گلشن احباب (جلد دوم) - مجلس بیستوپنجم - محبّت واقعی به أمیرالمؤمنین علیهالسّلام.
أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ
و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ
و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم[۱]
مرحوم علاّمه والد رضواناللهتعالیعلیه میفرمودند: بعضیها در زندگی خود کار خلاف میکنند، به حقوق دیگران تجاوز میکنند، از ارتکاب محرّمات إبائی ندارند و دقیقتر از این چهبسا نیّتهای سوء به یکدیگر داشته باشند و در نهایت میگویند: ما أمیرالمؤمنین داریم و کارمان را علیّبنأبیطالب حل خواهد کرد پس مسألهای نخواهیم داشت!
درحالیکه أمیرالمؤمنین علیهالسّلام مظهر عدل پروردگار است؛ عادل نیست بلکه عدل محض است و اینطور نیست که انسان بتواند هر کاری انجام دهد و بگوید: ما أمیرالمؤمنین داریم و ایشان خطاهای ما را چشمپوشی میکند و از سر تقصیرات ما میگذرد و ما را شفاعت مینماید.
میفرمودند: اگر کسی چنین بگوید این خلاف عدل أمیرالمؤمنین علیهالسّلام است و مقتضای عدل ایناستکه هر چیزی را در موضع خود قراردهد و کوچکترین ظلمی نسبت به امری از امور روا ندارد. این عدل همیشه در أمیرالمؤمنین علیهالسّلام زنده است و اینطور نیست که حضرت در زمان حیات خود عادل باشند أمّا در حینی که از دنیا رفتند این معنا دیگر در ایشان نباشد و نعوذ بالله ماهیّتشان که عین عدل است تغییر کرده باشد؛ این خلاف السَّلامُ عَلَی میزانِ الأَعْمالِ[۲] «سلام بر ترازوی أعمال!» است.
أمیرالمؤمنین علیهالسّلام ترازوی عمل است و وقتی أعمال بر او عرضه میشود یک ذرّه کم و زیاد نمیشود، نه یک خردل و نه کمتر از خردل هم کم و زیاد نمیشود. این ترازو با ترازوهای دنیا فرق دارد، از ترازوی طلافروشها هم دقیقتر است که سنجشهای غیرمحسوس را نیز انجام میدهد؛ چطور میشود چنین ترازویی خطا کند؟!
میفرمودند: ما خودمان را گول میزنیم که هر کاری انجام میدهیم و میگوئیم: ما علی داریم و کارهایمان درست خواهد شد؛ این گولزدن خودمان است. نَفَسی که میکشیم، نیّتی که میکنیم، تمام اینها در نامه عمل انسان ثبت میشود و با ترازو سنجیده میشود؛ ترازوئی که أمیرالمؤمنین علیهالسّلام است، چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ این مسأله خیلی مهمّ است!
حالا اگر کسی اشکال کند و بگوید: مگر محبّت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام گناهان را به حسنه تبدیل نمیکند؟! مگر نفرمود: إنّ رَبّی وَعَدَنی فی شیعَةِ عَلیٍّ خَصْلَةً. قیلَ: یا رَسولَ اللَهِ! و ما هیَ؟ قالَ: المَغْفِرَةُ لِمَن ءَامَنَ مِنهُمْ و أَن لایُغادِرَ مِنهُمْ صَغیرَةً و لا کَبیرَةً و لَهُمْ تُبَدَّلُ السَّیِّئآتُ حَسَناتٍ.[۳] «پروردگارم درباره شیعیان علی به من چیزی را وعده داده است. پرسیدند: یا رسول الله! آن وعده إلهی چیست؟ فرمود: اینکه گناهان مؤمنین ایشان را بیامرزد و هیچ گناه کوچک یا بزرگی را باقی نگذارد مگر آنکه مورد مغفرت قرار داده و سیّئاتشان را به حسنات تبدیل نماید.»
مگر نفرمود: حُبُّ عَلیِبْنِأَبیطالِبٍ حَسَنَةٌ لاتَضُرُّ مَعَها سَیِّئَةٌ.[۴] «حبّ أمیرالمؤمنین علیهالسّلام حسنهای است که با وجود آن هیچ گناهی ضرری نمیزند.»
از آن سو هم مگر پیغمبر أکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم نفرمود: حُبُّ عَلیٍّ إیمانٌ و بُغْضُهُ کُفْر.[۵] محبّت علی ایمان به نحو مطلق است، ایمان محض است و وقتی ایمان محض جائی باشد دیگر راهی برای معصیت باقی نمیگذارد و با معصیت سازگار نیست؟! اینها چطور با هم جمع میشود؟
محبّت و معصیت
در جواب عرض میکنیم که: اینها همه صحیح است؛ ولی اوّلاً: محبّت اگر حقیقی و کامل باشد با معصیت اصلاً جمع نمیشود.
از حضرت امام صادق علیهالسّلام روایت شده که فرمودند:
ماأَحَبَّ اللَهَ عَزَّوجَلَّ مَن عَصاهُ. «کسیکه خدا را معصیت نماید او را دوست نداشته است.» و سپس حضرت این دو بیت را خواندند:
تَعْصی الإلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ
هَذا مُحالٌ فی الفِعالِ بَدیعُ
لَوْ کانَ حُبُّکَ صادِقًا لَأَطَعْتَهُ
إنّ المُحِبَّ لِمَن یُحِبُّ مُطیعُ[۶]
«آیا معصیت خداوند را بجا میآوری و نسبت به او اظهار محبّت میکنی؟ این امر در میان کارها غیرطبیعی و عجیب است!
اگر محبّت تو صادقانه بود از او اطاعت میکردی؛ هر محبّی نسبت به محبوب خود مطیع است.»
محبّت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام ایمان است و کسیکه واقعاً نسبت به أمیرالمؤمنین علیهالسّلام محبّت و عشق داشته باشد، قلب او سرشار از ایمان بوده و اصلاً مرتکب معاصی نمیشود. کسیکه در وجودش و قلبش ایمان محض هست اصلاً فکر معصیت به قلبش خطور نمیکند، چه برسد به اینکه در مقام عمل برآمده و مرتکب معصیت شود.
آن کسیکه چنین ادّعا میکند و میگوید: ما تابع أمیرالمؤمنین علیهالسّلام هستیم و أمیرالمؤمنین از سر تقصیرات ما خواهد گذشت و از طرفی هزار کار و هزار جنایت میکند، این شخص محبّت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام دلش را فرانگرفته است و کارش با قولش تطبیق نمیکند.
ثانیاً: ممکن است کسی محبّتش ناقص باشد و معصیتی هم بکند، ولی چنین شخصی به جهت همین محبّتی که دارد از معصیتی هم که از او سر میزند شرمنده و نادم است و در قلبش پشیمان است که چرا چنین کرده و چنین میکند و همیشه نیّت ترک دارد؛ نه اینکه نعوذ بالله سرش را بالا بگیرد و بگوید: من گناه کردهام و میکنم و محبّت علی علیهالسّلام من را نجات میدهد.
اگر کسی واقعاً محبّت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام در دلش وارد شود، گرچه ناقص باشد و گاهی گناهی هم بکند، تمام ظلمهائی که به خودش کرده پاک میشود؛ فَأُوْلَنءِکَ یُبَدِّلُ اللَهُ سَیِّٔاتِهِمْ حَسَنَاتٍ.[۷] «ظلمهائی که به خودش کرده، نه ظلم به دیگران، محو میشود، بلکه تبدیل به حسنه میگردد!» مانند اینکه از وقتش استفاده نکرده، در راه تهذیب نفس قدم برنداشته، عمر خود را به بطالت گذرانده؛ وقتی محبّت بیاید تمام این ظلمها را پاک میکند.
ولی ظلمهائی که به دیگران کرده است؛ غیبت کسی را کرده، تهمت زده، یا نمّامی و سخنچینی کرده و بین زن و شوهر یا بین دو رفیق جدائی انداخته، اینها را باید جواب بدهد و محبّت أمیرالمؤمنین پاکش نمیکند؛ مگر اینکه از آنها هم توبه نماید و توبهاش به ایناستکه تدارک کند.
اگر این شخص واقعاً محبّت داشته باشد و نسبت به گذشته و ظلمهائی که به دیگران کرده واقعاً نادم باشد و درصدد برآید که حقوق دیگران را أدا کند ولی قدرت نداشته و مثلاً آن شخص مقابل از دنیا رفته و دیگر به او دسترسی ندارد، در اینصورت در روز قیامت این محبّت کارساز است و خدا آنقدر به آن مظلوم عنایت میکند که خود آن شخص از سر تقصیرات این محبّ أمیرالمؤمنین میگذرد.
خلاصه عرائض اینکه: گاهی در خدمت آقا به دیدن کسی میرفتیم و آن شخص میگفت: أمیرالمؤمنین علیهالسّلام از ما میگذرد. وقتی برمیگشتیم آقا میفرمودند: اینطور نیست که أمیرالمؤمنین علیهالسّلام از انسان بگذرد؛ أمیرالمؤمنین میزان عمل است، مظهر عدل خداست، این عدل در وجود أمیرالمؤمنین علیهالسّلام زنده است و اینطور نیست که ما بتوانیم هر کار بکنیم و بگوئیم: أمیرالمؤمنین علیهالسّلام میگذرد. اینها حساب دارد؛ عالم، عالمِ حساب است!
مگر امثال طلحه و زبیر درخواست زیادی از بیتالمال نکردند؟ مگر عقیل بارها نیامد و درخواست زیادی نکرد؟! و حضرت فرمودند: بارها از من تقاضا کرد یک صاع از گندم بیتالمال به او بدهم برای کودکانش و من میدیدم که فرزندانش از شدّت فقر رنگشان برگشته و چهرههایشان کبود شده است،[۸] ولی حضرت یک ذرّه در بیتالمال تصرّف نفرمودند.
طلحه و زبیر هم ادّعای سبقت در اسلام میکردند و بهواسطه شمشیرزدنهایشان در رکاب رسول خدا برای خود عنوانی قائل شده بودند و روی همینجهت میگفتند: باید به ما بیشتر بدهی! عدّه دیگری هم آمدند و گفتند: شما مدّتی به أشراف و بزرگان بیشتر پول بدهید تا امور مستقر شود، بعد به عدالت رفتار کنید! حضرت چه فرمود؟
فرمودند: وَاللَهِ لَوْ کانَتْ أَمْوالُهُمْ مالی لَساوَیْتُ بَیْنَهُمْ فَکَیْفَ و إنّما هیَ أَمْوالُهُمْ.[۹] «قسم به خدا اگر این اموال و طلا و نقرهها ملک شخصی من بود، بین مردم به مساوات رفتار میکردم، چه رسد به اینکه اینها بیتالمال بوده و ملک خود مردم است و مال من نیست.»
این عدل أمیرالمؤمنین است! آنوقت این أمیرالمؤمنین آیا ممکن است اقتضای این را داشته باشد که ما هر کاری انجام دهیم و بگوئیم: أمیرالمؤمنین شفاعت میکند؟!
آقا میفرمودند: نه! اینطور نیست. أمیرالمؤمنین دست آنهائی را میگیرد که در مراقبه هستند و مواظبند به کسی ظلم نکنند و اگر از دستشان در رفت و یک وقت به کسی ظلم کردند نادم شده و عذرخواهی میکنند؛ أمیرالمؤمنین فقط دست اینها را میگیرد.
لذا آنچه بر شیعیان أمیرالمؤمنین علیهالسّلام ضروری بوده و ملزَم به انجام آن هستند ایناستکه از أمیرالمؤمنین علیهالسّلام تبعیّت کنند. تبعیّت همان شدّت مراقبه است، هم نسبت به دیگران و هم نسبت به خود و اگر هم خطائی سر زد فوراً توبه کنند و در مقام جبران بربیایند.
مراقبه هم خیلی دقیق است. گاهی یک عمل به ظاهر کوچک چه مفاسدی دارد؛ گاهی انسان حرفی میزند و همه چیز را بهم میزند و خدا از او بازخواست میکند و میگوید: چرا شما این حرف را زدی و یک عدّه را به جان هم انداختی؟! نمّامی همین است که یک سخن را از اینجا به جای دیگر ببری و سبب فساد شوی؛ مثلاً فلانی به شما از کسی بد گفت، شما عین آن عبارت را برای آن طرف نقل کنی!
لذا آنچه بر عهده ماست ایناستکه: بیشتر توجّه داشته باشیم، و بدانیم اگر محبّ حضرت هستیم باید بیشتر مراقبه کنیم، بیشتر به یاد آخرت باشیم، بیشتر از دنیا دل بکنیم؛ این باید مدّنظر باشد. ما باید مجاهدهمان را داشته باشیم ولی امیدمان به عمل نباشد؛ امیدمان به فضل إلهی و محبّت حضرت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام باشد.
آقا رضواناللهتعالیعلیه در آخرجلد هفتم امام شناسی[۱۰] قصیدهای درباره توسّل به حضرت رسول الله صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم آوردهاند که پنجاهوچهار بیت است، سپس میفرمایند:
شاعر، این قصیده را درباره رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله ادامه میدهد تا میرسد به بیت بیستوپنجم:
سَوَّدْتُ صَحیفةَ أعمالی
و وَکَلْتُ الأمرَ إلی حَیدَرْ
از اینجا تا آخر قصیده را درباره أمیرالمؤمنین علیهالسّلام سروده است. و الحق نغز و جالب سروده است.
گویند که: بهواسطه سرودن این قصیده، در مسابقاتی که درباره سرودن اشعار درباره أمیرالمؤمنین علیهالسّلام در عراق صورت گرفت، برنده شد و جایزه و سبق را دریافت کرد، و لِکُلِّ بَیتٍ بَیتٌ فی الجَنَّةِ. رَحِمَهُ اللهُ رحمَةً واسِعَةً و حَشَرَهُ مَعَ مَوالیهِ بِمُحمّدٍ و ءَالِهِ الطّاهِرین.[۱۱]
واقعاً قصیده غرّائی است، بسیار عالی است و هرچه انسان این قصیده را میخواند بیشتر تشنه میشود؛ خیلی عالی است!
سَوَّدْتُ صَحیفَةَ أعمالی
و وَکَلتُ الأمرَ إلی حَیدَرْ
هُوَ کَهْفِیَ مِن نَوْبِ الدُّنیا
و شَفیعی فی یَومِ المَحشَرْ
خیلی عالی است! میفرماید:
«من صحیفه و نامه أعمال خود را سیاه کردهام ولیکن امر خود را به حیدر یعنی به أمیرالمؤنین علیهالسّلام واگذار نمودم.
اوست ملجأ و پناه من در مصائب دنیا و اوست شفیع من در روز محشر و جزا.»
قَدتَمَّتْ لی بِوَلایَتِهِ
نِعَمٌ جَمَّتْ عَن أنتُشکَرْ
«در پرتو ولایت أمیرالمؤنین علیهالسّلام نعمتهای فراوانی به من ارزانی شده است که از شکر و سپاس برتر است و من نمیتوانم شکر آن را بجا بیاورم.»
لِأُصیبَ بها الحَظَّ الأوفَی
و أُخَصَّصَ بِالسَّهمِ الأوفَرْ
بِالحِفظِ منَ النَّارِ الکُبرَی
و الأمنِ مِنَ الفَزَعِ الأکبَرْ
«برای آنکه در اثر آن نعمتهای ولائی، من به نصیب فراوانتر برسم و به سهمیّه بیشتری اختصاص یابم.
و در مصونیّت از بزرگترین آتشهای قیامت و أمان از بزرگترین
فزع و دهشت روز بازپسین قرار گیرم.»
هَل یَمنَعُنی و هُوَ السّاقی
أنأشرِبَ مِن حَوضِ الکَوثَرْ؟!
خیلی عالی فرموده است:
«آیا میشود أمیرالمؤمنین علیهالسّلام مرا از آشامیدن آب حوض کوثر منع کند، درحالیکه او ساقی کوثر است؟!»
أم یَطرُدُنی عَن مآئِدَةٍ
وُضِعَتْ لِلقانِعِ و المُعْتَرّْ؟!
«و آیا میشود او مرا از سفرهای که برای مسکین متذلّل سائل و غیرسائل گسترده شده است، جلوگیری نماید؟»
چون فرصت محدود است فقط برخی از ابیات را میخوانیم. سپس میفرماید:
فاسْأَلْ بَدْرًا و اسْألْ أُحُدًا
و سَلِ الأحزابَ و سَل خَیبَرْ
مَن دَبَّرَ فیها الأمرَ و مَن
أرْدَی الأبْطالَ و مَن دَمَّرْ؟!
مَن هَدَّ حُصونَ الشِّرکِ و مَن
شادَ الإسلامَ و مَن عَمَّرْ؟!
«پس درباره مقام و منزلت او از بدر سؤال کن! و از اُحُد سؤال کن! و از أحزاب بپرس! و از جنگ خیبر بپرس!
چه کسی در این وقایع و جنگها تدبیر امور را نمود؟ آیا جز أمیرالمؤمنین علیهالسّلام کس دیگری بود؟! آن کسیکه شجاعان روزگار را به زمین زده به خاک هلاکت کشاند، جز علی کس دیگری بود؟!
آن کسیکه قلعههای مستحکم شرک و کفر را واژگون ساخته و فرو ریخت و إسلام را بلند و رفیع نمود و اسلام را آباد کرد و حیات بخشید، غیر از علی کس دیگری بود؟!»
أنَّی ساوَوْکَ بِمَن ناوَوْ
کَ و هَل ساوَوْا نَعْلَیْ قَنبَرْ؟!
«چگونه تو را با کسانیکه با تو دشمنی کردند و در مقابل تو قرار گرفتند مساوی و برابر شمردند؟! چگونه تو را با دشمنان در یک پایه قرار دادند، درحالیکه با نعلین قنبر غلام تو، برابر نخواهند شد؟!»
مَن غَیرُکَ مَن یُدعَی لِلحَرْ
بِ و لِلمِحرابِ و لِلمِنبَرْ؟!
«چه کسی غیر از تو بود که هم برای جنگ و محاربه، و هم برای عبادت و محراب، و هم برای منبر و خطابه خوانده شود و برگزیده گردد؟»
أفعالُ الخَیرِ إذا انْتَشَرتْ
فی النّاسِ فأنتَ لَها مَصدَرْ
«تمام افعال خیر زمانی که در میان مردم انتشار مییابد از تو سرچشمه گرفته و مصدر و مولّد آن تو هستی! یا علی!»
و إذا ذُکِرَ المَعروفُ فما
لِسِواکَ بِهِ شَیءٌ یُذکَرْ
«و چون تمام کارهای نیکو را نام ببرند، همهاش برای توست! و برای غیر تو چیز قابل ذکری نیست.»
أحْیَیْتَ الدّینَ بِأبیَضَ قَد
أوْدَعْتَ بِهِ المَوتَ الأحمَرْ
قُطبًا لِلحَرْبِ یُدیرُ الضَّرْ
بَ و یَجلُوا الکَرْبَ بِیَومِ الکَرّ
«دین خدا را با شمشیر سفید برّانی که مرگ سرخ را در آن به ودیعت نهفته بودی إحیاء کردی! و دشمنان دین را کشته و هلاک نمودی.
شمشیر تو قطب مدار جنگ بود که برای زدن و بریدن و جداکردن پیوسته در دوران و گردش بود، و در روز حمله، غصّه و أندوه را میزدود.»
فاصْدَعْ بِالأمرِ فناصِرُکَ
التَّبَّارُ و شانِئُکَ الأبتَرْ
«پس با صدای بلند إعلان به أمر خود کن! چون یاریکننده تو اینک هلاککننده است، و مذمّتکننده تو مقطوعالذّنب و دُمبریده است.»
لَو لَمتُؤمَرْ بِالصَّبرِ و کَظْـ
ـمِ الغَیظِ و لَیْتَکَ لَمتُؤمَرْ
مانالَ الأمرَ أخو تَیْمٍ
و تَناوَلَهُ مِنهُ حَبْتَرْ
خیلی عالی فرموده است! میفرماید:
«اگر از جانب پیغمبر مأمور به صبر و شکیبائی و کظم غیظ نبودی! و ایکاش که چنین أمری نشده بود و پیغمبر أمر نمیفرمود که صبر کنی و در خانه بنشینی و شمشیر خود را غلاف کنی! اگر پیامبر چنین أمری نکرده بود، أبوبکر و بعد از او عمر نمیتوانستند به حکومت برسند.»
ما ءَالَ الأمرُ إلی التَّحْکیـ
ـمِ و زایَلَ مَوْقِفَهُ الأشتَرْ
«و در جنگ صفّین هیچگاه أمر به تحکیم کشیده نمیشد و مالکأشتر از موقف خود در نبرد مفارقت نمینمود و کنار نمیکشید.»
مالکأشتر در جنگ صفّین به أمیرالمؤمنین علیهالسّلام پیغام داد که: یا علی! کمی به من مهلت بده! و وقتی افراد خیلی اصرار کردند، به آنها گفت: اجازه بده یک ساعت دیگر جنگ کنم، من خیمه معاویه را از زمین برمیدارم! ولی نگذاشتند![۱۲]
لَکِن أعراضُ العاجِلِ ما
عَلِقَتْ بِرِدآئِکَ یا جَوْهَرْ
«ای جوهر عالم وجود! ای حقیقت عالم وجود! این أعراض عالم دنیوی نتوانست دامن تو را آلوده کند.»
أنتَ المُهْتَمُّ بِحِفظِ الدّیـ
ـنِ و غَیرُکَ بِالدُّنیا یَغتَرّْ
«اهتمام تو به حفظ دین بود که شمشیر خود را غلاف نمودی، أمّا غیر تو به دنیا مغرور شد.»
أفعالُکَ ما کانَتْ فیها
إلاّ ذِکْرَی لِمَنِ اذَّکَّرْ
حُجَجًا ألْزَمْتَ بِها الخُصَمآ
ءَ و تَبْصِرَةً لِمَنِ اسْتَبْصَرْ
«هیچیک از أفعال و کردار تو نیست مگر آنکه برای افراد متذکّر و حقجو، موجب تذکّر و یادآوری میشود.
آن أفعال حجّتهائی است که با آن دشمنان را ملزم کردهای! و موجب بیداری و هشیاری است برای کسانیکه مستبصر باشند.»
ءَایاتُ جَلالِکَ لاتُحْصَی
و صِفاتُ کَمالِکَ لاتُحْصَرْ
«نشانههای جلال و آیات عظمت تو به شمارش درنمیآید! و صفات کمال تو نیز قابل شمردن نیست!»
مَن طَوَّلَ فیکَ مَدآئِحَهُ
عَن أدنی واجِبِها قَصَّرْ
«کسیکه درباره تو مدیحههای خود را طولانی کند و سخن به درازا کشاند، باز هم از عهده اداء حقّ واجب کوچکترین مدایح تو کوتاهی کرده است!»
فاقْبَل یا کَعْبَةَ ءَامالی
مِن هَدْیِ مَدیحیَ ما اسْتَیْسَر
«پس ای کعبه آرزوهای من! ای أمیرالمؤمنین! این مدائح مختصر و میسوری را که چون قربانی به پیشگاه تو هدیه آوردهام بپذیر!»
این اشعار را مرحوم سیّد رضا هندی رضواناللهتعالیعلیه سروده که به «قصیده کوثریّه» معروف است و همانطور که عرض شد، آقا رضواناللهتعالیعلیه این اشعار را در جلد هفتم امامشناسی آوردهاند، جلد هفتم و هشتم و نهم امامشناسی تماماً درباره غدیر خمّ است.
امشب شب بسیار بزرگی است، امشب و فردا بسیار عظیم است و باید حدّأکثر استفاده را در تحصیل رضایت پرورگار داشته باشیم. از خدا بخواهیم که به حقّ أمیرالمؤمنین علیهالسّلام ما را در آن طریق قویم و صراط مستقیم که همان نفس نفیس مولیالموحّدین أمیرالمؤمنین علیهالسّلام است وارد نماید؛ در روایت داریم که: عَلیٌّ هُوَ الصِّراطُ المُسْتَقیمُ.[۱۳] «صراط مستقیم علی است!» از خدا بخواهیم که ما را در آن صراط وارد کند به نحوی که ما را از کوچکترین إعوجاج مصون دارد و دور باشیم؛ انسان باید این معنی را از خدا درخواست کند و بخواهد.
خدایا! همه ما را موفّق بدار آنچه مرضیّ رضای توست انجام دهیم و از هواهای نفسانی دور باشیم. آنچه را که موجب بُعد از تو میشود ترک کنیم. ما را با حقیقت خودمان که همان ولایت است بیش از پیش آشنا بگردان! حقیقت هر شخصی از ولایت است و به ولایت منتهی میشود، مِنهُ و إلَیه؛ از ولایت آمدهایم و به ولایت هم میرویم.
خدایا! فرمود: «فدای حقیقتت شوم که از او خبر نداری!»[۱۴] آن حقیقت همان ولایت است. آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم، خیلی عالی فرموده است!
اللهمَّ وَفِّقْنا لِما تُحِبُّ و تَرضَی و جَنِّبْنا عَمّا یُسخِطُکَ و تَنهَی.
خدایا! فرج آقا امام زمان را نزدیک بگردان! چشمان رمددار ما را به جمال ایشان روشن و منوّر بدار! بارپروردگارا! در این شب بزرگ دستی بر سر ما بکش! جمیع شؤون ما را خودت اصلاح بگردان!
بار پرودرگارا! فقر ما را به غنای خودت و عجز ما را به عزّت خودت و بیچارگی ما را به کبریائی خودت بارپرودگارا جبران بفرما!
خدایا! در این شب عزیز رحمات و برکات خودت را بر روح طاهر والد معظّم عائد و واصل بگردان! بارپروردگارا! برکات خودت را بر روح طاهر اولیاء خودت؛ مرحوم حاج سیّد هاشم حدّاد، مرحوم قاضی، مرحوم أنصاری، مرحوم آخوند ملاّ حسینقلی همدانی، مرحوم بهاری، مرحوم علاّمه طباطبائی و تمام عاشقان راه خودت و عارفان مسیر خودت عائد و واصل بگردان! بارپروردگارا! روحشان را با تنعّم در سفره خاصّ أمیرالمؤمنین علیهالسّلام شاد بگردان!
بار پروردگارا! در این شب عزیز نعم ولایت را نصیب همه دلسوختگان و همه شیعیان أمیرالمؤمنین و همه رفقا و این حقیر مسکین بفرما!
اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم.
۱. این جلسه در تاریخ ۱۷ ذوالحجّهالحرام ۱۴۱۷، شب عید غدیر برگزار گردیده است.
۲. بحارالأنوار، ج۹۷، ص۲۸۷.
۳. الکافی، ج۱، ص۴۴۴.
۴. مناقبءَالأبیطالب علیهمالسّلام، ج۳، ص۱۹۷.
۵. الأمالی شیخ صدوق، ص۸۹ .
۶. همانمصدر، ص۴۸۹.
۷. قسمتی از آیه ۷۰، از سوره ۲۵: الفرقان.
۸. نهجالبلاغة، خطبه ۲۲۴، ص۳۴۶: لَقَدرَأَیْتُ عَقیلاً و قَدأمْلَقَ حَتّی اسْتَماحَنی مِن بُرِّکُم صاعًا و رَأَیْتُ صِبْیانَهُ شُعْثَ الشُّعورِ غُبْرَ الألْوانِ مِن فَقْرِهِم کَأَنّما سُوِّدَتْ وُجوهُهُم بِالعِظْلِمِ و عاوَدَنی مُؤکِّدًا و کَرَّرَ عَلَیَّ القَولَ مُرَدِّدًا فأَصْغَیْتُ إلَیهِ سَمْعی فظَنَّ أنّی أبیعُهُ دینی و أتَّبِعُ قِیادَهُ مُفارِقًا طَریقَتی.
۹. الکافی، ج۴، ص۳۱.
۱۰. امامشناسی، ج۷، ص۲۸۵.
۱۱. همانمصدر، ص۲۹۲.
۱۲. ابنشهرآشوب در مناقب در بیان امر تحکیم در جنگ صفّین میفرماید:
فقصَد إلیه عشرونَ ألفَ رَجلٍ یقولون: یا علیُّ! أجِب إلی کتابِ اللهِ إذا دُعیتَ و إلاّ دفَعناکَ بِرُمَّتکَ إلی القومِ أو نفعَلُ بکَ ما فعلنا بعُثمانَ! فقال: فاحفَظوا عنّی مقالتی فإنّی ءَامُرُکم بالقِتالِ فإن تَعصونی فافعَلوا ما بدا لکم. قالوا: فابعَث إلی الأشترِ لِیأتیَنَّکَ. فبَعَث یزیدَبنَهانی السَّبیعیَّ یَدعوه، فقال الأشترُ: إنّی قدرجَوتُ أنیَفتَحَ اللهُ، لاتُعجِّلنی! و شدَّد فی القِتالِ. فقالوا: حَرّضتَه فی الحَربِ فابعَثْ إلیه بعَزیمتِکَ لِیأتیَکَ و إلاّ واللهِ اعتزلناکَ! قال: یا یزیدُ! عُدْ إلیه و قل له أقبِل إلینا فإنّ الفتنةَ قدوَقعتْ. فأقبَل الأشترُ یقولُ لِأهلِ العِراقِ: یا أهلَ الذُّلِّ و الوَهنِ! أحینَ عَلوتمُ القومَ و عَلِموا أنّکم لَهم قاهرونَ رَفعوا لکمُ المصاحِفَ خَدیعةً و مکرًا. فقالوا: قاتَلناهُم فی اللهِ!
فقال: أمهِلونی ساعةً و أحسَستُ بالفتحِ و أیقَنتُ بالظّفَرِ! قالوا: لا. قال: أمهِلونی عَدْوةَ فَرَسی! قالوا: إنّا لَسنا نُطیعُکَ و لا لِصاحبِکَ و نحن نَری المصاحِفَ علی رُءوسِ الرِّماحِ نُدعَی إلیها. فقال: خُدِعتم واللهِ فانخَدعْتم و دُعیتم إلی وَضعِ الحربِ فأجَبتم. (مناقبءَالأبیطالب علیهمالسّلام، ج۳، ص۱۸۲ و ۱۸۳)
۱۳. بصآئرالدّرجات، ج۱، ص۷۱، ح۷.
۱۴. این جمله از فرمایشات مرحوم آقاسیّد أحمد کربلائی رضواناللهتعالیعلیه است که در ضمن جواب نامهای مرقوم فرمودهاند. (تذکرهالمتّقین، ص۱۸۵)