گلشن احباب جلد نهم - جلسه صدوسیام و صدوسیویکم.
أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ
و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ
و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم
امام صادق علیهالسّلام میفرمایند:
فی التَّوْراةِ مَکتوبٌ: یابْنَءَادَمَ! تَفَرَّغْ لِعِبادَتی أَملَأْ قَلْبَکَ غِنًی و لاأَکِلْکَ إلَی طَلَبِکَ و عَلَیَّ أَنأَسُدَّ فاقَتَکَ و أَملاَءَ قَلْبَکَ خَوْفًا مِنّی و إلاّتَفَرَّغْ لِعِبادَتی أَملَأْ قَلْبَکَ شُغُلاً بِالدُّنْیا ثُمَّ لاأَسُدَّ فاقَتَکَ و أَکِلْکَ إلَی طَلَبِکَ. [۱]
ما أبناء بشر، غنا را در غنا و ثروت ظاهری میبینیم، یعنی اگر مال زیادی داشته باشیم غنی هستیم، اگر باغ و بستان داشته باشیم، منزل کذا و کذا داشته باشیم، وسیله نقلیّه گرانقیمت داشته باشیم، اینها را نشانه غنا میدانیم. در عالم کثرت، وقتی میگویند: فلان کس غنی است! به معنای ایناستکه او مالدار است.
أمّا در عالم باطن که عالم حقیقت است، حقجویان و طالبان حق وقتی میگویند: فلان کس غنی است! معنای دیگری را لحاظ میکنند و مرادشان غنای باطن و غنای دل است.
پس غنا برای اهل توحید یک مصداق دارد و نسبت به اهل کثرت مصداق دیگری دارد.
خداوند در تورات میفرماید: یابْنَءَادَمَ! تَفَرَّغْ لِعِبادَتی. «ای فرزندآدم! خود را برای عبادت من فارغ کن!»
فراغت برای عبادت آناستکه: انسان تمام کارها و افکار خود را کنار بگذارد، همه را در صندوقچهای خارج از قلب و دلش تعبیه کند، همه را از دلش بیرون بریزد تا فراغت حاصل شود؛ یعنی انسان باید به تمام معنیالکلمه در خدمت عبادت پروردگار قرار بگیرد.
تَفَرَّغْ لِعِبادَتی؛ یعنی تمام کارهای خود را کنار بگذارد، چه شغلهای ظاهری و چه مشغولیّتهای فکری و ذهنی.
چهبسا انسان خود را برای عبادت آماده کند أمّا فقط جسمش برای عبادت فارغ شده و روحش آمادگی عبادت را پیدا نکرده باشد؛ مثل عباداتی که إلیماشاءالله ما انجام میدهیم و فکرمان جای دیگر است. این بدن مشغول است، منحنی شده و رکوع انجام میدهد و سجده میرود، أمّا قلب انسان جای دیگر است.
نفی خواطر که اوّلین دستور سلوک است برای همین است.
انسان وقتی برای عبادت فارغ میشود که هم جسم او آمادگی عبادت را داشته باشد و هم قلب او آماده باشد، پس باید برای عبادت تمام زوائد ذهنی و قلبی خود را دور ریخته و فاتحهاش را بخواند، بعد بگوید: اللَهُ أَکبَر و نماز خود را شروع کند.
در حین ذکر نیز باید همینطور باشد و إلاّ اگر با یک چمدان خواطر وارد عبادت و ذکر شود، این ذکر از حیّز انتفاع افتاده، سودی برای انسان ندارد و او را جلو نمیبرد.
این مسأله خیلی مهمّ است، خیلی مهمّ است! انسان باید به هر نحوی شده خود را فارغ کند و کلید آن دست خود انسان است؛ ببیند چه چیزهائی فکر او را مشغول کرده و سبب آن چیست؟ کارِ زیاد است؟ کار خود را کم کند، معاشرت با افراد است؟ این معاشرت را قطع کند.
خداوند ما را به عبادت امر کرده و مقدّمات آن را نیز فراهم نموده است. این گره کور را خودمان زدهایم و باید با دست خودمان آن را باز کنیم.
مرحوم علاّمه والد رضواناللهتعالیعلیه میفرمودند: تمام این گرهها را که خودمان زدیم باید به دست خودمان باز کنیم. از اوّل سنّ تکلیف تا وقتیکه از دنیا میرویم هر گرهای که زدهایم باید با دست خودمان باز کنیم.
خداوند که این گرهها را نزده است! خودمان در این عالم کثرت آمده و دائماً مشغولیّات خود را زیاد کردیم و رو بهتکاثر گذاشتیم.
أَلْهَیکُمُ التَّکَاثُرُ. «گرایش به کثرات و زیادهطلبی در آنها شما را از یاد خدا و راه خدا منصرف و منحرف کرد.» آنقدر شما به دنبال زیادکردن مال رفتید و رفتید، حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ. «تا اینکه قبر خود را زیارت کردید.» یعنی تا حین موت برای دنیای خود و زیادکردن آن کار کردید.
کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ. «نه اینطور نیست! بهزودی شما خواهید دانست، أبداً این خبرها نیست، بهزودی علم پیدا خواهید کرد که با گرایش به کثرات، با خود چه کردید.» چه لطمههائی به خود وارد ساختید، چه منافعی را از خود دور کرده و چه مضارّی را به خودتان چسباندید.
کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ. [۲] «هرگز چنین نیست! اگر شما از حقیقت امر مطّلع میشدید، بهوضوح جحیم سوزان و آتش گداخته را که حقیقت و باطن کثرتطلبی است، میدیدید!»
این خیلی مسأله مهمّی است! ما در این عالم برای کارکردن آمدهایم، برای اینکه کار کنیم و برویم، أمّا کار برای آخرت، نه برای دنیا! و این علامت دارد، میشود تشخیص داد که آیا برای آخرت کار میکنیم یا برای دنیا؟
حضرت علامتش را برای ما روشن کردند، مَحَکی است که همه ما تا به قلب خود مراجعه کنیم میفهمیم در کدام طرف قرار داریم؛ آیا از اصحاب یمین هستیم و یا خداینکرده از اصحاب شمال هستیم!
آن محک چیست؟ آن محک ایناستکه: الآن که در حال زندگی هستیم و خدا به ما نعمت حیات داده، ببینیم آیا قلب ما متوجّه خدا و آخرت است و یا اینکه متوجّه دنیاست! متوجّه خانه است که خانه بگیریم و خانه را بزرگتر کنیم، ماشین داریم، ولی برویم یک ماشین آخرین سیستم بخریم، یک باغ هم در کجا بگیریم! اینها همه آمال و آرزوست. اینکه به دنبال زیادکردن ثروت خود باشیم و دائم زراندوزی کنیم همه آمال است، حالا خارجاً تحقّق پیدا کند یا پیدا نکند یک مسأله دیگر است و ما به آن کاری نداریم.
صرف همین آمال و آرزو انسان را میکُشد، حالا اگر به دنبال آن نیز برود که وامصیبتا! همین آرزوداشتن رغبت به دنیا و اعراض از آخرت میشود!
خداوند میفرماید: یابْنَءَادَمَ! «ای فرزند آدم!» ای بشر، ای انسان! تَفَرَّغْ لِعِبادَتی. «خود را برای عبادت من فارغ کن.» هنگامیکه میگوئی: اللَهُ أَکبَر باید جسم و جان و نفس و روح و سرّت بگوید: اللَهُ أَکبَر.
که اگر این کار را بکنی، أَملَأْ قَلْبَکَ غِنًی. «قلبت را پر از غنا و بینیازی میکنم!» نفرمود: جیبت را پر میکنم. غنای جیب همین مال دنیاست، أمّا غنای قلب درهم و دینار نیست؛ درون قلب که درهم و دینار نمیریزند!
این قلب را پر از بینیازی میکنند؛ قلب چطور غنی و ثروتمند میشود؟ خدا محبّتش را درون قلب میریزد، معرفت و لقاء خود را نیز درون قلب میریزد؛ یعنی لازمه محبّت که معرفت و لقاء باشد را هم میریزد.
مرحوم آقای حدّاد رضواناللهتعالیعلیه میفرمودند: در هر لحظه علومی از من میگذرد بسیار عمیق و بسیط و کلّی، و چون در لحظه ثانی بخواهم به یکی از آنها توجّه کنم میبینم عجبا! فرسنگها دور شده است. [۳]
اینها برای چیست؟ برای اینکه از دنیا إعراض کردند، از اوّل به دنیا پشت پا زدند و رو به خدا کردند و به آخرت إقبال نمودند.
أَملَأ قَلْبَکَ غِنًی. «قلبت را پر از غنا میکنم.» یعنی من غَنیّ بالذّات هستم، تو را نیز غَنی میکنم؛ غنیّ به ذات خودم، نه اینکه ذات تو غنی باشد!
همانطور که در حدیث قدسی آمده است: عَبْدی! أَطِعْنی أَجعَلْکَ مِثْلی؛ أَنَا حَیٌّ لاأَموتُ أَجعَلُکَ حَیًّا لاتَموتُ، أَنَا غَنیٌّ لاأَفتَقِرُ أَجعَلُکَ غَنیًّا لاتَفتَقِرُ، أَنَا مَهْما أَشآءُ یَکونُ أَجعَلُکَ مَهْما تَشآءُ یَکونُ. [۴] «ای بنده من! مرا اطاعت کن! من تو را همانند خود قرار میدهم؛ من حیّ و زندهای هستم که نمیمیرم، تو را نیز زندهای قرار میدهم که نمیری، من بینیازی هستم که نیازمند و محتاج نمیشوم، تو را نیز بینیازی قرار میدهم که نیازمند نشوی، من هرچه را بخواهم موجود میشود، تو را نیز چنان قرار میدهم که هرچه بخواهی بشود.»
در اینجا هم میفرماید: خود را برای عبادت من فارغ کن، قلبت را پر از غنا میکنم و تمام احتیاجاتت را برآورده مینمایم!
و لاأَکِلْکَ إلَی طَلَبِکَ؛ «و تو را در احتیاجاتت رها نکرده و به خودت واگذار نمینمایم.» تو به طرف من بیا، من همه احتیاجاتت را برطرف میکنم. و عَلَیَّ أنأَسُدَّ فاقَتَکَ و أَملاَءَ قَلْبَکَ خَوْفًا مِنّی. «و بر عهده من است که نیاز تو را بر طرف کنم و قلب تو را پر از خوف از خودم نمایم.»
بعد خداوند حکم عکس آن را نیز بیان کرده میفرمایند: و إلاّتَفَرَّغْ لِعِبادَتی أَملَأْ قَلْبَکَ شُغُلاً بِالدُّنْیا. «و اگر این کار را نکنی و خود را برای عبادت من فارغ ننمائی، قلب تو را پر از مشغله دنیا میکنم و مشغول عالم کثرت میشوی.»
چقدر بدبختی است! انسانی را که خدا خلق نموده تا به طرف آخرت برود، خدا را رها کند و در همین دنیا مشغول کثرات شود.
ثُمَّ لاأَسُدَّ فاقَتَکَ و أَکِلْکَ إلَی طَلَبِکَ. «سپس نیاز تو را سد نکرده و برآورده نمیسازم و تو را به خواست و طلبت واگذاشته و رهایت میکنم.»
اگر خدا ما را رها کند چه خواهدشد؟ شقاوت و بدبختی است! ما صاحب داریم، صاحبمان خداست! مالکمان خداست!
اگر پدر یا مادر فرزند خود را رها کند چه آثار و تبعاتی بر آن مترتّب میشود؟ بیچارگی! بدبختی! بهدست چه کسی بیفتد؟ کجا برود؟ دیگر مهر مادر و عطوفت پدر بر او نبوده و تأدیب پدر بالای سر او نیست!
پدر و مادر بر گردن انسان حقّ بسیاری دارند أمّا مالک حقیقی ما نیستند. پدر نمیتواند بیش از حدّ ضرورت فرزند خود را تأدیب کند و بزند، بله حقّ بزرگی بر گردن فرزند دارد و این حق خیلی عظیم است، أمّا این حق کجا و حقّ خدا کجا؟ حقّ خدا مقدّم است.
وَ قَضَی رَبُّکَ أَلاَّتَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوَلِدَیْنِ إِحْسَنًا. [۵] «وپروردگار تو حکم نموده است که: هیچ موجودی را جز ذات أقدس او پرستش نکنید! و با پدر و مادر خود نیکی و احسان نمائید.» در این آیه اوّل توحید پروردگار و بعد از آن، احسان به پدر و مادر را ذکر کرده است.
صاحب و مالک اصلی ما خداست و اگر خدا مملوک خود را رها کند بالاترین شقاوت نصیب انسان میشود، شقاوتی که از آن بالاتر نخواهد بود. اگر خدا انسان را به حال خود رها کند و بگوید: من کاری به کار این بنده ندارم! خودش میداند و خودش! این بدترین مصیبت و بالاترین شقاوت خواهدبود.
پس وظیفه ما ایناستکه: سعی کنیم در حال عبادت و نماز و ذکر، هم ظاهر و بدنمان و هم قلبمان را متوجّه و منعطف به خدا کنیم. البتّه مؤمن باید همیشه در حال عبادت خدا باشد؛ عبادت تقرّب بهسوی خداست، مؤمن باید همیشه توجّه بهسوی خدا داشته و خود را برای عبادت او فارغ کند.
این زمانها میگذرد، این ایّام میگذرد، جوانی میگذرد، اگر الآن بار سفر را نبندد، چه وقتی میخواهد ببندد؟! مرحوم علاّمه والد میفرمودند: این وقت نخواهد آمد، باید همین الآن دست بهکار شد!
شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهدشد[۶]
الآن که انسان جوانی دارد، الآن که میتواند یا اللَه بگوید، الآن که میتواند از آن شرابهای بهشتی جرعهای بنوشد، اگر این کار را نکند، کی میخواهد این کار را انجام دهد؟! دیگر نمیآید! چه ضمانتی هست که بنده یک سال دیگر زنده باشم؟ نه آقا! چه ضمانتی هست که یک شب دیگر زنده باشم؟! چه ضمانتی هست؟!
صوفی ابنُالوقت باشد ای رفیق
نیست فرداگفتن از شرط طریق[۷]
أمیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمودند: فَاغْتَنِمْ الفُرْصَةَ بَینَ العَدَمَیْنِ. [۸] «همین الآن فرصت را غنیمت بشمار، همین الآن که بینالعدمین است.» گذشته که رفته و فاتحهاش خوانده شده، آینده را هم که نمیدانیم میآید یا نمیآید؛ الآن را غنیمت بشمار!
إنشاءالله خدا به همه ما توفیق دهد این مطالبی که عرض کردیم به جان و دلمان بنشیند؛ اینها قول خداوند است، قول بنده که نیست.
إنشاءالله خدا توفیق دهد از باقی عمرمان استفاده کنیم و وِجهه قلبمان منعطف به پروردگار شود! خدا خودش کمک کند و این ماشین وجودی ما را حرکت دهد و ببرد إنشاءالله به قرب خود برساند.
اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم
أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بِسمِ اللَهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمینَ و صَلّی اللَهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمّدٍ و ءَالِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ
و لَعنَةُ اللَهِ عَلی أعدآئِهِم أجمَعینَ مِنَ الأَنَ إلی قیامِ یَومِ الدّینِ
و لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلاّ بِاللَهِ العَلیِّ العَظیم
امام صادق علیهالسّلام از رسول خدا صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم نقل میکنند که آن حضرت فرمودند:
ما أَقبَحَ الفَقْرَ بَعدَ الغِنَی و أَقبَحَ الخَطیئَةَ بَعدَ المَسْکَنَةِ و أَقبَحُ مِن ذَلِکَ العابِدُ لِلَّهِ ثُمَّ یَدَعُ عِبادَتَهُ. [۹]
«چقدر قبیح است فقر بعد از غنا و چقدر زشت است کمخردی و گناه بعد از اینکه انسان به حالت سکون و آرامش رسیده است. و از همه اینها قبیحتر ایناستکه انسان پس از مدّتی که خدا را عبادت کرد، عبادت پروردگار را ترک نماید.»
خداوند متعال میفرماید: یابْنَ ءَادَمَ! تَفَرَّغْ لِعِبادَتی أَملَأْ قَلْبَکَ غِنًی و لاأَکِلْکَ إلَی طَلَبِکَ و عَلَیَّ أَنأَسُدَّ فاقَتَکَ. [۱] «ای پسر آدم! خودت را برای عبادت من فارغ کن و ممحّض در عبادت شو.»
تا اینکه اوّلاً: «قلبت را پر از غنا و بینیازی کنم.» بینیازت کنم! این همان غنای نفس است!
دوم اینکه: «تو را به طلب و خواست خودت وانگذارم، بلکه خودم متقبّل خواست تو شده و ضمانت میکنم که نیازت را برآورم.» تو با من باش من کارت را درست میکنم!
خدایا! به همه ما توفیق بده تا إنشاءالله با عنایات خاصّهات از این نشئه عبور کنیم، از این عناوین و اعتبارات عبور کنیم که فرمود: از وقتی خداوند این عالم دنیا را خلق کرده یکبار هم به آن نظر نکرده است[۱۱] خدا یکبار هم به این عالم نظر نکرده؛ چقدر خداوند عزیز است! چقدر عظیم است!
خدایا! به حقّ اولیاء خودت، به حقّ دلسوختگانت، به حقّ آن عزیزانی که به این دریا آمدند و دامنشان تر نشد، خدایا! ما را به سلامت و با عافیت کامل از این نشئه ببر!
آنچه از روی لطف و کرم به اولیاء خود محبّت کردی، به ما و همه دلسوختگان عنایت فرما!
بارپرورگارا! به لطف و کرمت در همین نشئه ما را به لقاء خودت مشرّف گردان!
اللهمّ صَلّ علی محمّد و ءَال محمّد و عجِّل فرجَهم و العَن عدوَّهم
۱. الکافی، ج۲، ص۸۳ .
۲. آیات ۱ تا ۶، از سوره ۱۰۲: التّکاثر.
۳. روحمجرّد، ص۷۱.
۴. الجواهرالسنیّة، ص۷۰۹.
۵. صدر آیه ۲۳، از سوره ۱۷: الإسرآء (بنیإسرآئیل).
۶. دیوانحافظ، ص۱۰۱، غزل۲۲۷.
۷. مثنویمعنوی، ص۵، سطر ۷.
۸. غررالحکم ودررالکلم، ص۲۲۲.
۹. الکافی، ج۲، ص۸۴ .
۱۰. الکافی، ج۲، ص۸۳ .
۱۱. بحارالأنوار، ج۷۰، ص۱۱۰.