «و پروردگارت را یاد کن هرگاه فراموش کردی و به یاد او باش.» اصل ذکر که در این آیات بیان شده همان ذکر قلبی است. انسان باید هم ذکر قلبی داشته باشد و هم به قدر وسع با زبان ذکر بگوید.

باغبان به گل آب می‌دهد و آن را در معرض نور و هوا می‌گذارد. آبی که می‌دهد به مقداری است که همیشه سرسبز بماند و بتواند از آن بهره ببرد، نه اینکه بیست‌وچهار ساعت به آن آب دهد. ولی هوا همیشه هست و گل از آن استفاده می‌نماید.

به همین شکل، برای رشد انسان هم ذکر قلبی لازم است و هم ذکر لسانی؛ اگر حقیقت وجودی انسان بخواهد رشد کند باید همیشه به یاد خدا باشد و این‌طور نیست که ذکر قلبی مختصّ زمان خاصّی باشد؛ مثل نیاز گل به هوا که دائمی است، ولی ذکر لسانی لازم، محدود به زمانهای خاصّی است؛ وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً.

مثلاً اولیاء خدا بعد از نماز صبح و یا موقع خواب به ذکر لسانی دستور می‌دادند که مثلاً بعد از نماز صبح مقدار معیّنی تهلیل گفته شود و هرکدام از اینها برای رشد انسان آثاری دارد.

ذکر دائمی

مؤمن باید دائماً در حال ذکر خدا باشد. و در طول روز هم هروقت متذکّر خدا می‌شود خوب است با زبان هم ذکر بگوید. أمیرالمؤمنین علیه‌صلواتُ‌المُصلّین فرمود: فَانْتَهِزوا فُرَصَ الخَیْرِ. [۳] «فرصت‌های کار خیر را غنیمت بشمارید.»

مثلاً در مجلس فاتحه نشسته‌اید در حینی که صحبت‌ها را استماع می‌کنید لا إلهَ إلاّ اللَه بگوئید و از فرصت استفاده نمائید، البتّه انسان نباید به خودش به نحوی فشار بیاورد که نفس عقب بزند.

یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اذْکُرُوا اللَهَ ذِکْرًا کَثِیرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً. «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، خدا را زیاد یاد کنید و هر صبح و عصر (پیش از غروب) او را تسبیح بگوئید.»

خدا را تنزیه کنید تا ثمره وجودی شما بارور شود؛ همانند گلی که نیاز به آب دارد باید خدا را یاد کنید تا رشد کنید.

بعضی گلها روزی دوبار، هم صبح و هم عصر و بعضی گلها فقط صبح و بعضی هفته‌ای یک بار آب می‌خواهند و بار غذای خود را برای یک هفته تأمین می‌کنند، بعضی از گیاهان هم شبانه‌روز باید آب بخورند؛ گلها مختلف‌اند، أمّا علی أیّ حال باید این گیاه تغذیه شود، حال هفته‌ای یا روزانه.

انسان هم همین‌طور است؛ اگر بخواهد رشد کند باید دائماً ذکر بگوید و با ذکر قلب خود را صیقل زند، چون قلب زنگارپذیر است، و این معنا مقتضای عالم کثرت است. آئینه‌ای که در اتاق است با آئینه‌ای که در حمام است فرق می‌کند؛ آئینه‌ای که در حمام است دائماً مرطوب بوده و بیشتر زنگار می‌گیرد، انسان هم در این عالمِ کثرت فوری زنگار می‌گیرد.

حضرت خاتم‌الأنبیاء محمّد مصطفی صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم می‌فرمایند: و إنّهُ لَیُغانُ عَلَی قَلْبی، فَأَسْتَغْفِرُ اللَهَ فی الیَوْمِ سَبْعینَ مَرَّةً. [۴]

پیغمبر اکرم اوّلین حجاب هستند و بالاتر از ایشان در میان مخلوقات خدا نیست؛ این پیغمبر با این مقام می‌فرمایند: «همانا بر قلبم غباری از عالم کثرت می‌نشیند و من (برای برطرف‌کردن آن) هر روز هفتاد مرتبه استغفار می‌کنم.»

و در بعضی از روایات آمده است که: حضرت در هر مجلسی که می‌نشستند برنمی‌خواستند مگر اینکه بیست‌وپنج مرتبه استغفار می‌کردند. [۵]

همچنین در روایت وارد شده است که: إنّ رَسولَ اللَهِ صَلَّی‌اللَهُ عَلَیهِ‌وءَالِهِ‌وسَلَّمَ کانَ یَتوبُ إلَی اللَهِ و یَستَغْفِرُهُ فی کُلِّ یَوْمٍ و لَیْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِن غَیرِ ذَنْبٍ. [۶]

«همانا رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم در هر شبانه‌روز صد مرتبه به درگاه إلهی توبه و استغفار می‌نمودند، بدون اینکه مرتکب گناهی شده باشند.»

قلب مقدّس آن حضرت أصلاً زنگار نمی‌گیرد خود ایشان فرمودند: تَنامُ عَیْنی و قَلْبی یَقْظانٌ. [۷] «قلب من همیشه بیدار است حتّی اگر چشمانم خواب باشد.» ولی مع ذلک پرده‌ای بر قلب مبارکش از توجّه به کثرت می‌افتد که با استغفار برداشته می‌شود.

أمّا امثال ما امّت مرحومه که امّت آن حضرت هستیم کاملاً به ذکر و استغفار نیازمندیم و بدون آن قلبمان زنگار می‌گیرد؛ باید همیشه مشغول ذکر باشیم و نباید موانع این عالم کثرت باعث توقّف ما شود. این آیات کریمه که توصیه به ذکر دارد باید همیشه نصب‌العین ما باشد.

صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری بدوام

ناتمامان جهان را کند این پنج تمام[۸]

صمت یعنی سکوت، جوع یعنی گرسنگی، سهر یعنی بیداری شب، عزلت یعنی خلوت و انس با خدا، ذکری بدوام یعنی انسان باید علی‌الدّوام متوجّه خدا بوده و به ذکر او مشغول باشد.

مبادا صباحی بر انسان بگذرد و انسان از یاد خدا غافل باشد، دراین‌صورت، مثل برگ درختان پلاسیده می‌شود؛ برگ درخت وقتی خرّمی خود را از دست داد و پلاسیده شد هر چقدر هم به آن آب دهند فائده‌ای ندارد و برای سالم ماندنش باید به موقع به آن آب دهیم.

واسطه‌قراردادن محمّد و آل‌محمّد علیهم‌السّلام

مرحوم ابن‌فارض می‌فرماید:

علَیکَ بِها صِرْفًا، و إن شِئْتَ مَزْجَها

فعَدْلُکَ عَن ظَلْمِ الحَبیبِ هوَ الظُّلمُ[۹]

«بر توباد که فقط‌وفقط بر خداوند تکیه کنی و محبّت او را در دل زنده کرده و فقط او را مدّ نظر داشته باشی؛ و اگر خواستی از عالم وحدت و عالم توحید تنزّل کنی و به عالم کثرت آمده و چیز دیگری را با یاد خدا ممزوج داری، فقط آن حجاب اوّل یعنی محمّد و آل‌محمّد صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین را داشته باش و نباید از ایشان تنازل کنی.»

با محمّد و آل‌محمّد صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین واقعاً ما مستغنی هستیم و دنیا و آخرتمان آباد است؛ یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ. [۱۰] در روایات داریم که: مراد از «وسیله» محمّد و آل‌محمّد صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین هستند. [۱۱]

یعنی انسان در کارها و مشکلات، چه مشکلات ظاهری و چه مشکلات باطنی، باید از أنفاس قدسیّه محمّد و آل‌محمّد استفاده کند و آن بزرگواران را شفیع خود قرار دهد.

برای اصلاح امور سالک و مورد شفاعت قرارگرفتن او نزد پروردگار، وسیله و نردبانی بالاتر و با فضیلت‌تر از محمّد و آل‌محمّد صلوات‌الله‌علیهم نیست، لذا بهترین و جامع‌ترین ذکر، ذکر صلوات است؛ اللهُمّ صَلِّ علَی مُحَمّدٍ و ءَالِ مُحَمّد.

در نماز هنگام سجده صلوات بفرستید، در قنوت همین‌طور، در تشهّد که صلوات واجب است و اگر کسی صلوات نفرستد نمازش باطل است. بعد از هر نماز واجب یا مستحبّی جزء تعقیباتی که در روایات وارد شده ذکر صلوات است. در هر کار خیری که انسان می‌خواهد انجام دهد صلوات بر محمّد و آل‌محمّد می‌فرستد.

کسی‌که عطسه می‌کند سه چیز مستحبّ است؛ [۱۲] یکی اینکه بگوید: الحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمین. دوم: اللهُمّ صَلِّ علَی مُحَمّدٍ و ءَالِ مُحَمّد. و سوم: قرائت آیه شریفه: إِنِّی ءَامَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ. [۱۳] «من به پروردگار شما ایمان آوردم پس بشنوید.»

علی أیّ حال مؤمن در همه مشکلات، چه مشکلات ظاهری و چه مشکلات باطنی، باید بر خدا توکّل کند؛ اوّل خدا، و بعد شفاعت محمّد و آل‌محمّد صلوات‌الله‌علیهم‌أجمعین.

لزوم محبّت شدید به پروردگار

و کلاًّ مشکلات سیر سالک جز با محبّت شدید خداوند و فناء و لقاء إلهی حل نمی‌گردد. و در عقَبات نفس أمّاره انسان باید بارش را بر دوش خدا بیندازد و با شفاعت محمّد و آل‌محمّد این راه را طی کند، چون این راه بسیار خطرناک و پر فراز و نشیب و طولانی است.

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد ناپدید

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور[۱۴]

بالأخره پایانی دارد أمّا باید به خدا پناه برد و با دوام ذکر که مقدّمه موصله برای تشدید محبّت پروردگار است این راه را طی نمود. باید دوام ذکر داشت تا خداوند إن‌شاءالله محبّت خود را در دل وارد کند و بدون دوام ذکر میسّر نمی‌شود.

دل انسان باید از محبّت إلهی آتش بگیرد و سوخته شود، و إلاّ محبّت خدا را که همه سالکان و طالبان راه خدا دارند و إنّما الکَلامُ فی شِدَّتِها و حُرْقَتِها؛ یعنی سخن در شدّت و حرارت این محبّت است. مؤمن سالک باید آن‌قدر محبّتش زیاد شود که غیرخدا را نبیند، فقط خدا را ببیند و بس، و این آیه کریمه: لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَحِدِ الْقَهَّارِ. [۱۵]

برای او در همین نشئه مشهود شود و ببیند که پادشاهی عالم از آن خداست! قهّاریّت از آن کیست؟ از آن خداست!

غیرتش غیر در جهان نگذاشت[۱۶]

کم‌صحبت‌کردن، کم‌خوردن وکم‌خوابیدن

إن‌شاءالله همیشه این امر را مدّنظر داشته باشیم و عمل کنیم؛ کم صحبت نمائیم، هرچه کمتر صحبت کنیم و از بیان جملات باطل و ما لایَعنی جدّاً احتراز نمائیم به نفعمان است. اگر کم غذا بخوریم به نفعمان است، البتّه نه آن‌قدر کم که رمق نداشته باشیم و نتوانیم عبادت کنیم، بلکه به مقداری که بار معده کم شود و انسان بتواند توجّه داشته باشد.

در روایات اهل بیت علیهم‌السّلام به سه امر تأکید شده است: قِلَّةُ الکَلام و قِلَّةُ الطَّعام و قِلَّةُ المَنام. [۱۷] «کم‌صحبت‌کردن، کم‌خوردن، کم‌خوابیدن.»

خواب و خورت ز مرحله عشق دور کرد

آنگه رسی به عشق که بی‌خواب و خور شوی[۱۸]

پرخوری سدّ راه خداست، زیادخوابیدن نیز سدّ راه خداست و انسان را در آخرت فقیر می‌کند، نمی‌تواند از عمرش استفاده کند.

انسان نباید بیش از حد غذا میل کند. حبوبات و سبزیجات را باید استفاده کرد أمّا زیادی آن برای انسان ضرر دارد و روح را کدر می‌کند. اولیاء و بزرگان هر غذائی که نسبتی به حیوان داشت مانند روغن حیوانی و تخم‌مرغ و مرغ و گوشت کم استفاده می‌کردند. البتّه گوشت برای بدن لازم است و در روایت داریم که: هرکس چهل روز گوشت نخورد خُلقش بد می‌شود و اگر کسی مدّتی گوشت نخورد عقلش فاسد می‌شود. [۱۹]

گوشت لازم است، أمّا نه به‌این‌صورت که همه غذاها گوشتی باشد، این ضرر دارد، بلکه حدّأکثر باید در هر سه روز یک‌بار صرف شود، آن هم نه به مقدار زیاد. بله اگر کسی مریض است و مثلاً زخم معده دارد و پزشک گفته شما حتماً باید کباب بخورید، دراین‌صورت باید گوشت را کباب کند و بخورد.

شخص مریضی خدمت امام کاظم علیه‌السّلام رسید و حضرت به او فرمودند: گوشت بخور! بعد از یک هفته دو مرتبه امام علیه‌السّلام آن شخص را در حال مریضی دیدند، به او فرمودند: مگر نگفتم گوشت بخور؟ عرضه داشت: از آن روز جز گوشت چیز دیگری نخوردم. حضرت فرمودند: گوشت را چگونه خوردی؟ عرض کرد: آن را پختم. حضرت فرمودند: کُلْهُ کَبابًا[۲۰] «آن را کباب کن و بخور.» و بعد از چند روز خوب شد.

خلاصه گوشت به مقدار کم برای بدن لازم است، أمّا آنچه اولیاء تأکید کردند این‌است‌که غذای انسان در تلطیف روح مدخلیّت بسزائی دارد.

در میان غذاها چند چیز برای لطافت روح مفید است: اوّل: انار، دوم: سرکه، البتّه سرکه‌ای که انسان در خانه درست کند و سرکه‌های مصنوعی و شیمیائی بازار ضرر دارد. سوم: نان جو، چهارم: انگور شانی که سیاه‌رنگ و تقریباً مایل به بنفش است و دانه‌های درشتی دارد و معمولاً در اطراف قزوین به عمل می‌آمد و به قیمت گران به فروش می‌رسید. و پنجم: استفاده کم از گوشت و حیوانی. مرحوم آیة‌الله آقای حاج شیخ محمّدجواد انصاری رضوان‌الله‌علیه بر اینها تأکید داشتند.

علی أیّ حال، سالک راه خدا باید همّت خود را بالا ببرد و خدا را بخواهد و چون خدا را می‌خواهد باید از اموری چشم‌پوشی کند، تا محبّت خدا در قلب او وارد شود. اگر محبّت خدا تشدید شود و به عشق مبدّل گردد، وسعت دل از آسمانها و زمین فراتر رفته و انسان به لقاء پروردگار مشرّف می‌شود؛ لایَسَعُنی أَرْضی و لا سَمآئی و لَکِن یَسَعُنی قَلْبُ عَبْدِیَ المؤمن. [۲۱] «آسمان و زمین من با این همه وسعت، گنجایش مرا ندارد و تنها قلب بنده مؤمن من می‌تواند مرا در خود جای دهد.»

إن‌شاءالله خداوند ما را موفّق بدارد تا با اهتمام به این پنج موضوع؛ صمت، جوع، شب زنده‌داری، خلوت و انس با خدا و ذکر علی‌الدّوام، با عنایات و توجّهات خودش إن‌شاءالله در همین نشئه به لقاء پروردگار مشرّف شویم.

اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم

پانویس

۱. آیات ۴۱ و ۴۲، از سوره ۳۳: الأحزاب.

۲. قسمتی از آیه ۲۴، از سوره ۱۸: الکهف.

۳. نهج‌البلاغة، حکمت ۲۱، ص۴۷۱.

۴. بحارالأنوار، ج۶۰، ص۱۸۳. مرحوم طُریحی در مجمع‌البحرین می‌فرماید: ‎ فی الخبرِ: إنّهُ لَیُغانُ علَی قَلبی، فأَستَغْفِرُ اللهَ فی الیَومِ و اللَیلَةِ مِائَةَ مَرَّةٍ.

قالَ البَیضاویُّ فی شرحِ‌المَصابیحِ: الغَیْنُ لغةٌ فی الغَیمِ. و غانَ علی قلبی کذا أی غَطاه. قالَ أبوعبَیدةٍ فی معنی الحدیثِ: أی یتغَشّی قلبی ما یلبَسه.

و قد بلغَنا عنِ الأصمَعیِّ أنه سُئل عن هذا الحدیثِ، فقالَ للسّائلِ: عن قلبِ مَن یُروَی هذا؟ فقالَ عن قلبِ النّبیِّ صلّی‌اللهُ‌علیهِ‌وءَالِه، فقالَ: لو کانَ عن غیرِ النبیّ صلّی‌اللهُ‌علیهِ‌وءَالِه لَکنتُ أُفسِّره لک.

قالَ القاضی: و لِلّهِ دَرُّ الأصمَعیِّ فی انْتهاجِه منهجَ الأدبِ. ـ إلی أن قالَ: نحن بالنّورِ المُقتَبَسِ من مِشکاتِهم نذهبُ و نقولُ: لمّا کانَ قلبُ النَّبیِّ صلّی‌اللهُ‌علیهِ وءَالِه أتمَّ القلوبِ صفآءً و أکثرَها ضِیآءً و أعرفَها عِرفانًا، و کانَ صلّی‌اللهُ‌علیهِ‌وءَالِه مُبَیِّنا معَ ذلک لِشرآئعِ الملّةِ و تأسیسِ السُّنّةِ مُیسِّرا غیرَ مُعسِّر، لم‌یکنْ له بدٌّ من النُّزولِ إلی الرُّخَصِ و الالتفاتِ إلی حُظوظِ النّفسِ، مع ما کانَ مُتمتِّعًا به من أحکامِ البَشریّة.

فکأنّه إذا تُعاطَی شیئًا من ذلک أسرعُ کدورةً ما إلی القلبِ لکمالِ رقَّتِه و فرطِ نورانیّتِه؛ فإنّ الشی‌ءَ کلَّما کانَ أصفَی کانتِ الکدورةُ علیه أبینَ و أهدَی، و کانَ صلّی‌اللهُ‌علیهِ‌وءَالِه إذا أحسَّ بشی‌ءٍ من ذلک عدّهُ علی النّفسِ ذنبًا، فاستَغفَر منه. ـ انتهی (مجمع‌البحرین، ج۶، ص۲۸۹ و۲۹۰)

۵. امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: أنّ رَسولَ اللهِ صَلَّی‌اللهُ‌علَیهِ‌وءَالِهِ کانَ لایَقومُ مِن مَجلِسٍ و إن خَفَّ، حَتّی یَستَغْفِرَ اللهَ عَزَّوجَلَّ خَمْسًاوعِشْرینَ مَرَّةً. (الکافی، ج۲، ص۵۰۴)

۶. همان‌مصدر، ص۴۵۰.

۷. بحارالأنوار، ج۹، ص۲۸۶.

۸. کلّیات‌قاسم‌انوار، ص۳۳۹.

۹. دیوان‌ابن‌الفارض، ص۱۸۴.

۱۰. قسمتی از آیه ۳۵، از سوره ۵: المآئدة.

۱۱. البرهان‌فی‌تفسیرالقرءَان، ج۲، ص۲۹۲.

۱۲. الکافی، ج۲، ص۶۵۵. همچنین مرحوم مامقانی (ره) نقل نموده است که: ‎ و أرسَل لی بعضُ المحدّثینَ قدّس‌سرّه روایةً منذُ عشرِ سنینَ تقریبًا بِاستحبابِ أن‌یقولَ العاطسُ بعدَ عطستِه: إِنِّی ءَامَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ، لیَتعوّدَ بذلک، و یقولَه عندَ العطسةِ فی القبرِ، و یرجعَ منکرٌ و نکیرٌ بِسماعِ ذلک. (مرءَاة‌الکمال، ج۲، ص۱۸۸)

۱۳. آیه ۲۵، از سوره ۳۶: یس.

۱۴. دیوان‌حافظ، ص۱۱۳، غزل ۲۵۴.

۱۵. ذیل آیه ۱۶، از سوره ۴۰: غافر (المؤمن).

۱۶. کلّیات‌عراقی، ص۱۲۳.

۱۷. حضرت أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام می‌فرمایند: إذا أرادَ اللهُ صَلاحَ عَبدٍ ألهَمَهُ قِلَّةَ الکَلامِ و قِلَّةَ الطَّعامِ و قِلَّةَ المَنامِ. (تصنیف‌غررالحکم، ص۲۱۱)

۱۸. شرح‌سودی‌برحافظ، ج۴، ص۲۶۰۱.

۱۹. شیخ حرّعاملی (ره) از امام صادق علیه‌السّلام روایت کرده است که: اللَحْمُ یُنبِتُ اللَحْمَ و مَن تَرَکَهُ أربَعینَ یَومًا سآءَ خُلُقُهُ. (وسآئل‌الشّیعة، ج۲۵، ص۴۰)

همچنین از آن حضرت روایت نموده است که: اللَحْمُ یُنبِتُ اللَحْمَ و مَن تَرَکَهُ أیّامًا فَسَدَ عَقلُهُ. (همان‌مصدر، ص۳۹)

۲۰. الکافی، ج۶، ص۳۱۹.

۲۱. عوالی‌اللئالی، ج۴، ص۷.

مطالب جدید