ملازم خانه بودن

یکی دیگر از راههای عزلت از مردم و خلوت با خداوند، ملازمت با خانه و ترک رفت‌وآمدهای غیرضروری است. مرحوم مجلسی در بحارالأنوار از تفسیرقمّی نقل می‌کنند که حضرت أمیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام می‌فرمایند: أَیُّها النّاسُ طوبَی لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ وَ أَکَلَ کِسْرَتَهُ وَ بَکَی عَلَی خَطیئَتِهِ وَ کانَ مِنْ نَفْسِهِ فی تَعَبٍ وَ النّاسُ مِنْهُ فی راحَةٍ. [۱]

خوشا به حال آن کسی که ملازم خانه‌اش است! کمترین فایده ماندن در خانه دوربودن از گناه است، لذا امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: إنْ قَدَرْتَ أَنْ لاتَخْرُجَ مِنْ بَیْتِکَ فَافْعَلْ؛ فَإنَّ عَلَیکَ فی خُروجِکَ أَنْ لاتَغْتابَ وَ لاتَکْذِبَ وَ لاتَحْسُدَ وَ لاتُرائِیَ وَ لاتَتَصَنَّعَ وَ لاتُداهِنَ. [۲] «اگر می‌توانی از منزلت خارج نشوی این کار را انجام بده، زیرا اگر خارج شدی باید مراقب باشی که مرتکب غیبت، دروغ، حسد و ریا نشوی و ظاهرفریبی نکرده و در کار و نیّت تسامح ننمائی.»

انسان وقتی از خانه‌اش بیرون می‌آید، در معرض گناهان مختلفی قرار می‌گیرد؛ در برخورد با دیگران ممکن است دچار غیبت شود، چشمش به نامَحرم بیافتد، خدای ناکرده مطلب خلاف واقعی به زبان بیاورد و قِس علی هذا از اموری که در معاشرت با مردم ممکن است اتّفاق بیافتد و انسان را در دام گناه و غضب إلهی بیاندازد، أمّا وقتی که شخص از خانه خودش بیرون نمی‌آید، عمدةً ازاین گناهان محفوظ می‌ماند.

البتّه آن زمان که حضرت این مطلب را فرمودند، هنوز تلویزیون و اینترنت نیامده بود! اگر حضرت می‌فرمایند: ملازم خانه‌ات باش، یعنی در خانه بمان و به عبادت خداوند مشغول شو! أمّا اگر کسی در اطاق خودش تنها باشد و سمت اینترنت برود و صفحات مختلف را باز کند، در ظاهر خلوت دارد، أمّا خلوت او، خلوت با خدا نیست. اگر مراقبه نباشد و انسان هر صفحه‌ای را باز کند در واقع با شیطان خلوت کرده است؛ یعنی کسی که از اینترنت استفاده می‌کند و خدای ناکرده آنچه دلش می‌خواهد را می‌بیند و معصیت‌ها انجام می‌دهد، دیگر مصداق لَزِمَ بَیْتَهُ که حضرت می‌فرمایند نخواهد بود.

اینترنتی که به این صورت استفاده شود را باید قطع نمود! باید مجاهده کرد؛ اگر انسان در جائی است که دسترسی به اینترنت دارد، باید نهایت مراقبه را داشته باشد تا مبادا استفاده سوئی از این امکانات نماید. باید در مقابل شیطان ایستاد! کسی که حظیره قدس را می‌خواهد، باید این چنین صفحات را ببندد، بلکه مواظب باشد که اصلاً از اوّل چنین صفحاتی را باز نکند!

باری! أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام می‌فرمایند: خوشا به حال کسی که ملازم خانه‌اش است و همان خرده غذائی را که دارد می‌خورد و بر گناهانش اشک می‌ریزد، از نفس خودش در تَعَب و ناراحتی است أمّا مردم از دست او در امان و راحتی هستند.

چه کسی می‌تواند ادّعا کند من گناه ندارم؟! ما همه غیرمعصوم هستیم، همه ما خاطی هستیم، در مقابل پروردگار هم قاصریم هم مقصِّر! و باید آن‌قدر اشک بریزیم که با این اشک، گناهان ما پاک شود.

خوشا به حال چنین شخصی! کسی که همیشه از نَفْس کار می‌کشد و یک لحظه او را بیکار نمی‌گذارد؛ یا نماز می‌خواند، یا قرآن می‌خواند، یا مجاهده می‌کند و خلاصه آن‌قدر مراقب نفس است که اصلاً آرام و قرار ندارد!

مؤمن دائماً از اوقاتش استفاده می‌کند و در راه رسیدن به کمال همیشه در حال بهره‌بردن از عمر خود است. مؤمن در برنامه زندگی‌اش وقت خالی ندارد و هیچ آنی پیدا نمی‌شود که او فراغت داشته باشد؛ همیشه به یاد خداوند است، حتّی وقتی که مطالعه هم نمی‌کند، از نماز و تعقیبات آن هم فارغ شده و به حسب ظاهر کاری برایش باقی نمانده است، باز هم فکرش از یاد خدا فارغ نیست و مشغول توجّه به خداوند است. سالک إلی الله طالب لقاء پروردگار است واین طلب همیشه در وجودش زنده است.

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا جان رسد به جانان، یاجان زِ تن برآید

(دیوان‌حافظ، ص۹۰، غزل۲۰۲. [۳])

در حدیث قدسی داریم که: خداوند فرمود: مَنْ طَلَبَنی بِالحَقِّ وَجَدَنی. [۴] «هرکس که حقیقةً من را طلب کند، مرا خواهد یافت.» همین طلب‌داشتن مهمّ است و انسان نباید بگذارد که آتش طلب در جانش خاموش شود.

وقتی آتش طلب در جان انسان همیشه روشن بود و شخص برای رسیدن به لقاء پروردگار یک لحظه هم آرامش نداشت، آن وقت بدن او هم طبیعةً رنگ آرامش را ندیده و حسرت یک خواب راحت و خوش را خواهد داشت؛ شبها بعد از

یکی دو ساعت خوابیدن، از خواب بیدار می‌شود؛ در واقع عشق خدا بیدارش می‌کند! بلند می‌شود و با خدای خود خلوت می‌نماید.

برای همین است که اولیاء إلهی یک خواب راحت نداشتند؛ هیچ وقت زندگی ایشان طوری نبود که سیر بخوابند، کما اینکه هیچ وقت نشد که یک دل سیر غذا تناول کنند؛ مانند رسول خدا و أمیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیهما که هیچگاه یک دل سیر غذا میل نفرمودند.

مرحوم علاّمه والد رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در کتاب شریف روح‌مجرّد، کیفیّت خواب و خوراک عارف کامل، مرحوم حاج سیّد هاشم حدّاد را به این صورت توصیف فرموده‌اند:

یک شب آقا به من فرمود: چرا هر شب برمی‌خیزی و می‌روی منزل برای سحری‌خوردن؟! یک چیزی که می‌آورم و می‌خورم، تو هم با من بخور!

فردا شب سحری را در نزد ایشان ماندم. نزدیک اذان به منزل که با مسجد چند خانه بیشتر فاصله نداشت رفته و در سفره‌ای که عبارت بود از: پیراهن عربی یکی از آقازادگانشان، قدری فجل (ترب سفید) و خرما با دو گرده نان آوردند و به روی زمین گذارده فرمودند: بسم الله!

ما آن شب را با مقداری نان و فجل و چند خرما گذراندیم و فردای آن روز تا عصر از شدّت ضعف و گرسنگی توان نداشتیم. چون روزها هم در نهایت بلندی و هوا هم به شدّت گرم بود. فلهذا با خود گفتم: اینگونه غذاها به درد ما نمی‌خورد، و با آن اگر ادامه دهیم مریض می‌شویم و از روزه وا می‌مانیم. روی این سبب بعداً پس از صرف سَحور با حضرت ایشان، فوراً به خانه می‌آمدم و آبگوشت و یا قدری کته‌ای را که طبخ نموده بودند می‌خوردم، یا بعضاً سحری را از منزل می‌بردم و با سحری ایشان با هم صرف می‌شد.

أمّا خواب ایشان: اصولاً ما در مدّت یک ماه خوابی از ایشان ندیدیم، چون شبها تا طلوع آفتاب بیدار و به تهجّد و دعا و ذکر و سجده و فکر و تأمّل مشغول بودند، و صبحها هم پس از خریدن نان و حوائج منزل دنبال کار در همان محلّ شرطه‌خانه می‌رفتند، و ظهر هم نماز را در منزل می‌خواندند، سپس به حرم مطهّر مشرّف می‌شدند. و گفته می‌شد: عصر مطلقاً نمی‌خوابند؛ فقط صبحها بعضی اوقات که بدن را خیلی خسته می‌بینند، در حمّام سر کوچه رفته و با استحمام آب گرم، رفع خستگی می‌نمایند، و یا مثلاً صبحها چند لحظه‌ای تمدّد اعصاب می‌کنند سپس برای کار می‌روند، آنهم آنگونه کار سنگین و کوبنده، زیرا ایشان نه تنها نعل می‌ساختند بلکه باید خودشان هم به سُمّ ستوران می‌کوبیدند. أمّا آن وَجد و حال و آتش شعله‌ورِ از درون، اجازه قدری استراحت را نمی‌داد. [۵]

کسی که تمام روز مشغول کارکشیدن از نفس و مقاومت در برابر خواسته‌های نفس است، طبیعی است که به دیگران هم آزاری نمی‌رساند، چه در معاشرت، چه در همسایگی و چه در باقی احوال؛ تمام افراد جز دشمنان خدا، از دست مؤمنان در امنیّت و راحتی قرار دارند!

روایت دیگری از پیغمبر أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم، در باب حُسن و بلکه ضرورت ملازمت با منزل نقل شده است. آن حضرت فرموده‌اند: ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ: تَکُفُّ لِسانَکَ وَ تَبْکی عَلَی خَطیئَتِکَ وَ تَلْزَمُ بَیْتَکَ. [۶]

سه چیز است که این سه چیز برای انسان نجات‌بخش است:

اوّل: زبان خود را نگه دار! هر حرفی را نزن! صحبتهائی که ممنوع است را بر زبان نیاور.

دوّم: برگناهانت گریه کن! همین اشکی که انسان برای گناهانش می‌ریزد، او را نجات می‌دهد. چنانچه کسی تفصیلاً و به طور جزئی نمی‌داند چه گناهی مرتکب شده، أمّا به صورت اجمالی که می‌داند بالأخره از اوّل تکلیف تا الآن گناهانی داشته است، برای همین گناهان باید اشک بریزد!

سوّم: ملازم منزل خودت باش! در حفظ و حِراست باش! آنچه می‌توانی از خلوت برای ارتباط و انس با خداوند استفاده نمائی، استفاده کن!

از حضرت امام صادق علیه‌السّلام روایت شده است که: ... قالَ رَسولُ اللَهِ صَلَّی‌اللَهُ‌عَلَیهِ‌وَءَالِهِ: الدُّنْیا ساعَةٌ فَاجْعَلْها طاعَةً.

وَ بابُ ذَلِکَ کُلِّهِ مُلازَمَةُ الخَلْوَةِ بِمُداوَمَةِ الفِکْرِ وَ سَبَبُ الخَلْوَةِ القَناعَةُ وَتَرْکُ الفُضولِ مِنَ المَعاشِ وَ سَبَبُ الفِکْرِ الفَراغُ وَ عِمادُ الفَراغِ الزُّهْدُ وَ تَمامُ الزُّهْدِ التَّقْوَی وَ بابُ التَّقْوَی الخَشْیَةُ وَ دَلیلُ الخَشْیَةِ التَّعْظیمُ لِلَّهِ تَعالَی وَ التَّمَسُّکُ بِخالِصِ طاعَتِهِ فی أَوامِرِهِ وَ الخَوْفُ وَ الحَذَرُ مَعَ الوُقوفِ عَنْ مَحارِمِهِ وَ دَلیلُها العِلْمُ؛ قالَ اللَهُ عَزَّوجَلَّ: إِنَّمَا یَخْشَی اللَهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُ. [۷]

... رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم فرمودند: دنیا ساعتی بیش نیست، این یک ساعت را به اطاعت او بگذران!

و درب ورود به تمام این امور هم ملازمت خلوت است؛ یعنی انسان باید همیشه با خلوت همراه باشد. البتّه خلوتی که آن خلوت ملازم با تفکّر مداوم باشد.

راه دستیابی به خلوت هم این‌است‌که انسان قناعت کرده و از زیادی معاش پرهیز نماید؛ تنها به مقدار کفایت دنبال رزق و روزی برود و از مازاد بر آن که فضول و زیادی است اجتناب کند. اگر انسان دائماً دنبال زیادی و وسعت در رزق و روزی باشد، طبیعةً مشغول ارتباط با دیگران شده و در نتیجه به آن خلوت مطلوب دست پیدا نمی‌کند.

سبب دستیابی به تفکّر مطلوب و إلهی نیز فراغت است. انسان بدون فراغت به فکر دست پیدا نمی‌کند. عمود فراغت نیز زهد است و تمامیّت زهد نیز به تقوا است؛ تا برای کسی ملکه تقوا حاصل نشود به حقیقت زهد دست پیدا نکرده است.

راه تحصیل ملکه تقوا نیز خشیت إلهی است؛ به خوفِ تنها خشیت نمی‌گویند، بلکه «خشیت» عبارت است از مراقبه همراه با خوف. شاهد بر فرق میان خوف و خشیت نیز فرمایش خداوند متعال است که فرمود: لاَتَخَفُ دَرَکًا وَ لاَتَخْشَی. [۸] اگر کسی در بیابان باشد و برای مثال ناگهان شیری به او حمله کند، نمی‌گویند: خشیت پیدا کرد. بلکه می‌گویند: دچار خوف شد؛ زیرا از قبل مراقبتی نکرده است. و برخی نیز گفته‌اند: خشیت خوف ناشی از عظمت مخوف (نه ضعف خائف) است که همراه با تعظیم و خشوع می‌باشد.

دلیل و راهنمای ما به این خشیت نیز، تعظیم خداوند متعال و درنظرگرفتن قهّاریّت و عظَمت اوست و اینکه انسان عمل خود را برای خداوند خالص کرده، فرامین او را انجام دهد و مراقب باشد تا مبادا در ورطه محارم إلهی افتاده و خدای‌ناکرده مرتکب گناه و معصیت شود.

راهنمای ما به این مطلب هم علم و آگاهی است که خداوند متعال فرمود: إِنَّمَا یَخْشَی اللَهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَؤُ إِنَّ اللَهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ. [۹] از میان بندگان خدا فقط علماء هستند که از حضرت پروردگار خشیت دارند؛ «إنَّما» برای حصر می‌آید؛ یعنی فقط علماء هستند که به خشیت می‌رسند.

مراد خداوند دراین آیه از علماء، علماء ربّانی است؛ آنهائی که مراحل عبودیّت را طی کرده و به حریم قدس وارد شدند؛ مقصود آنانی هستند که به اسماء و صفات إلهی علم پیدا کرده و متحقّق شدند. آنها هستند که حقیقةً نسبت به پروردگار خشیت دارند و هیچگاه معصیت نمی‌کنند؛ لذا حضرت امام صادق علیه‌السّلام در تفسیر آیه فرمودند: یَعْنی بِالعُلَمآءِ مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ‌یُصَدِّقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَیْسَ بِعالِمٍ. [۱۰] «مراد از علماء در آیه شریفه کسانی هستند که فعل آنها مطابق قولشان بوده و دانسته‌های خود را جامه عمل می‌پوشانند و کسی که اینگونه نباشد عالم نیست.»

جمع میان ملازمت با منزل و فعّالیت‌های اجتماعی

ممکن است این اشکال به ذهن کسی خطور کند که: اگر قرار باشد ما دائماً ملازم خانه و منزل خود باشیم، از خدمت به خلق محروم خواهیم شد، حال آنکه انسان باید به دنبال خدمت به خلق باشد.

ما در مقام پاسخ به این سؤال باید ببینیم که آیا روایات وارده از معصومین علیهم‌السّلام در باب عزلت و دوری از مردم و ملازمت با منزل، به نحوی اطلاق دارد که حتّی انسان را از کمک به محرومین و مستضعفان نیز باز دارد، یا نه! اصلاً مطلب چیز دیگری است؟

در منطق اسلام و در برنامه یک فرد مسلمان، کمک به محرومین و نیازمندان حتماً باید قرار داشته باشد، کارهای عامّ‌المنفعه حتماً باید باشد و مؤمن هم دائماً باید مشغول این قبیل کارها باشد؛ همان‌طور که أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام دائماً به این کارها مشغول بوده‌اند.

أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام با کَدِّ یمین و عرق جبین خویش هزار بنده را در راه خداوند آزاد کردند! [۱۱] یعنی حضرت کار می‌کردند و نتیجه کارشان را صرف آزادکردن بنده‌ها می‌نمودند. از حضرت رسول صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم نقل شده است که فرمودند: مَنْ أَصْبَحَ لایَهْتَمُّ بِأُمورِ المُسْلِمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ. [۱۲] «کسی که صبح کند در حالیکه به امور مسلمین اهتمام ندارد، اصلاً مسلمان نیست!»

پس اگر هم اولیاء دین در جائی مانند روایات گذشته، امر به ملازمت خلوت می‌نمایند، مراد این‌است‌که: مؤمن اوّلاً: از رفت‌وآمدهای اضافه اجتناب کرده و در غیر موارد نیاز در خلوت خود و در منزل آرام بگیرد. و ثانیاً: در مواردی که وظیفه است در جامعه تردد نموده و کارهای خیر انجام دهد، در عین اشتغال به امور اجتماعی، در درون قلب خود از خلوت بیرون نیاید. مؤمن باید در تمام اوقات، در خلوت خودش بوده و به فکر تهذیب نفس باشد؛ درس و مباحثه و کسب و کار هم نباید مؤمن را از اهتمام به نفس خود باز دارد!

خود أمیرالمؤمنین که فرمودند: طوبَی لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ، چقدر با دستان مبارک خود چاه حفر نمودند که هنوز این چاه‌ها در مدینه موجود است و شیعه و سنّی، بلکه تمام مخلوقات، از دسترنج ایشان استفاده می‌کنند؛ حضرت تمام این چاه‌ها را با دست خود کندند و در راه خدا وقف نمودند.

زمانی که أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام بیرون از منزل بودند، تماماً زحمت می‌کشیدند و کار می‌کردند و نفس و جان خود را به تعب و سختی می‌انداختند، أمّا این فشار به جسم و جان برای خودشان نبود، بلکه همه در راه رضای خداوند و برای این بود که مردم راحت باشند و خوب زندگی کنند.

چقدر در زندگی ائمّه علیهم‌السّلام نقل شده است که ایشان به مستضعفین و فقراء رسیدگی کرده، و حتّی شبها جهت کمک و إنفاق از خانه خارج می‌شدند تا دیده نشوند؛ پس مشخّص می‌شود که تمام این کارها لازم است.

اولیاء إلهی هم به همین صورت بودند؛ دائماً کار می‌کردند و از نفس خود کار می‌کشیدند؛ نه برای خودشان، بلکه برای دیگران! نه برای خورد و خوراک شخصی، نه برای آسایش و راحتی در این دنیا، بلکه برای آخرتشان! اولیاء إلهی خود را به زحمت می‌انداختند تا آخرت خود را آباد کنند؛ یعنی زندگی ایشان هرچند مملوّ از رسیدگی به مردم و مستضعفین بود، أمّا تمام این کارها با حضور قلب و جهت رشد وترقّی معنوی و جمع‌آوری توشه جهت آخرت صورت می‌گرفت.

پس زندگی ائمّه علیهم‌السّلام و اولیاء دین به ما نشان می‌دهد که این فرمایش حضرت: طوبَی لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ، با خدمت انسان به خلق و تلاش برای اصلاح حال محرومین، هیچ منافاتی ندارد.

هیچ اشکالی ندارد که انسان ساعاتی از روز را بیرون باشد و به خلق خدا خدمت کند و ساعاتی دیگر را در روز مشغول خلوت با خدا باشد. البتّه با وسایلی که امروزه در دسترس ما قرار گرفته است، خیلی‌ها می‌توانند در عین اینکه ملازم خانه خود هستند، خدمت به خلق هم داشته باشند.

انسانی که طالب خداست، در تمام زندگی خدامحور است؛ در منزل باشد یا بیرون از خانه، بالأخره کار و وظیفه خود را انجام می‌دهد، أمّا در هر صورت، حال او به نحوی نیست که از منزل و خانه خود زده شود، بلکه منزل برای مؤمن، محلّ پرورش و آرامش است. منزل مؤمن جائی است که در آن خود را تربیت می‌کند و با خدای خود خلوت می‌نماید.

خودِ حضرت أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام با وجود مشغله‌های زیادی که در بیرون از منزل داشتند، باز هم بسیاری از شبها تا به صبح به عبادت مشغول بودند و حتّی یک خواب راحت به نفس و بدن خود نمی‌دادند. درباره حضرت نقل شده است که: إنَّ مَوْلانا عَلیَ‌بْنَ‌أَبی‌طالِبٍ عَلَیهِ‌السَّلامُ کانَ یُصَلّی اللَیْلَ کُلَّهُ. [۱۳] «حضرت، تمام شب را مشغول نماز و عبادت بودند!» یعنی اگر فرموده‌اند که: مؤمن باید از دست خودش در تَعَب و سختی باشد، خود وجود شریف ایشان، اوّل عامل به این دستور بودند.

اولیاء إلهی هم راه حضرت أمیر علیه‌السّلام را در پیش گرفته‌اند؛ مرحوم علاّمه والد رضوان‌الله‌تعالی‌علیه می‌فرمودند: «من از این بدنم به اندازه سه یا چهار برابر طاقتش کار کشیده‌ام؛ وقتی که به حوزه آمدم چشمانم آن‌قدر قوی بود که به راحتی مسافتهای دور را می‌توانستم ببینم، أمّا بعد از این که دو سال در حوزه مشغول درس و بحث شدم، قدرت بینایی‌ام از دست رفت و مجبور شدم به طبیب مراجعه کنم و در نهایت عینک بگیرم.»

خوراک ایشان هم همین‌طور بود، خوابشان هم همین‌طور؛ این مطالب مفصّلاً در شرح حال ایشان نوشته شده است و همه مستحضر هستید. [۱۴] ایشان بسیاری از شبها بیداری و ریاضت داشتند. چه شبهائی که تا به صبح بیدار بودند، در حالیکه روزها به درس می‌رفتند و مشغول درس و مباحثه می‌شدند و شب هم تا نزدیک نیمه‌های شب مشغول نوشتن تقریرات درس بودند، أمّا بعد از این همه فعّالیت، بسیاری از شبها تا صبح مشغول انجام امور سلوکی و نماز و ذکر و دعای خود می‌شدند؛ وَ أَن لَیْسَ لِلاْءِنْسَنِ إِلاَّ مَا سَعَی. [۱۵] هرچقدر انسان کار کند همان قدر بهره می‌برد.

بعضی افراد بی‌سواد و نه تنها بی‌سواد بلکه اهل معصیت را خداوند بواسطه عمل خوبشان منقلب کرد و برگرداند!

پانویس

۱. بحارالأنوار، ج۶۷، ص۱۰۹.

۲. الکافی، ج۸، ص۱۲۸.

۳. حضرت علاّمه رضوان‌الله‌علیه در کتاب شریف الله‌شناسی، ج۱، ص۳۵۲ در تعلیقه فرموده‌اند: در این طبع با عبارت «یا تن رسد به جانان» آورده شده بود، لیکن چون از جهت معنی خالی از رکاکت نبود، ما از روی بعضی از نسخ دیگر دیوان‌حافظ به عبارت «یا جان رسد به جانان» تصحیح نمودیم.

۴. مسکّن‌الفؤد، ص۱۸.

۵. روح‌مجرّد، ص۳۲ و ۳۳.

۶. الخصال، ج۱، ص۸۵ .

۷. مصباح‌الشّریعة، ص۲۳.

۸. ذیل آیه ۷۷، از سوره ۲۰: طه.

۹. قسمتی از آیه ۲۸، از سوره ۳۵: الفاطر.

۱۰. الکافی، ج۱، ص۳۶.

۱۱. حضرت امام جعفر صادق علیه‌السّلام به زید شَحّام می‌فرمایند: إنّ أمیرَالمُؤمِنینَ عَلَیهِ‌السَّلامُ أعْتَقَ ألْفَ مَملوکٍ مِن کَدِّ یَدِهِ. (همان‌مصدر، ج۵، ص۷۴)

۱۲. همان‌مصدر، ج۲، ص۱۶۳.

۱۳. فلاح‌السّآئل ونجاح‌المسآئل، ص۲۶۶.

۱۴. رجوع شود به: دوره سه جلدی نورمجرّد یادنامه مرحوم علاّمه آیه‌الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره.

۱۵. آیه ۳۹، از سوره ۵۳: النّجم.

مطالب جدید