حکایت عمران بن شاهین و عنایت أمیرالمؤمنین علیه السلام

گلشن احباب جلد هفتم - مجلس نود هفتم؛ شرح دعای امام سجّاد علیه‌السّلام - حکایت عمران بن شاهین و عنایت أمیرالمؤمنین علیه السلام.

مرحوم علاّمه در معادشناسی حکایت عمران‌بن‌شاهین را آورده‌اند. عمران‌بن‌شاهین با عضدالدّوله دیلمی در افتاد، عضدالدّوله دنبالش کرد و این طرف و آن طرف فرستاد و او را پیدا نکرد.

عمران‌بن‌شاهین از شیعیان مخلص أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام بود. پنهانی آمد نجف و متوسّل به حضرت شد که أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام او را از شرّ عضدالدّوله نجات دهد. مدّتی در نجف با لباس مبدّل زندگی می‌کرد و تحت قبّه به دعا و عبادت مشغول بود. یک شب أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام را خواب دید، حضرت فرمودند که: فردا فناخسرو (اسم عضدالدّوله فناخسرو بوده و کسی هم نمی‌دانسته است) برای زیارت ما می‌آید و وارد بقعه می‌شود و همه را از حرم بیرون می‌کنند، شما در فلان گوشه همین رواق حرم مخفی شو! (أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام به او اشاره می‌کنند که کجا مخفی بشود.) او تو را نمی‌بیند، می‌آید و زیارت می‌کند و نماز می‌خواند و دعا می‌کند و می‌گوید: خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد مرا بر دشمنم پیروز گردان.

در این حال فوری از این زاویه بیرون بیا و بگو: أیُّها المَلِک! آن‌کس که خدا را به حقّ محمّد و آل محمّد علیهم‌الصّلوه‌والسّلام قسم می‌دهی تو را بر او پیروز کند، کیست؟ می‌گوید: کسی است که در میان ملّتم تفرقه انداخته و با من درافتاده است. بگو: اگر کسی تو را بر او پیروز کند چه می‌کنی و چه مژدگانی می‌دهی؟ می‌گوید: هرچه بخواهد می‌دهم، ولو آزادی و عفو آن دشمن را از من طلب کند قبول می‌کنم. تا این حرف را گفت، خودت را به او معرّفی کن. این

دستورالعمل را أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام در خواب به عمران‌بن‌شاهین می‌دهند.

فردا حرم را برای آمدن عضدالدّوله دیلمی قُرُق می‌کنند و همه را خارج می‌نمایند. طبق فرموده أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام، عمران در همان زاویه مخفی می‌شود. عضدالدّوله وارد می‌شود و دعا می‌کند: خدایا! به حقّ محمّد و آل محمّد علیهم‌الصّلوه‌والسّلام مرا بر دشمن خودم پیروز گردان، و دشمن مرا به من نشان بده.

عمران فوراً بیرون می‌آید و همان سؤال و جواب طرح می‌شود و می‌گوید: اگر کسی تو را بر دشمنت پیروز کند چه می‌کنی و چه جزایش می‌دهی؟ می‌گوید: هرچه بخواهد به او می‌دهم ولو آزادی دشمنم باشد.

عمران‌بن‌شاهین می‌گوید: منم عمران‌بن‌شاهین! عضدالدّوله می‌گوید: چگونه اینجا آمدی؟ می‌گوید: دیشب در خواب دیدم مولای خود أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام را به من فرمود که فردا «فناخسرو» می‌آید به زیارت ما و... و تمام جزئیّات را برای او شرح می‌دهد. می‌گوید: قسمت می‌دهم به حقّ صاحب این قبر که أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام به تو فرمود «فناخسرو» می‌آید؟ گفت: بله! به حقّ أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام حضرت به من فرمود فناخسرو می‌آید. گفت:

«فناخسرو» اسم من است که جز قابله و مادرم و خودم کسی دیگر از آن خبر ندارد.

عضدالدّوله همان‌جا او را می‌بخشد و دستور می‌دهد که خلعت وزارت برایش بیاورند و عمران‌بن‌شاهین را که دشمنش بود وزیر خود می‌کند.

عمران‌بن‌شاهین (این مطلب را برای این نکته نقل کردم) نذر کرده بود که اگر از دست عضدالدّوله خلاصی پیدا کند، پیاده از کوفه با سر و پای برهنه به زیارت أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام مشرّف شود، ولی حالا وزیر شده و دید نمی‌تواند پیاده و با این وضعیّت بیاید، چون عنوانی پیدا کرده است. شب که شد آقای وزیر یعنی عمران‌بن‌شاهین، پیاده با سر و پای برهنه تک و تنها از کوفه برای زیارت أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام حرکت می‌کند.

شب علیّ‌بن‌طحّال که خادم بقعه مبارکه أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام بوده، أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام را در خواب می‌بیند، حضرت به او می‌فرمایند: از خواب بلند شو و بنشین و در حرم را برای ولیّ ما و دوست ما عمران‌بن‌شاهین که به زیارت ما آمده است باز کن! او هم بلند می‌شود و شمعها را روشن و در حرم را باز می‌کند و می‌بیند یک شخصی آمده، ظاهراً به شکل ناشناس هم آمده بوده تا مشخّص نشود. می‌گوید: بفرمائید مولای من! می‌گوید: من کیستم؟ می‌گوید: عمران‌بن‌شاهین هستی! می‌گوید: من عمران‌بن‌شاهین نیستم. می‌گوید: نه، خودت عمران‌بن‌شاهین هستی! من الآن أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام را در خواب دیدم، حضرت به من فرمودند: در را باز کن برای ولیّ ما عمران‌بن‌شاهین! که با پای پیاده از کوفه برای زیارت ما آمده است.

می‌گوید: تو را به حقّ صاحب این قبر، به حقّ أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام، به تو همچنین چیزی فرمود؟ گفت: بله! به حقّ صاحب این قبر أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام که چنین خوابی دیدم و چنین فرمود. عمران همان‌جا می‌افتد روی عتبه در و شروع می‌کند به بوسیدن عتبه حرم أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام، و به مدیرعامل خود دستور می‌دهد که شصت دینار به همین علیّ‌بن‌طحّال بدهند.

عمران بعداً رواقی در نجف و رواقی در کربلا می‌سازد که به رواق عمران‌بن‌شاهین مشهور است و الآن جزو رواقهای حرم حضرت أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام است. (معادشناسى، ج۵، ص۴۲ تا ۴۶؛ به نقل از بحارالأنوار، ج۴۲، ص۳۱۹ و ۳۲۰.)

علی أیّ حالٍ ائمّه علیهم‌السّلام احترام دارند، انسان که می‌خواهد زیارت کند باید با پای پیاده بیاید، باید با توجّه بیاید ایشان زائرین خودشان را می‌بینند و وقتی انسان ادب به خرج می‌دهد ایشان هم عنایت می‌کنند.

پس یک مطلب این‌است‌که انسان وقتی می‌خواهد به حرم مشرّف شود، درصورتی‌که قدرت داشته باشد و بتواند پیاده برود خیلی بهتر است از اینکه سواره باشد، و مطلب دوم اینکه در وقت رفتن حضور قلب و توجّه داشته باشد.

مطالب جدید