گلشن احباب جلد نهم - جلسه صد و سی و یکم غنا و بینیازی حقیقی.
امام صادق علیهالسّلام از رسول خدا صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم نقل میکنند که آن حضرت فرمودند:
ما أَقبَحَ الفَقْرَ بَعدَ الغِنَی! «چقدر قبیح است فقر بعد از غنا!»
سپس حضرت میفرمایند: و أَقبَحَ الخَطیئَةَ بَعدَ المَسْکَنَةِ. «و چقدر زشت است خطا و نابخردی و گناه بعد از مسکنت!»
آدم جوان قدر خودش را نمیداند، قدر صحّت روح خود و قدر باطنش را نمیداند، لذا با گناهانی که انجام میدهد دائماً به خودش ضربه میزند؛ هرگناه پتکی است که میزند و عمارت وجودش را خراب میکند.
أمّا کسیکه جوانیش گذشته و به پیری رسیده، به مسکنت رسیده است؛ مسکنت به معنای سکون و استقرار است و به ناتوانی و پیری و فقر «مسکنت» گفته میشود. آدم جوان جستوخیز دارد، جوانی دارد، أمّا آدم پیر حالت مسکنت به خود گرفته، یعنی در سکون است.
کسیکه جوان است لازمه جوانی ایناستکه به دنبال گناه برود، أمّا کسیکه پیر شده و حالت سکون به خود گرفته دیگر وقت کمعقلی و گناهش نیست. لذا میفرماید: و أَقبَحَ الخَطیئَةَ بَعدَ المَسْکَنَةِ. چقدر زشت است گناه از آدمی که جوانی را گذرانده است.
مراد این نیست که گناه برای جوان خوب است و اشکالی ندارد، نه! برای جوان هم زشت و قبیح است، أمّا برای پیر أقبح است! البتّه مسکنت أعمّ از پیری است و مراد کسی است که آن فوران جوانیش گذشته است.
و أَقبَحُ مِن ذَلِکَ العابِدُ لِلَّهِ ثُمَّ یَدَعُ عِبادَتَهُ. «و از این دو مورد قبیحتر ایناستکه انسان عبادت پروردگار را بهجای آورد و مطیع پروردگار باشد، أمّا یک مرتبه عبادت پروردگار را زمین گذاشته رها کند.»
انسان باید تا آخر عمر، حضرت حق را عبادت کند و مطیع پروردگار باشد؛ عبادت یعنی اطاعت.