گلشن احباب جلد دهم - جلسه صد و سی و پنجم؛ شرح دستور العملی از مرحوم بیدآبادی قدس سره.
اینکه اهل صورت به کلمات مرحوم محییالدّین اعتراض کرده که اینها چیست که میگوئی؟! اینها همه بهخاطر ایناستکه کلمات محییالدّین را نفهمیده و حقیقت توحید را متوجّه نشدند و إلاّ اعتراض نمیکردند.
محییالدّین میفرماید: سُبحانَ مَن أظهَرَ الأشیآءَ و هوَ عَینُها. «پاک و منزّه و مقدّس است آن خدائی که اشیاء را به وجود آورد، و خودش عین آن اشیاء است.»
میگویند: چطور میشود این آسمان، این زمین، این موجودات، این جنّ و انس، اینها همه عین خدا باشد؟
اینها کلام محییالدّین را نفهمیدند، مگر آیه شریفه نمیفرماید: هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْأَخِرُ وَ الظَّهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ؛ [۱] «اوّل اوست! آخر اوست! ظاهر اوست، باطن اوست! و او به هر چیزی عالم و آگاه است.» یعنی این ظاهری که ما میبینیم اینها همهاش خداست؛ و هوَ عَینُها. همهاش خداست.
این آیه سومین آیه از سوره حدید است. حضرت امام سجّاد علیهالسّلام فرمودند: آیات اوّل سوره حدید و همینطور سوره توحید را خداوند برای متعمّقین آخرالزّمان نازل کرده است، برای آنهائی که اهل تعمّق هستند. [۲]
در این آیه میفرماید: ظاهر اوست؛ یعنی تمام این اشیاء که میبینیم عین خداست. أمّا این بیچارهها نمیفهمند و گمان میکنند همانطور که این اشیاء محدود بوده و مقیّد هستند خدا نیز چنین است؛ یعنی شما که محدود به مکان هستید خدا نیز مکان دارد!
مراد از اینکه میفرماید: هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْأَخِرُ وَ الظَّهِرُ وَ الْبَاطِنُ، یعنی در عالم وجود غیر از خدا چیز دیگری نیست و همه موجودات عین ربط با پروردگار هستند، مرآت پروردگار هستند. همه موجودات خدانما هستند؛ یعنی خدا را نشان میدهند، نشانه حضرت حقّاند؛ همانطور که در قرآن مجید کثیراً از مخلوقات به آیات یاد شده است.
اگر غیر از این باشد ما برای خدا شریک قائل شدهایم؛ یعنی من شما را میبینم، خدا را هم میبینم، پس شما یک خدا و خدائی که احاطه به شما دارد آن هم یک خداست، شما مستقلّ از خدا و خدا مستقلّ از شماست، پس شد دوتا! بلکه به تعداد موجوداتی که مستقل میبینید برای خدا شریک قائل شدهاید و این سر از کفر در میآورد.
تمام موجودات عین ربط با خدا بوده و مخلوق خدا هستند؛ دوئیّتی نیست، مثل خورشید و سایه میماند، آیا سایه از خود وجود مستقلّی دارد؟ نه! خورشید و نورش نیز یکی است، خورشید است و خورشید!
نیست خورشید از شعاع بعید
نیست سایه ز آفتاب جدا
سایه و آفتاب یک چیزند
هست او واحد کثیرنما[۳]
پس بنابراین، به این معنی ما میتوانیم بگوئیم: این نور، همان خورشید است. در روز خورشید است که طالع است و نور خورشید را وقتی به خورشید انتساب دادیم میگوئیم: این همان خورشید است.
سایه ناچیز گوید هر زمانی نور را
ای به تو ظاهر شده ما همچو تو ظاهر بذات
سایه هستی مینماید، لیک اندر اصل نیست
نیست را از هست اگر بشناختی یابی نجات[۴]
خیلی عالی بیان فرموده است! تمام موجودات عین ربط با خدا هستند و یک وجود است که بر جمیع خلائق از بالا تا این پائین که أظلم العوالم است تجلّی کرده و آن خداست.
دلی کز معرفت نور و صفا دید
ز هرچیزی که دید اوّل خدا دید[۵]
دل عارف شناسای وجود است
وجود مطلق او را در شهود است[۶]
یعنی همهاش خدا را میبیند و اگر غیرخدا ببیند شرک است.