گلشن احباب جلد هشتم - جلسه صد و چهارم؛ راه بندگی و ندیدن خود (۱).
مؤمن همیشه باید کشکول گدائیاش بر درگاه خداوند باشد؛ خدایا! ما بیچاره هستیم، ما نیازمندیم، ما چیزی نداریم، خودت باید عنایت کنی، خودت باید دستگیری کنی. این کشکول گدائی همیشه بایستی دستش باشد تا به مقصد برسد. باید خوف داشته باشد! مؤمن همیشه باید در حال خوف باشد!
مرحوم علاّمه والد رضواناللهعلیه میفرمودند: همین زن زناکاری که عمرش را در عصیان پروردگار گذرانده ولی در وجود خودش شرمنده است و همیشه خود را مذمّت میکند و میگوید: ما که گنهکار و کثیفیم، ما کجا و خوبان کجا؟! و هروقت مؤمنی را میبیند افسوس میخورد؛ یعنی بهخاطر گرفتاریها و مشکلاتی به این راه کشیده شده ولی همیشه بین خود و خدا احساس شرمندگی دارد که: خدایا! اشتباه کردم، غلط کردم به این راه کشیده شدم؛ از کجا معلوم که آن نماز شب خوانی که هر شب، در دل شب بیدار میشود و نماز میخواند ولی خود را بالاتر میبیند و میگوید: ما چه و چه کردیم و بر خیلی از افراد فضیلت و برتری داریم؛ از آن زن بهتر باشد؟!
میفرمودند: نکند آن زن زانیهای که عمرش را در فساد گذرانده، موفّق به توبه شود و این شخصی که نماز شب او فوت نشده، مسیرش عوض شود و از هوی تبعیّت کند و در امتحان شکست بخورد.
لذا میفرمودند: تنها راه نجات همین است که انسان همیشه کشکول گدائی دستش باشد؛ بگوید: خدایا! ما بیچارهایم، ما نیازمندیم، ما چیزی نداریم، اگر عنایت تو یک آن بر سر ما نباشد، ما بدبختیم. واقعاً اگر یک آن عنایت پروردگار نباشد، یک آن افسار نفس را دست خود انسان بدهد، بدبخت میشود.
اللَهُمَّ لاتَکِلْنا إلَی أَنْفُسِنا طَرْفَةَ عَیْنٍ و لا أَقَلَّ مِن ذَلِکَ»[۱] خدایا! یک آن، یک لَمحه، و کمتر از یک لمحه ما را به خود وا مگذار.» این راهی است که باید طی کنیم. این راه باید با عبودیّت طی شود، باید با بیچارگی طی شود. اگر یک ذرّه استکبار در او باشد از راه منحرف میگردد، از جادّه مستقیم منحرف میشود و به کجاها سر میکشد!
مرحوم آیةالله والد رضواناللهتعالیعلیه و رفعاللهدرجته میفرمودند: در مجلس که رفقا دور هم مینشینند و در کنار هم حضور پیدا میکنند و به یاد خدا هستند، آن کسی در نزد پروردگار مقرّبتر است که خودش را از همه افراد جلسه کوچکتر ببیند!
این معنی را باید وجدان کند. و اگر این معنی برای انسان حاصل نشده است، بایستی با مراقبه این معنی را در خودش تحصیل کند؛ خودش را نبیند! خدا را ببیند! خود را از همه پائینتر ببیند! اگر این کار را کرد، اگر در این مسیر واقع شد، میتواند از شرابهای بهشتی استفاده کند و راهش باز است.
در این صورت همیشه در حال نیاز است، همیشه خودش را در حال فقر میبیند، همیشه خودش را در حال بیچارگی و مسکنت میبیند، چه در حال علم و چه حال جهل، چه در حال غنا و چه در حال فقر.
این خیلی معنای بلندی است که انسان در حال غنای علمی، خودش را فقیر ببیند، در حال غنای مالی خودش را فقیر ببیند، در حال غنای تقوائی خودش را فقیر ببیند، در حال غنا و واجدیّت صفات حسنه خودش را فقیر ببیند.
این علم و تقوا، حُسن انسان است، أمّا باید آن را از خدا ببیند، نه اینکه این صفات را به خود بچسباند و برای خودش و برای علمش و هرچیزی که خدا به او عنایت کرده مزیّتی قائل شود؛ اگر اینطور شد، این عین سقوط است، عین سقوط!
ولی اگر در مقام تهذیب نفس درآمد و خودش را بنده دید و خودش را خاک دید و از خاک پستتر دید، میتواند استفاده کند. آنوقت عشق و محبّت خدا میتواند در دلش جاری و ساری شود.
۱. مستدرکالوسآئل، ج۲، ص۲۳۷.