گلشن احباب جلد دهم - جلسه صد و چهل و چهارم؛ شرح فقراتی از حدیث معراجیّه (۳).
یا أَحمَدُ! وَعِزَّتی و جَلالی ما مِن عَبْدٍ ضَمِنَ لی بِأَرْبَعِ خِصالٍ إلاّ أَدخَلْتُهُ الجَنَّةَ. «ای احمد! هیچ بندهای نیست که چهار صفت را برای من ضامن شود و این چهار صفت را انجام دهد مگر اینکه من او را داخل بهشت میکنم:
اوّل: یَطوی لِسانَهُ فَلایَفتَحُهُ إلاّ بِما یَعْنیهِ. «زبانش را ببندد و باز نکند مگر به کلامی که برایش مفید است.»
دوم: و یَحفَظُ قَلْبَهُ مِنَ الوَسْواسِ. «قلبش را از وسواس و شک حفظ کند و نگذارد شک وارد قلبش شود.» حالا این شک نسبت به خدا و ذات أقدس ربوبی باشد یا نسبت به معاد یا نسبت به ملائکه و یا نسبت به ما جآءَ بِهِ النّبی صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم یا نسبت به طریق عبودیّت و بندگی و سلوک باشد باید قلب خود را از هر وسواسی حفظ نماید.
شک به هر نحوی که باشد از بدترین چیزهاست. انسان باید به خدا پناه ببرد! امام کاظم علیهالسّلام فرمودند: آن دلی که شاک باشد، لا خَیْرَ فیهِ. [۱] «هیچ خیری در او نیست.»
یکی از بدترین انواع شک، شکّ در راه خداست. یادم هست مرحوم علاّمه والد رضواناللهتعالیعلیه به یکی از رفقا پیغام دادند که دیگر در جلسات شرکت نکند. بعد از مدّتی از یکی از آقایان شنیدم که این شخص شبهه میکرد و میگفت: این أذکاری که آقای حدّاد میگویند مثلاً ذکر «لا هوَ إلاّ هو»، این أذکار را در روایتی ندیدم و نمیدانم روی چه حسابی اینها را میگویند!
این قلب، شاکّ است و وقتی که شک وارد قلب شد دیگر نمیتوان در عالم توحید سیر نمود. کسیکه شک دارد روی آب سیر میکند. در روایت هست که این شخص متزلزل است و جای پایش ثبات ندارد.
این آقا نیز به همین اشکال دچار شده بود، با اینکه درس خارج خوانده بود؛ أمّا وقتی شک وارد شود همهچیز را از بین میبرد. حالا این عمارت هرچقدر هم که مستحکم باشد با یک مادّه منفجره همهاش فرو میریزد. کسیکه در راه شک دارد وقتی در جلسه شرکت میکند روی دیگران هم اثر میگذارد و برای دیگران هم کدورت میآورد.
این أذکاری که به «هو» ختم میشود از حضرت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام نقل شده است. در روایت آمده است که حضرت خضر آن را به حضرت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام در شب جنگ بدر تعلیم نمود و آن حضرت در روز بدر و صفّین جنگ میکرد و این ذکر را میخواند: یا هُوَ یا مَن لا هُوَ إلاّ هُوَ. [۲] در روایات دیگری هم این ذکر شریف آمده است. [۳]
یک روز به آقا عرض کردم: اجازه میدهید گاهی منزل این آقا برویم؟ آقا فرمودند: نه آقا! نروید. همچنین نسبت به یکی از أرحام که در سلوک نبود ولی به آقای انصاری جسارت کرده بود، ایشان به بنده فرمودند: اگر به منزل شما آمدند در را به رویشان باز نکنید!
کسیکه با علم و آگاهی به ولیّ خدائی مثل آقای حدّاد و آقای انصاری که مانند حضرت سلمان، مِنّا أَهْلَ البَیْت[۴] شدهاند جسارت کند، یعنی به خود معصوم جسارت کرده و به جنگ با خدا اقدام نموده است؛ در حدیث قدسی وارد است که: مَن أَهانَ لی وَلیًّا فَقَدبارَزَنی بِالمُحارَبَةِ. [۵] «هرکس به یکی از اولیاء من توهین کند خود را آماده جنگ با من کرده است.»
۱. حسینبنحَکَم میگوید: کَتَبْتُ إلی العَبدِالصّالِحِ عَلیهِالسّلامُ أُخبِرُهُ أنّی شآکٌّ و قَدقالَ إبراهیمُ علَیهِالسّلامُ: رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتَی؟ و أنّی أُحِبُّ أنتُریَنی شَیْئًا. فکَتَبَ علَیهِالسّلامُ: إنّ إبراهیمَ کانَ مؤمنا و أحَبَّ أنیَزْدادَ إیمانًا و أنتَ شآکٌّ و الشّآکُّ لا خَیرَ فیهِ.
و کَتَبَ: إنّما الشَّکُّ ما لَمیَأتِ الیَقینُ فإذا جآءَ الیَقینُ لَمیَجُزِ الشَّکُّ. و کَتَبَ: إنّ اللهَ عَزَّوجَلَّ یَقولُ: وَ مَاوَجَدْنَا لأَکْثَرِهِم مِنْ عَهْدٍ وَ إِن وَجَدْنَآ أَکْثَرَهُمْ لَفَسِقِینَ؛ قالَ: نَزَلَتْ فی الشّآکِّ. (الکافی، ج۲، ص۳۹۹)
۲. التّوحید، شیخ صدوق، ص۸۹ .
۳. طبرسی در مکارمالأخلاق، ص۳۴۶، در ضمن دعای طلب حاجت از حضرت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام؛ و سیّدابن طاووس در مهجالدّعوات، ص۳۰۷، در ضمن دعای حضرت ابراهیم علیهالسّلام این ذکر شریف را روایت کردهاند.
۴. الکافی، ج۱، ص۴۰۱
۵. همانمصدر، ج۲، ص۳۵۲. (حدیث قرب نوافل)