گلشن احباب جلد دهم - جلسه صد و چهل و ششم؛ شرح فقراتی از حدیث معراجیّه (۵).
روایت معراجیّه را نقل میکردیم. رسیدیم به اینجا که خداوند به پیغمبر خاتم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم خطاب میفرماید:
یا أَحمَدُ! إنّ فی الجَنَّةِ قَصْرًا مِن لُؤْلؤٍ فَوْقَ لُؤْلُؤٍ و دُرَّةٍ فَوْقَ دُرَّةٍ لَیْسَ فیها قَصْمٌ و لا وَصْلٌ. [۱] «ای احمد! در بهشت قصری است که از لؤلؤها و دُرهائی ساخته شده که به خوبی و زیبائی روی هم قرار گرفتهاند و هیچ شکستگی و ترکی در آنها نیست.»
فیها الخَوآصُّ، أَنظُرُ إلَیهِم کُلَّ یَوْمٍ سَبْعینَ مَرَّةً فَأُکَلِّمُهُم کُلَّما نَظَرْتُ إلَیهِم و أَزیدُ فی مُلْکِهِم سَبْعینَ ضِعْفًا.
«در این قصر اولیاء و خاصّان درگاه هستند که من هر روز هفتاد مرتبه به ایشان نگاه میکنم و هربار با ایشان صحبت نموده و عظمت مُلک ایشان را هفتاد برابر زیاده میکنم.»
و إذا تَلَذَّذَ أَهْلُ الجَنَّةِ بِالطَّعامِ و الشَّرابِ تَلَذَّذوا أُولَئِکَ بِذِکْری و کَلامی و حَدیثی. «زمانیکه اهل بهشت به غذا و آشامیدنی متلذّذ شده و بهرهمند میشوند، اولیاء و خواصّ درگاه من با یاد من و با کلام و حدیث من لذّت میبرند و بهرهمند میگردند.»
در همین دنیا ملاحظه میکنید و میبینید که أولیاء خدا چطور متوجّه ذات أحدیّت و غرق در لقاء پروردگار بوده و به ذکر و یاد خدا متلذّذ هستند!
در این عالم گرسنگی و تشنگی هست و أکل و شرب مقتضای عالم کثرت است و خوردن و آشامیدن نعمت عامّی است که هم اهل کفر از آن متنعّم میشوند و هم اهل ایمان از آن لذّت میبرند؛ منتها اهل ایمان خوردن و آشامیدنشان روی حساب است و هر غذائی را نمیخورند و هر آشامیدنی را نمیآشامند، أمّا آن خواص، آنهائی که خدا انتخابشان کرده، آنهائی که خدا اصطفاء و اختیارشان نموده، اینها از أکل و شرب لذّت نمیبرند و لذّتشان چیز دیگری است!
بله برای رفع نیاز بدنشان غذا میخورند، آب مینوشند، أمّا به مقدار نیازشان بلکه کمتر! همانطور که مرحوم آقای حدّاد رضوانالله تعالیعلیه این چنین بودند؛ بر سر سفره مینشستند و با اهل سفره همراهی میکردند أمّا فقط با یاد خدا لذّت میبرند.
خلاصه در همین عالم هرطور بودند در آن عالم نیز همانطورند؛ اگر لذّت کسی در این عالم خوردنی و آشامیدنی باشد در آن عالم نیز لذّتش همین خواهد بود و از این تجاوز نخواهد کرد، أمّا اگر لذّتش خداباشد در آن عالم نیز همینطور است.
مرحوم علاّمه والد رضواناللهتعالیعلیه همیشه میفرمودند: غذا که میخورید به قصد لذّت نخورید، غذا را برای رفع حاجت بخورید. این خیلی معنا دارد! اولیاء خدا غذا را با قصد لذّت نمیخورند بلکه در آن حالات خاصّ خود أصلاً از غذا لذّت نمیبرند!
چه چیزی را انسان باید به قصد لذّت بخورد؟ غذاهایمعنوی را با لذّت بخورد، ذکر خدا را با لذّت نوشجان کند، آن التذاذ است! ذکر خداست که لذّت دارد!
اگر محبّت خدا وجود سالک را بگیرد کجا به غذا اعتنا دارد؟! کجا به أشربه اعتنا دارد؟! این لذّت طعام و شراب مال این عالم است. اگر از این عالم گذشت دیگر لذّت او اینها نیست!
لذا فرمود: و إذا تَلَذَّذَ أَهْلُ الجَنَّةِ بِالطَّعامِ و الشَّرابِ تَلَذَّذوا أُولَئِکَ بِذِکْری و کَلامی و حَدیثی. «هنگامی که اهل بهشت از أطعمه و أشربه بهشتی لذّت میبرند، این دسته از اولیاء، از ذکر و کلام و حدیث من لذّت میبرند.»
چقدر این منزلت عالی و رفیع است! خیلی بالاست! لذّت غذاهای بهشتی کجا و آن لذّتی که برای خواصّ است کجا؟ بله بالأخره هر دو غذای بهشتی است و در دنیا پیدا نمیشود، أمّا یاد خدا غذائی است که خدا فقط برای خواصّ و أولیاء خودش قرار داده است و از آن لذّت میبرند.
سپس رسول خدا صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم عرضه داشند: یا رَبِّ! ما عَلامَةُ أُولَئِکَ؟ «پروردگارا! علامت خاصّان درگاهت در دنیا چیست؟»
فرمود: مَسجونونَ قَدسَجَنوا أَلْسِنَتَهُم مِن فُضولِ الکَلامِ وبُطونَهُم مِن فُضولِ الطَّعامِ.
در اینجا خداوند دو دستورالعمل میفرمایند که باید دائماً نصبالعین انسان باشد، انسان این دستور را هر شب و هر روز، بلکه هر ساعت و هر آن لازم دارد!
میفرماید: علامت ایشان این است که: اوّلاً: «زبانهای خود را در زندان دهان قرار داده و آن را حفظ کردند» از چه چیزی؟ مِن فُضولِ الکَلامِ. «از کلامهای زیادی و بیخود.» از کلام ما لایعنی که نه به درد دنیا میخورد و نه به درد آخرت.
و ثانیاً: «شکمهای خود را از غذاهای زیادی در زندان قرار دادند.» یعنیاز غذای اضافی اجتناب کردند و هنگام خوردن نگذاشتند بیشتر از نیاز بخورد و فقط به مقدار نیاز تناول کردند.
یعنی هم از زیادی غذا و هم از زیادی کلام اجتناب کردند. این دستورالعمل برای افرادی است که طالب خدا هستند. باید از هوای نفس گذشت، باید از شکم گذشت و از کلام زیادی اجتناب کرد؛ و هر دو سخت است!
انسان سر سفره بنشیند غذای لذیذ چیدهاند، شما هم میهمان هستید و گرسنهاید، سخت است که فقط به مقدار نیاز بخورید و از زیادی آن اجتناب کنید! أمّا مجاهده دوم سختتر است؛ مجاهده زیادصحبتنکردن سختتر است! خیلی سخت است!
انسان پهلوی رفیقش نشسته و میخواهد با او کمی صحبت کند و رفیقش دوست دارد از بالا و پائین، از شرق و غرب عالم، از همه جا صحبت کند؛ این فضول کلام است و به انسان ضرر میرساند.
این نفس انسان که در حال آرامش و اطمینان است مثل آب حوض میماند که اگر با یک شیء آن را به هم بزنند هر چه لجن در این آب است روی آب میآید.
نفس وقتی حالت آرامش و اطمینان دارد، صحبتکردن اضافی برای او دهها اثر سوء دارد. یک اثر سوءش ایناستکه: آن حالت طمأنینه از او گرفته میشود.
دوم اینکه: چیزهائی که کسب نموده از او گرفته میشود. اگر نمازشب خوانده و در نمازشب بهره برده است بهواسطه گفتار زیادی این بهرهها از او سلب میشود.
سیره پیغمبر اکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم و أمیرالمؤمنین و ائمّه طاهرین صلواتاللهعلیهمأجمعین همینطور بوده است و به مقدار نیاز صحبت میکردند و از زیادی گفتار اجتناب مینمودند و زیاد غذا نمیخوردند و فقط به مقدار نیاز بدنشان که جذب بدن میشود میل مینمودند و از خوردن مازاد بر آن پرهیز میفرمودند.
اینها نشانه و علامت افرادی است که به یاد خداوند هستند و با یاد او لذّت میبرند، نه با خوردن طعامهای بهشتی که وصف آن در قرآن آمده است. طعام و غذای ایشان از آن طعامهائی است که لذّت آن فوق تصوّر ماست و ما نه دیدهایم و نه چشیدهایم، تا ببینیم چه لذّتی دارد! لذّت ذکر و عشق خدا قابل بیان نیست!
آن طعامها از این عالم نیست، برای عالم دیگر است و باید انسان اهل آن عالم شده و داخل آن عالم گردد تا بتواند بچشد و ببیند که چه لذّتی دارد.
مرحوم علاّمه والد میفرمودند: تعابیری که قرآن درباره نعم بهشتی و عذاب میفرماید به مقدار فهم ماست و إلاّ امر به مراتب از این بالاتر است. کسیکه ذائقه ندارد نمیتواند لذّت شیرینی عسل را بفهمد، قوای مدرکه ما نیز بیشتر از این را إدراک نمیکند و فقط آنچه در عالم حس با آن سر و کار دارد را میفهمد و مراتب عالیتر از نعمتهای حسّی را در عالم آخرت نمیفهمد.
درحالیکه خداوند نعمتهائی در آخرت دارد که أصلاً با این امور حسّی قابل مقایسه نیست، وَ رِضْوَ نٌ مِنَ اللَهِ أَکْبَرُ. [۲] و فقط از باب تشبیه معقول به محسوس میتوان اشارهای به عظمت آن نعمتها کرد. [۳]
علی أیّ حال، خواصّ درگاه إلهی قلیل الطّعام و قلیل الکلام هستند و باید این نصبالعین سالکان راه خدا باشد تا بهره ببرند؛ خَیرُ الکَلامِ ما قَلَّ و دَلَّ.
کم گوی و گزیده گوی چون درّ
تا ز اندک تو جهان شود پر[۴]
۱. إرشادالقلوب، ج۱، ص۲۰۰ و ۲۰۱.
۲. قسمتی از آیه ۷۲، از سوره ۹: التّوبة؛ «و بهشت رضایت خداوند از جمیع نعمتهای بهشتی برتر است.»
۳. حضرت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام در نهجالبلاغة میفرمایند: کُلُّ شَیءٍ مِنَ الأَخِرَةِ عِیانُهُ أعظَمُ مِن سَماعِهِ، فلْیَکْفِکُم مِنَ العِیانِ السَّماعُ و مِنَ الغَیبِ الخَبَرُ. (نهجالبلاغة، خطبه ۱۱۴، ص۱۷۰)
و نیز امام محمّدباقر علیهالسّلام فرمودند: و اذکُروا مِنَ الجَنَّةِ ما شِئتُم، و لاتَذکُرونَ مِنها شَیئًا إلاّ و هیَ أفضَلُ مِنهُ. (عوالمالعلوموالمعارف، بخش امام محمّدباقر علیهالسّلام، ج۱۹، ص۲۱۳)
۴. لیلیومجنون نظامی، ص۴۷.