گلشن احباب جلد هشتم - جلسه صد و چهاردهم؛ شرح مقدّمه اللهشناسی (۱).
در قرآن کریم اجمالاً وارد است که همه موجودات را خدا برای انسان، و انسان را برای خودش خلق کرده است؛ مثل آیه: أَلَمْتَرَوْا أَنَّ اللَهَ سَخَّرَ لَکُم مَا فِی السَّمَوَ تِ وَ مَا فِی الأَرْضِ. [۱] آیا شما نمیبینید که خداوند آنچه در آسمانها و زمین است برای شما تسخیر کرده است؟» یعنی در اختیار شما قرار داده است، پس معلوم میشود که اصل آفرینش و نتیجه و ثمره آفرینش آن، همین انسان است که همه موجودات را برای انسان و در تسخیر انسان قرار داده است.
یا آیه: وَ سَخَّرَ لَکُم مَا فِی السَّمَوَ تِ وَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ. [۲] و خداوند آنچه در آسمانها و زمین است را برای شما تسخیر کرد و همهاش از جانب اوست.»
و آیه: وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دَآئبَیْنِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الَّیْلَ وَ النَّهَارَ. [۳] خورشید و ماه را که دائم در حرکتاند و شب و روز را برای شما تسخیر نمود.»
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا. [۴] آن خدا، خدائی است که تمام آنچه در زمین است را برای شما خلق کرده است.» خَلَقَ لَکُم؛ یعنی بهخاطر شما و به نفع شما. مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا؛ یعنی همه آنچه در روی زمین هست همه را برای شما خلق نموده است.
انسان خیلی قدر دارد! منتها خودش قدر خودش را نمیداند. همه موجودات، همه حیوانات مسخّر انسان است.
انسان این موجودات و این همه نعمتهائی را که خدا در اختیارش قرار داده نگاه میکند، تمام این آیات را میبیند، ولی همیشه غافل است؛ اینها را خدا چرا در اختیار ما قرار داده است؟ چرا مسخّر ما کرده است؟ این حیوانات، این گاو، این شتر و این حیوانات عظیمالجثّه، از جهت قدرت از این انسانِ ضعیف قویترند و در مقام معارضه، انسان در مقابل هیچیک از اینها نمیتواند دوام بیاورد و استقامت کند، ولی آنها مسخّر انسان هستند.
یک بچّه را شما میبینید، بچّه هفتساله، یک گلّه گاو را به چرا میبرد و میآورد! درحالیکه اگر گوساله یک شاخ به این بچّه بزند، میمیرد و از بین میرود.
یکی از رفقای سابقِ مسجدی در طهران گاوداری داشتند. مسؤول گاوداری، پدرش بود. یک روز آمد مسجد و گفت: دیشب پدرمان از دنیا رفت. آقا فرمودند: چه شد؟ گفت: ایشان نصف شب آمده بوده سر حوض وضو بگیرد، یکی از گاوها که آنجا بوده خیال کرده که دشمن است و با شاخش به ایشان زده و همان دم حوض افتاده و به رحمت خدا رفته است.
چه کسی آنها را رام کرده است؟ آیات شریفه میفرماید: خداوند اینها را برای شما رام کرده است. چه کسی جز خدا این موجودات را در تسخیر انسان در میآورد؟ آیات شریفه زیادی هست که دلالت براین معنا دارد که ما اینها را رام شما کردیم و شما از منافعش استفاده میکنید؛ هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا.
و در حدیث قدسی آمده است: عَبْدی! خَلَقْتُ الأَشْیآءَ لِأَجْلِکَ و خَلَقْتُکَ لِأَجْلی. «ای بنده من، همه اشیاء را بهخاطر تو خلق کردم و تو را بهخاطر خودم خلق نمودم.» همه موجودات، نه فقط موجوداتی که در زمین هستند، همه افلاک، همه أنجُم و ستارگان و ملائکه و حتی ملائکه مقرّبین، همه برای انسان خلق شده و انسان برای خدا خلق شده است؛ خَلَقْتُکَ لِأَجْلی.
وَ مَاخَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ. [۵] جنّ و إنس را خلق نکردم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.» در بعضی از تفاسیر آمده است: أَیْ لِیَعرِفونِ[۶] یعنی برای اینکه مرا بشناسند.»
و حقیقت عبادت، بدون شناخت حقیقت عبودیّت و معرفت حاصل نشود. پس معرفت ذات او سبحانهوتعالی و أسماء حُسنی و صفات عُلیای او، از جمله علل غائیّه و نهائیّه پیدایش عالم تکوین است.
پس خلق همه موجودات برای انسان است و نتیجه خلقت انسان معرفت حضرت حق جلّوعلا میباشد و این معرفت از جمله علل غائیّه است؛ یعنی در نزد کسیکه خداجوست و خدا را طلب میکند، هیچچیزی بالاتر از معرفت خود خدا نیست و هیچ دعائی بهتر از این دعا نیست که: خدایا! معرفت خودت را نصیب ما بگردان!
این بهترین دعاهاست که عرض کنیم: خدایا! به ما روزی کن که ما تو را بشناسیم؛ چرا هیچ دعائی بالاتر از این نیست؟ بهجهت اینکه ایجاد تمام عالم برای شناخت و معرفت اوست؛ کُنْتُ کَنْزًا مَخْفیًّا فَأَحبَبْتُ أَنأُعرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِکَیْأُعرَفَ. [۷] خدا میفرماید: «من گنجی نهان بودم، میل پیدا کردم که شناخته شوم، موجودات را خلق کردم تا اینکه شناخته شوم و مرا بشناسند.»
پس انسان اگر عمرش را در معرفت و شناخت پروردگار بگذارد اسراف نکرده است، ولی اگر عمرش را در غیر معرفت خدا بگذارد، برای هر کاری که صرف کند منهای معرفت خدا و بدون ارتباط با معرفت پروردگار و بدون مقدّمیّت برای این ذیالمقدّمه، همه عمرش را اسراف کرده است.
پس بر اساس این آیات کریمه قرآن و این احادیث قدسیّه نتیجهگیری شد که: علّت غائی برای خلقت عالم، معرفت خداست، بنابراین اگر کسی عمرش را در معرفت خدا صرف نماید، بهجا صرف کرده و اسراف ننموده است.
اسراف یعنی بیهوده هدردادن وقت. اگر کسی عمرش را در غیر معرفت خدا صرف کند، عمرش را هدر داده است؛ باید انسان سالک و مؤمن طالبِ پروردگار و جستجوگرِ خداوند عمرش را صرف خدا و معرفت خدا کند، بِلاشکٍّ و لاشبهةٍ فی ذلِک؛ خُذْ فافْهَمْ و اغْتَنِمْ.
بعضی از علوم جنبه مقدّمیّت دارد؛ مثلاً علم فقه جنبه مقدّمیّت دارد برای علم اخلاق، و علم اخلاق جنبه مقدّمیّت دارد برای علم عرفان، و علم عرفان جنبه مقدّمیّت دارد برای عمل به عرفان؛ و اگر انسان عمرش را در این علوم که جنبه مقدّمیّت دارد، به مقداری که از این علوم نیاز است و انسان را به ذیالمقدّمه معرفت واصل میکند، صرف نماید، اسراف نکرده است.
ولی اگر عمرش را در این علوم صرف کند منهای خدا و معرفت خدا، اسراف کرده و هدر داده و به همه این نِعَم إلهیّه که خداوند تبارکوتعالی در اختیار انسان قرار داده و به همه این موجودات که خدا مسخّر انسان نموده، پشتپا زده است.
لذا در تحصیل هر علمی که مقدّمه شناخت پروردگار باشد باید جنبه مقدّمیّتش ملحوظ بوده و باید در فراگیری این علوم اخلاص وجود داشته باشد.
وحقیقت عبادت بدون شناخت حقیقت عبودیّت و معرفت حاصل نشود. هر عبادتی که انسان انجام میدهد باید به آن مغز و آن لبّ عبودیّت برسد و باید سعی کند این عبادت، عبادتی باشد که از معرفت پروردگار نشأت گرفته است، نه عبادتی بدون شناخت و معرفت پروردگار و بدون وصول به عبودیّت و بندگی و خلوص.
راه تحصیل این معانی هم اخلاص و مراعات قصد قربت در عبادات و أعمال است. توجّه به پروردگار در أعمال و عبادات و قصد قربت داشتن و تقرّب به حضرت حق را مدّنظر قرار دادن مقدّمه تحصیل عبودیّت است؛ یعنی مقدّمه است برای اینکه انسان را به مقام بندگی و عبودیّت برساند.