معنای آیت الله العظمی

کتاب جذبه عشق - راههای تحصیل و تقویت محبّت خداوند - راه سوّم: تهذیب نفس و مراقبه.

بزرگترین آیه پروردگار در عالم کثرت پیامبر أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم هستند که هیچکس به مقدار آن حضرت، دارای سعه و ظرفیّت نیست. لفظ آیت عظمی و حجّت کبری به این اعتبار مختصّ پیامبر أکرم بوده و مسمّائی جز ایشان نخواهد داشت؛ حتّی أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام که أمیرمؤمنان و سیّد أوصیاء هستند، با تمام مراتب و منزلتشان که عقول در آن متحیّر و زبان از بیان آن قاصر است، باز هم در زیر چتر وجود آن حضرت قرار دارند، چه رسد به شیعیان آن حضرت که همه در برابر عظمت مولی‌المَوالی ذرّه‌ای بیش نیستند.

البتّه اگر بنا بر مسامحه باشد می‌توان بر أمیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم‌السّلام این لقب را اطلاق کرد که از همه به پیامبر اکرم نزدیکتر هستند.

تمام این مطالب نسبت به عالم کثرت معنا دارد، أمّا از جهت نظر به عالم وحدت و فناء در اسماء و صفات و ذات إلهی، به هرکس که به مقام ولایت برسد و فانی در آن عالم شود، می‌توان اطلاق «آیه‌الله‌العُظمی» کرد و دیگر اختصاصی به نبیّ أکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم ندارد؛ لذا در زیارت حضرت أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام عرض می‌کنیم: السَّلامُ عَلَیکَ یا ءَایةَ اللَهِ العُظْمَی. [۱] و در حرم حضرت

موسی‌بن‌جعفر و حضرت جوادالأئمّه هم عرض می‌نمائیم: السَّلامُ عَلَیکَ أَیُّها الأَیةُ العُظْمَی، السَّلامُ عَلَیکَ أَیُّها الحُجَّةُ الکُبْرَی. [۲]

به این اعتبار، به هرکس که در اثر متابعت اهل بیت علیهم‌السّلام به ایشان ملحق شده و با فناء در اسماء و ذات إلهی با ایشان متّحد گشته، به اعتبار اتّحادش با ایشان، می‌توان او را «الأَیة العظمی و الحجّة الکبری» خواند تا نشان دهد که به عالم ولایت متّصل شده و با اولیاء خود همنشین گشته است.

أمّا استعمال این لفظ برای افراد، به حسب مقامات علمی و شؤون اجتماعی، به نحو حقیقت مسلّماً جائز نیست؛ ولو در بالاترین مرتبه و درجه علمی باشند، چون در عالم کثرت هیچکس با معصومین علیهم‌السّلام قابل مقایسه نیست و با وجود ایشان هیچکس را نمی‌توان بزرگترین نشانه إلهی دانست. لذا اگر هم به کسی از علما و فقها به اعتبار مراتب علمی «آیه‌الله‌العظمی» گفته می‌شود، علی نحوِ المجاز است و در همین اطلاق مجازی هم میان فقها اختلاف است که آیا می‌شود به کسی مَجازاً آیه‌الله‌العظمی گفت یا خیر؟

مرحوم آیه‌الله حاج سیّد مهدی روحانی که با ما هم خویشاوندی نسبی و هم سببی داشتند، نقل می‌کردند که: هنگام تشرّف مرحوم آیه‌الله بروجردی به قم، میان عدّه‌ای از علما این اختلاف پیش آمد که آیا می‌شود به ایشان آیه‌الله‌العظمی گفت یا نه؟ چون بالأخره آیه‌الله‌العظمی یعنی بزرگترین آیه و نشانه إلهی و جز حضرات معصومین کسی شایسته این لقب نیست.

غرض اینکه: راه وصول به مقام ولایت و ورود در حرم امن إلهی و همنشینی با معصومین علیهم‌السّلام بر همگان باز است و خداوند متعال واقعاً در نهاد انسانها چیزی قرار داده است که انسان بواسطه آن گوهر می‌تواند به عالم ولایت راه یافته و

به این اعتبار، بزرگترین آیه إلهی شود؛ منتهی باید حُجُب ظلمانیّه و نوریّه را کنار زد و رفت به جائی که فقط خدا باشد و بس! حتّی از عالم اسماء و صفات هم باید عبور کرد.

تمام موجودات آیه پروردگار هستند، منتهی آئینه تمام قدّی که می‌تواند تمام پروردگار را نشان دهد انسان است که خود خداوند فرمود: لایَسَعُنی أَرْضی وَ لا سَمآئی وَ لَکِنْ یَسَعُنی قَلْبُ عَبْدِیَ المُؤمِنِ. [۳] «آسمان و زمین من با این همه وسعت، گنجایش مرا ندارند و تنها قلب بنده مؤمن من می‌تواند مرا در خود جای دهد.»

چقدر زیبا و عالی، شمس مغربی به این حقیقت اشاره نموده است:

بیا که کرده‌ام از نقش غیر، آینه پاک

که تا تو چهره خود را بدو کنی ادراک

اگر نظر نکنی سوی من در آینه کن

تو خود به مثل منی کی نظر کنی حاشاک

اگرچه آینه رویِ جانفزای تو اند

همه عقول و نفوس و عناصر و افلاک

ولی ترا ننماید به تو چنانکه توئی

مگر دل منِ مسکینِ بی دل و غمناک

تمام چهره خود را بدو توانی دید

که هست مظهر تام لطیف و صافی و پاک

(دیوان‌شمس‌مغربی، ص۱۶۰.)

انسان آئینه تمام‌ نمای خداوند

وقتی کسی آئینه کوچکی را در دست می‌گیرد، این آئینه گاهی فقط صورت را نشان می‌دهد و دیگر دست و پا معلوم نمی‌شود، گاهی ابرو را نشان می‌دهد و دیگر اعضاء صورت را نشان نمی‌دهد و به همین صورت هر دفعه فقط عضوی از اعضاء بدن در آئینه نمایان شده و مابقی اعضاء در آن دیده نمی‌شوند؛ أمّا بعضی وقتها دیگر صحبت از آئینه‌های جیبی و کوچک نیست، بلکه انسان در مقابل یک آئینه تمام قد قرار می‌گیرد، اگر کسی در آئینه تمام قد، خود را مشاهده کند، تمام اعضاء و جوارح خود را در آئینه خواهد دید. (ادامه: انسان آئینه تمام‌ نمای خداوند)

پانویس

۱. بحارالأنوار، ج۹۷، ص۳۷۳.

۲. همان‌مصدر، ج۹۹، ص۲۱.

۳. عوالی‌الئالی، ج۴، ص۷.

مطالب جدید