گلشن احباب جلد دهم - جلسه صد و چهل و پنجم؛ شرح فقراتی از حدیث معراجیّه (۴).
در این آیات نکتهای هست که برای همه مؤمنین و بالخصوص برای سالکین راه خدا موجب تنبّه است؛ میفرماید: وَ کَلْبُهُم بَسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا. [۱]
«سگ اصحاب کهف (همراه ایشان بوده) و در قسمت جلوی غار دستهایش را پهن کرده است و اگر ای پیامبر به ایشان نظر میانداختی و اطّلاع بر حالشان پیدا میکردی، پشت کرده و پا به فرار میگذاشتی و رعب و وحشت تمام قلبت را میگرفت! «
همه مؤمنین باید دقّت وتوجّه نمایند مبادا ما که به لطف و عنایت حضرت حق، اهل ایمان و اهل خیر هستیم، خدای نکرده از قافله اهل ایمان و یقین و قافله اهل توحید و معرفت دور شویم و این سعادتی که نصیب سگ اصحاب کهف شد از ما سلب شود.
سگ قافله عشق شدن خیلی اهمّیت دارد؛ لذا شما میببینید بعضی از اولیا که اهل شور و جذبه و عشق هستند در أشعارشان این کلمه سگ را بر خودشان إطلاق میکنند.
مرحوم ملاّ محسن فیض کاشانی قَدّساللهُنفسَه میفرمایند:
چه میشود که مقیم در جناب تو باشم
سگ جناب تو باشم رقیب باب تو باشم[۲]
فخرالدّین عراقی نیز اینچنین سروده است:
به من که گرد درت چون سگان همی گردم
نَواله گر ندهی، استخوان دریغ مدار[۳]
همچنین فرموده است:
همه شب نهادهام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه گدائی[۴]
نقل شده است که: مرحوم آیةالله حاج سیّد احمد کربلائی وصیّت نمودند که پشت سر حضرت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام که دفن میشوند، روی سینه ایشان نوشته شود: وَ کَلْبُهُم بَسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ.
علی أیّ حال باید از خداوند درخواست کنیم و بخواهیم که خدایا! به هر نحوی شده ما را از این قافله جدا نکن! حتّی اگر شده به عنوان پائینترین فرد که انکسار دارد همراه این قافله ببر!
سگ نجسُالعین است و اصحاب کهف او را طرد کردند، أمّا سگ نرفت و به دنبال ایشان آمد؛ باید از خدا بخواهیم که همّت ما را کمتر از سگ قرار ندهد.