کتاب جذبه عشق - راههای تحصیل و تقویت محبّت خداوند - طهارت ظاهریه - مراتب چهارگانه طهارت در کلام شیخ محمود شبستری.
عارف بلندمرتبه، شیخ محمود شبستری رضواناللهتعالیعلیه در ضمن ابیاتی عالی المَضامین، موانع سلوک إلی الله را چهار قسم و طبعاً مراتب و اقسام طهارت را نیز چهار قسم میشمارد. ایشان در مثنوی گلشنراز آورده است:
موانع چون در این عالم چهار است
طهارتکردن از وی هم چهار است
نخستین پاکی از أحداث و أنجاس
دوم از معصیت وز شرّ وسواس
سیم پاکی ز اخلاق ذمیمه است
که با وی آدمی همچون بهیمه است
چهارم پاکی سرّ است از غیر
که اینجا منتهی میگرددش سیر
هر آن کو کرد حاصل این طهارات
شود بیشک سزاوار مناجات
(گلشنراز، ص۴۷.)
میفرماید: موانع سلوک إلی الله چون در این عالم چهار چیز است، انسان هم به مقتضای این چهار مانع، باید چهار قسم طهارت تحصیل نماید.
اوّل: طهارت از رِجسها و پلیدیها و نجاسات است؛ سابقاً از این قسم طهارت به عنوان طهارت ظاهریّه یاد کردیم.
دوّم: طهارت از گناه و وسوسههای شیطانی است. انسان تا دچار معصیت پروردگار باشد، هرچه هم ذکر و عبادت خداوند را بهجای بیاورد، این ذکر و عبادت در او اثر نخواهد کرد؛ صفحه دل را باید از معصیت پاک نمود، اگرچه معصیت، معصیت صغیره باشد.
معصیت صغیرهای که انسان بر آن اصرار داشته باشد، حُکم گناه کبیره را پیدا خواهد کرد؛ یعنی شخص بواسطه اصرار بر گناهان صغیره، از عدالت خارج شده و فاسق محسوب میشود و اگر چنین شد أعمال انسان بیاثر میگردد.
أبوبصیر از امام صادق علیهالسّلام نقل میکند که حضرت فرمودند: لا وَاللَهِ لایَقْبَلُ اللَهُ شَیْئًا مِنْ طاعَتِهِ عَلَی الإصْرارِ عَلَی شَیْءٍ مِنْ مَعاصیهِ. [۱] «تا بنده بر گناه اصرار میکند، خداوند چیزی از طاعت او را قبول نخواهد کرد.»
آیه شریفه: إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ، [۲] نیز بر همین معنا دلالت میکرد، چرا که اوّلین مرتبه تقوا، ترک معاصی کبیره است.
اگر کسی به معصیت صغیره بدون اصرار هم مبتلاست، باید این زنگار را از صفحه دل خود بزداید، زیرا همین گناه در قلب انسان نقطه سیاهی ایجاد کرده و همین تاریکی سبب میشود تا تهلیل و تسبیح انسان آنطور که باید و شاید در او اثر نکند. انسان میگوید: خدا! أمّا خداگفتن او اثر مطلوب را ندارد؛ پس باید مجاهده کرد!
وسوسههای شیطان نیز حکم همین معاصی را دارد و یکی از مهمترین علل معاصی همین وسوسههاست و انسان باید از شرّ وسواس خَنّاس به خدا پناه برده و از حضرت او استدعا نماید تا این صفت از او زائل شود.
وسواس در اعمال نیز محصول وسوسه شیطان است و برای مؤمن بسیار مُضرّ است، چه این وسواس نسبت به طهارت و نجاست باشد یا امور دیگر! و بدترین وسواس ایناستکه انسان نعوذ بالله در امور اعتقادی دچار وسواس شود.
سوّم: طهارت از اخلاق ذمیمه است؛ انسان باید قلب خود را از صفات ذمیمه مانند بُخل و حسد و غضب و پرخوری و... پاک کند و اگر کسی این قبیل صفات ذمیمه را از جان خود نزداید، در شمار بهائم قرار خواهد گرفت و انسان با وجود این صفات در نفس خود از سطح بهائم و چهارپایان فراتر نخواهد رفت.
تمام این سه قسم طهارت یاد شده حکم مقدّمه برای حصول طهارت قسم آخر است.
چهارم: طهارت سِرّ است؛ سالک در این مرحله باید جان خود را از غیرحق پاک کند که با تحصیل این مهم، سیر انسان بسوی خداوند متعال به انتها رسیده و سالک در اثر تطهیر سِرّ به لقاء پروردگار مشرّف خواهد شد.
آنهائی که دل خود را صاف کرده و قلب را از غیرخدا خالی نمودند، راحت شدند. آنها برزخشان را مثل برق طی کردند، مثل یک چشم برهمزدن نیز از صراط عبور میکنند. افراد به مقتضای مجاهده و مراقبهای که دارند، سرعت سیرشان در صراط هم متغیّر خواهد بود؛ بعضی تند، بعضی آهسته و حتّی بعضی به صورت متمایل به یمین و یسار، حرکت کرده و سیر خواهند نمود.
مرحوم حضرت آقای حدّاد رضواناللهتعالیعلیه میفرمود: «بالأخره همه ما باید به وحدانیّت پروردگار إقرار کنیم؛ پس چه بهتر که قبل از اینکه از ما إقرار بگیرند و با زور در عوالمی که در پیش رو داریم سیر دهند، در همین دنیا با سهولت و راحتی به توحید خداوند إقرار کنیم.»
منظور از إقرار به توحید صرف گفتن لا إله إلاّ الله نیست، بلکه مقصود إقرار به توحید در مقام عمل است، اگرچه إقرار لسانی هم بسیار مهمّ و لازم است. حضرت فرمودند: أَدْعوکُمْ إلَی کَلِمَتَینِ خَفیفَتَینِ عَلَی اللِسانِ ثَقیلَتَینِ فی المیزانِ... شَهادَةِ أَنْ لا إلَهَ إلاّ اللَهُ وَ أَنّی رَسولُ اللَهِ. [۳]
این دو شهادت، یعنی گفتن: أشهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ الله و أشهَدُ أنَّ مُحمّدًا رسولُ الله برای زبان خیلی خفیف است أمّا در میزان عمل خیلی ثقیل است و وزن دارد، لذا اگر کسی به وحدانیّت خداوند لساناً و قلباً شهادت دهد و از دنیا برود، داخل بهشت میشود. [۴]
این معنا مهمّ است أمّا مهمتر از آن ایناستکه: انسان وارد بهشتی شود که خداوند تنها برای خاصّان خود مقرّر فرموده است؛ این بهشت تنها متعلّق به کسانی است که به لا إله إلاّ الله لسانی و قلبی اکتفاء نکردند، بلکه به حقیقت این ذکر شریف واقف شدند.
بر این اساس، مؤمنین باید برسند به آنجائی که در عالم وجود، کسی غیر از خداوند متعال را مؤثّر نبینند و ندانند؛ آنچه میبینند از پروردگار ببینند، تمام خیرات و رحمات و برکات و خوبیها را از او بدانند، شفاء را از خدا بدانند نه از طبیب، رزق و روزی را از خدا ببینند نه از پدر یا هرکس دیگر، در عالم وجود فقط پروردگار را مدبّر بدانند.
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وَحدَهُ لا إلهَ إلاّ هُو
(دیوانهاتفاصفهانی، ترجیعبند، ص۲۸.)
کسی که در اثر تحصیل سه طهارت اوّلیّه، به این طهارت چهارم دست پیدا کرد، سزاوار مناجات با خداوند خواهد شد؛ در تمام عالم کسی سزاوار مناجات با پروردگار است که نه تنها در نماز بلکه در تمام احوال، فقط خداوند را ببیند و بس! کسی که در مقابل سلطان میایستد و لشکریان و وُزَراء را هم میبیند، سزاوار ملاقات سلطان نیست؛ در مقابل سلطان فقط باید سلطان را دید!
«مَلِک» یعنی پادشاه. از اسماء إلهی همین مَلِک است. هریک از پادشاهان عالم که عنوان مَلِک و پادشاه را برای خود اختیار نمودند، پادشاهی را ادّعا کرده و وارد وادی مَجاز گشتهاند؛ حقیقت مُلک تنها متعلّق به خداوند متعال است و لاغیر!
غیر سلطان عشق هیچ کسی
لِمَنِ المُلْک را نداد جواب
(دیوانکاملشمسمغربی، ترجیعبند اوّل، ص۲۲۹.)
در روز قیامت وقتی ندا میرسد: لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ؟ «امروز پادشاهی از آنِ کیست؟» همه صداها خاموش میشود، دیگر صدائی نیست که بلند شود؛ خداوند تمام صداها را خاموش نموده و تنها خودش میفرماید: لِلَّهِ الْوَ حِدِ الْقَهَّارِ! [۵]
«غیرتش غیر در جهان نگذاشت!» آن روز پادشاهی تنها متعلّق به خداوند است، امروز هم پادشاهی تنها متعلّق به خود او است، منتهی چشمان ما حجاب دارد، نمیفهمیم! آن دنیا عالم ظهور و بروز است، آنجاست که چشمان ما تیزبین میشود و حقایق را خوب میبیند؛ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ. [۶]
آن وقت است که انسان نادِم میشود؛ وقتی که سلطنت و قدرت و عظَمت خداوند و در مقابل، عجز و ناتوانی و بیچارگی و ذلّت موجودات را میبیند و تازه متوجّه میشود که یک عمر را به غیرخداوند باخته است و تمام عمرش از دست رفته، در صورتی که خیال میکرده در سعادت است؛ قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَلاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا. [۷]
«آیا به شما خبر بدهیم که چه کسانی از جهت عمل از همه زیانکارترند؟ آن افرادی که کوشش فراوانی کرده، نیروهای خود را صرف نمودند، أمّا این کوشش آنها در همین زندگی دنیا گم شد؛ دیگر هرچه بخواهی آن را پیدا کنی، نمیتوانی! با اینکه اینها گمان میکنند که کار خوب انجام میدهند؛ أمّا کارشان هرچقدر هم بزرگ باشد، باطل است.»
(ادامه: آثار تطهیر سرّ)