گلشن احباب (جلد دوم) - مجلس چهاردهم - محبّت به مرتبطین محبوب.
أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ
و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ
و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم
یکروز اصحاب پیغمبر أکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم گرداگرد حضرت نشسته بودند که أمیرالمؤمنین علیهالسّلام وارد شدند. علاقه خاصّ أمیرالمؤمنین علیهالسّلام نسبت به رسول خدا صلّیاللهعلیه وآلهوسلّم و علاقه رسول خدا نسبت به أمیرالمؤمنین بر همه مشهود و معلوم بود؛ خود أمیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمود: و لَقَد کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّباعَ الفَصیلِ أَثَرَ أُمِّهِ.[۲] «همانطور که بچّهشتر به دنبال مادرش حرکت میکند من اینطور به دنبال پیغمبر حرکت میکردم.» همه میدانستند کسیکه اینقدر به رسول خدا محبّت دارد، دوست دارد تا میشود جلو بیاید و پیش رسول خدا بنشیند، أمّا وقتی حضرت وارد شدند هرکجا خواستند بنشینند به حضرت جا ندادند!
همینهائی که ادّعای محبّت داشتند، ادّعای دوستی با پیغمبر را داشتند و بعضاً آب وضوی پیغمبرِ خدا را برای تیمّن و تبرّک میبردند، وقتی أمیرالمؤمنین علیهالسّلام وارد شدند، هرچه این طرف و آن طرف رفتند، در مرأی و منظر پیغمبر أکرم، کسی به ایشان جا نداد! پیغمبر فرمودند: یا مَعْشَرَ النّاسِ هَذا أَهْلُ بَیْتی تَسْتَخِفّونَ بِهِمْ و أَنا حَیٌّ بَیْنَ ظَهْرانَیْکُم؟![۳] «ای مردم! شما با أهل بیت من اینطور رفتار میکنید درحالیکه من هنوز در میان شما هستم؟!»
کسیکه پیغمبر خدا را دوست دارد لازمهاش ایناستکه أمیرالمؤمنین علیهالسّلام را دوست داشته باشد، لازمهاش ایناستکه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را دوست داشته باشد، حسنین علیهماالسّلام را دوست داشته باشد. محال است کسی پیغمبر را دوست داشته باشد أمّا أمیرالمؤمنین و یا حضرت زهرا صلواتاللهعلیهم را دوست نداشته باشد، بلکه بیائید پائینتر، محال است فضّه را دوست نداشته باشد؟
فضّه خادمه بیت أمیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا بود که بهواسطه مجاهداتی که داشت داخل در سوره هلأتی شد. أمیرالمؤمنین و فاطمه زهرا سلاماللهعلیهما روزه نذر کرده بودند، فضّه نیز روزه گرفت و روز اوّل هنگام افطار که مسکینی وارد شد فضّه نیز غذای خود را به مسکین داد و روز دوّم که یتیمی آمد باز فضّه نیز سهم خود را به او داد و در روز سوّم که اسیر آمد نیز سهم خود را تبعاً لمَوالیها به او داد؛ چه مقامی داشت! قبر مطهّر ایشان در شام بوده و بسیار نورانی است. إنشاءالله خدا روزی کند رفقای عزیز که مشرّف نشدند مشرّف شوند و آنهائی که مشرّف شدند بار دیگر مشرّف شوند.
آیا کسی میتواند بگوید: من أمیرالمؤمنین علیهالسّلام را دوست دارم أمّا فضّهاش را دوست ندارم؟ فضّه کنیز حضرت بوده و بهواسطه ارتباط با بیت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام ایشان را هم باید دوست داشت. درب خانه آن حضرت را هم باید دوست داشت. خاکهای خانه حضرت را هم باید دوست داشت!
در آن زمانی که جلسات عصر جمعه سیّار بود، یک روز در خدمت حضرت آیهالله علاّمه والد معظّم رضواناللهتعالیعلیه از جلسه برمیگشتیم، رسیدیم به فلکه آب که نزدیکترین میدان به حرم در آن خیابان است، آقا به بنده رو کرده فرمودند: آقا! آدم باید به جهت امام رضا علیهالسّلام، این زمین مشهد و این خاکهای مشهد را ببوسد!
این آسفالت که جان ندارد، روح ندارد، چرا باید آن را بوسید؟ بهخاطر ارتباطی که با حضرت ثامنالحجج علیهالسّلام دارد، چون آن حضرت در این زمین دفن شدهاند. این تقدّسی که مشهد پیدا کرده بهخاطر حرمت علیّبنموسیالرّضا علیهالسّلام است.
پس ما از فضّه هم گذشتیم، از جاندار هم گذشتیم، به جماد رسیدیم، افراد عادی روی این خاک پا میگذارند و حرمتی برایش قائل نیستند، أمّا آقا میفرمودند: این خاکها را باید بوسید! با اینکه این آسفالت، حرم حضرت نیست ولی آقا آنقدر حرم حضرت را وسیع
گرفتند که تمام شهر مشهد را شامل میشود.
اوّلین مرتبه یا دوّمین مرتبهای که به نجف مشرّف شدم، حدود سیزده سال و نیم سن داشتم، یکی از آقازادگانِ آقای حدّاد رضواناللهتعالیعلیه را دیدم که ایشان هر روز ریشش را از ته میتراشید، بنده با اعتراض خدمت آقا عرض کردم: آقاجان! چطور میشود که ایشان فرزند آقای حدّاد هستند ولی ریششان را میتراشند؟! آقا هیچ چیزی نفرمودند!
اعتراض بنده این بود که چرا فرزند آقای حدّاد نباید مثل خود آقای حدّاد بشود، بعد وقتی میخواستیم به حرم مشرّف شویم به بنده فرمودند: آقا سیّد محمّدصادق! درست است که ریشتراشیدن حرام است و عقاب دارد ولی انسان نمیتواند به فرزند آقای حدّاد بیحرمتی کند! ایشان بچّه آقای حدّاد هستند، بچّه آقای حدّاد یعنی جان آقای حدّاد، یعنی نفس آقای حدّاد! از کار اشتباه ایشان باید انسان بدش بیاید ولی احترام خود ایشان را باید حفظ کند.
انسان خوشقلبی بود. مرحوم حضرت آقای حدّاد هم به ایشان تذکّر میدادند ولی ایشان متوجّه نمیشد. برای حضرت امام حسین علیهالسّلام خیلی زحمت میکشید. همانجا که بودیم حضرت آقای حدّاد به ایشان تذکّر دادند، فرمودند: بعضیها برای امام حسین آشپزی میکنند، هیئت میگیرند، ریش میتراشند! میخواستند اشتباهش را تذکّر بدهند. البتّه ایشان بعداً تغییر کرد و محاسن میگذاشت.
کراراً میفرمودند: اگر کسی، کسی را دوست دارد باید أعضای خانواده آن شخص را هم دوست داشته باشد. میفرمودند: گربه آن خانه
را هم باید دوست داشته باشد! چرا؟ چون این گربه به این خانه تعلّق دارد و از غذای این خانه میخورد. در و دیوار آن خانه را هم باید دوست داشته باشد. از آن خانه بیائید بیرون، آن شهری که محبوب در آن شهر است را نیز باید دوست داشته باشد! مگر در اشعار مجنون نیست:
أُحِبُّ بِحُبِّها تَلَعاتِ نَجْدٍ
و ما شَغَفی بِها لَولا هَواها[۴]
«بهخاطر حبّ لیلی تپّههای سرزمین نجد را نیز دوست میدارم، و اگر میل و هوای لیلی نبود چه عشقی بدان تپّهها داشتم؟!»
یا اینکه مجنون میگوید: سگی که مال گلّه لیلی است را دوست دارم! چرا؟ چون این سگ، مال گلّه لیلی بوده و با او ارتباط دارد.
مجنون روزی سگی بدید اندر دشت
نانش میداد و گرد او برمیگشت
گفتم: مجنون! دوستی و سگ زکجا؟
گفتا که شبی به کوی لیلی بگذشت[۵]
اینها مطالب عقلی و برهانی است. اینها مطالب عشق است. این حقائق عشق، حقائق عقلی بوده و قابل انکار نیست؛ یعنی هرکس در وادی عشق بیاید این حقائق هم همراه او میآید.
کسیکه اولیاء خدا رضواناللهتعالیعلیهم را دوست داشته و به ایشان محبّت دارد لازمه این دوستی ایناستکه نسبت به بیت ایشان و به فرزندان و خانواده ایشان نیز همان محبّتی را که نسبت به خود ایشان دارد داشته باشد، حتّی نسل و ذریّه ایشان را باید دوست داشته باشد؛ محبّت پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم بدون محبّت ذرّیه ایشان شدنی نیست.
اینکه کسی بگوید: من ولیّ خدا را دوست دارم، أمّا متعلّقین ایشان را دوست ندارم، شدنی نیست؛ مسیر عشق مسیری است که اگر انسان وارد آن بشود و کسی را دوست داشته باشد، هرکس و هر چیزی که متعلّق به اوست را نیز دوست دارد ولو اینکه جماد باشد، زیرا متعلّق به اوست، لذا آن را هم دوست دارد.
علی أیّ حال عرض کردیم که: اگر انسان امام رضا علیهالسّلام را دوست داشته باشد باید خاک درِ آن حضرت را توتیای چشمش کند، باید درب حرم و عتبه مبارکه را ببوسد، باید أولاد آن حضرت را محترم و معزّز بدارد.
اینها همه نشانه حبّ است که متأسّفانه در زمان رسول الله صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم نسبت به آل بیت رسول الله حرمت را فرو گذاشته و درب بیت الله حقیقی را، خانه أمیرالمؤمنین را آتش زدند!
أمیرالمؤمنین مولود کعبه بوده و خانه او بیت الله است، خانهای که أمیرالمؤمنین علیهالسّلام در آن باشد بیت خداست! و أمیرالمؤمنین علیهالسّلام از اتمّ مصادیق آیه: فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَهُ أَنتُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ[۶] بوده و شأن نزول آن نیز درباره خمسه طیّبه است.[۷] رِجَالٌ لاَتُلْهِیهِمْ تِجَرَةٌ وَ لاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِیتَآءِ الزَّکَوةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَرُ.[۸]
چقدر اینها از معرفت دور بودند، چقدر دور بودند؛ محبّت که نداشتند هیچ، بلکه بغض أمیرالمؤمنین علیهالسّلام و حضرت فاطمه زهرا و حسنین علیهمالسّلام را نیز در دل داشتند. با اینکه این حکومت ظاهریّه را که غصباً تصاحب نمودند، این همه مُلک و سلطنت و إحاطه بر مال و جان و نوامیس مردم، همه به برکت شمشیر أمیرالمؤمنین علیهالسّلام بود، مگر غیر از این است؟!
پیغمبر خدا به أمیرالمؤمنین میفرماید: ای علی! من از خدا درخواست کردم که بعد از من کسی در خلافت تو نزاع نکند ولی این درخواست پذیرفته نشد و خدا فرمود: در علم من گذشته که این اختلاف بشود.[۹]
و واقعاً اگر چنین چیزی نبود و در علم خدا چنین چیزی نگذشته بود آیا مؤمنین از منافقین تشخیص داده میشدند؟! آیا غاصبین خلافت از غیر تشخیص داده میشدند؟! باید درب خانه حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را آتش بزنند تا آن حقیقت وجودی و آن نفاقشان ظاهر گردد. درباره سائرین هم همینطور است، نه تنها در آن زمان که در زماننا هذا نیز چنین است. اگر درب خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها آتش
نمیگرفت و آن مصائب را به حضرت وارد نمیساختند الآن شیعیان حضرت فاطمه چگونه شناخته میشدند؟! مبغضین حضرت چگونه معلوم و مشخّص میشدند؟! در هالهای از ابهام بود!
امام صادق علیهالسّلام میفرمایند: لَتَلْتَقِطُ شیعَتَها و مُحِبّیها کَما یَلْتَقِطُ الطَّیْرُ الحَبَّ الجَیِّدَ مِنَ الحَبِّ الرَّدیءِ.[۱۰] «در روز قیامت حضرت فاطمه زهرا مانند مرغی که دانههای خوب را از دانههای بد جدا میکند، شیعیان و محبّین خود را گلچین میکند.»
مظلومیّت أمیرالمؤمنین و فاطمه زهرا سلاماللهعلیهما
اگر این امتحانات را خدا برای حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها یا برای أمیرالمؤمنین علیهالسّلام پیش نمیآورد که این مقام نصیب آنها نمیشد. و اگر أمیرالمؤمنین علیهالسّلام در این مصائب عظیم صبر نمیفرمود که این مقام نصیب آنها نمیشد و واقعاً این مصائب عظیم بود.
انسان نمیتواند باور کند که أمیرالمؤمنین با آن حدّت و شدّتی که در جنگ داشته و دل پهلوانان و شیران جنگ از دیدن حضرتش و حمله آن بزرگوار آب میشده، آنوقت به توصیه رسول خدا صلّیاللهعلیه وآلهوسلّم در خانه صبرکرده، مینشیند تا زوجهاش برود در را باز کند و این مصیبتهای عظیم بر سیّده نساء صدّیقه کبری حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها وارد شود، بانوئی که نطفهاش از سیب بهشتی[۱۱] بعد از
چهل روز و چهل شب عبادت رسول خدا و کنارهگیری از حضرت خدیجه سلاماللهعلیها[۱۲] منعقد شد و کثرت محبّت و شدّت انس این دو بزرگوار به یکدیگر از نطاق کلام خارج است.
بیجهت نیست که أمیرالمؤمنین علیهالسّلام میفرماید: أَمّا حُزْنی فَسَرْمَدٌ و أَمّا لَیْلی فَمُسَهَّدٌ.[۱۳] «بعد از تو ای فاطمه جان! حزن و اندوه من همیشگی است و شبهای من به بیداری خواهد گذشت.»
إنشاءالله خدا اسامی ما را جزء شیعیان واقعی حضراتشان ثبت فرموده و روش و منهاج ما را بر صراط مستقیم که همان صراط أمیرالمؤمنین علیهالسّلام است قرار دهد و آنی و کمتر از آنی ما را به خود وامگذارد و در راه سیر و سلوک إنشاءالله در همین نشئه دنیویّه ما را به أعلی درجه از تسلیم و أعلی درجه از کمال برساند.
خدا به مظلومیّت أمیرالمؤمنین و صدّیقه طاهره و حسنین علیهمالسّلام إنشاءالله آنچه رَوح و رحمت و تُحَف بهشتی است السّاعة بر مزار و بر روح طاهر والد معظّم عائد و واصل بگرداند و ایشان را از همه ما راضی و خشنود بدارد.
بنده روزی چند بار ایشان را یاد میکنم و هروقت به مزارشان مشرّف شدم این را خواستم که همانطور که در زمان حیات از ما راضی بودند الآن هم از ما راضی باشند و أعمال و کردار و رفتارمان تماماً در نظارت ایشان باشد. شما هم که شاگرد ایشان هستید باید همین را
بخواهید که إنشاءالله صراطتان مستقیم باشد و منهاجتان همان منهاج أمیرالمؤمنین علیهالسّلام باشد.
إنشاءالله خداوند ما را جمیعاً موفّق بدارد آنچه مرضیّ رضای اوست را انجام داده و آنچه مورد سخط و نهی پروردگار است ترک نمائیم. فاتحهای جهت روح طاهر و مطهّر ایشان قرائت کنید!
اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم
۱. این جلسه، در پنجم جمادیالثّانیه ۱۴۱۷ برگزار گردیده است.
۲. نهجالبلاغة، خطبه۱۹۲، ص۳۰۰.)خطبه قاصعه (
۳. الأمالی شیخ صدوق، ص۱۱۱.
۴. رسالهسیروسلوک منسوببهبحرالعلوم، ص۱۵۳.
۵. عبهرالعاشقین، ص۲۱.)با اختلاف اندک در الفاظ (
۶. قسمتی از آیه ۳۶، از سوره ۲۴: النّور.
۷. البرهانفیتفسیرالقرءَان، ج۴، ص۷۶.
۸. آیه ۳۷، از سوره ۲۴: النّور.
۹. بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۴۳.
۱۰. شرحالأخبار فی فضآئلالأئمّهالأطهار علیهمالسّلام، ج۳، ص۶۳.
۱۱. عللالشّرآئع، ج۱، ص۱۸۳.
۱۲. الدرّالنّظیم، ص۴۵۲.
۱۳. نهجالبلاغة، خطبه ۲۰۲، ص۳۲۰.